۱۱ پاسخ

دختر خیلی خوبه..خدا به من یکیش رو داده الحمدلله روزی خودت کنه

بنظرم دختربیار فوقش دوسال اذیت میشی ولی اینجوری همیشه حس بد داری

من که دیگه بچه نمی‌خوام واقعا بچه های این نسل خیلی وروجک شدن خیلی مادر رو اذیت میکنن همه چیشون فرق داره

بچه ادم هرچی باشه شیرینه ولی من همیشه دوست داشتم دختر داشته باشم. اگر بچه ام اولم پسر میشد رو چشمم نگه اش میداشتم ولی با هر سختی یه دخترم میاوردم. قصدش رو که ندارم ولی اگرم داشتم دوست دلشتم رزا خواهر داشته باشه. بنظرم دو سال استراحت کن، با روحیه خوب بعد دوباره اقدام کن

منکه خودم فقط یه دونه دختر دارم ولی میدونم که دنیای دختر داشتن خیلیییی با پسر فرق داره😍😍من آرزوی دختر داشتم با اینکه واقعا بچه داری خیلی سخته ولی اگه دختر باشه خیلی قشنگتر و راحتتر میگذره 😍ولی به نظرم بیار چند تا از دوستام که دوتا پشت سر هم اوردن گفتن راحته و ادم انگار سِر میشه🤣🤣

تصویر

زود هست الان
ان شاله پسر گلت بزرگتر که شد اقدام کن

میدونی من خودم یه بچه ای دیگه دوس دارم ولی واقعا توانشو الان ندارم یکم کیان بزرگتر بشه الان خیلیییییی سخته وای کولیک کیان منو پیر گرد نه فقط من همسرم اطرافیان خیلی خیلی بد بود اصلا دوس ندارم دوباره تجربه کنم میترسم

اگه حتی شک داری نیار عزیزم.زمانی که به آمادگی ۱۰۰ درصد رسیدی بعد باردار شو.وقت هست تا ۳۵ سالگی و حتی بیشتر.منم دوتا پسر دارم بااینکه ته دلم دوست دارم حس دختر داشتن هم تجربه کنم ولی میدونم اصلا اصلا دیگه نه از لحاظ جسمی و نه روحی نمیتونم از پسش بربیام.

عزیزم دردسراش مگه گذرا نبود؟؟؟؟
همه چی گذراس حیف نیس تو این دنیا چیزی ب دل ادم بمونه
خدا وقتی یکی بهت میبخشه توانشم باهاش میده

خب اگه الان سختته یه سال دیگه هم صبر کن، بعدشم از کجا معلوم دختر بشه😑

من دیگه بچه نمیخوام
ولی اگه بخوام بیارم دوست دارم پسر باشه یار هم باشن

سوال های مرتبط

مامان Avin مامان Avin ۱۵ ماهگی
هنوز نمی‌دونستم خدا آوینمو بهم داده حسرت دختر داشتن روی دلم بود
آخه خودمم یدونه بودم خواهر نداشتم
اصلاً نمی‌دونستم درد دل کردن چطوریه
نمی‌دونم شاید من خیلی مغرورم یا شاید چون خیلی تنها بودم
خداروشکر همسرم خوب بود و هست و دوتا پسر سالم و گل داشتم
اما.....
همیشه خلأ داشتم دلم دختر می‌خواست
به زبون نمیوردم اما ته دلم یه جوری بود انگار خالی بود
شاید از نظر بعضیا مسخره باشه اما من عاشق مادر همسرم بودم
میدونید چرا ؟
چون مثل بچه خودم بهش می‌رسیدم موهاشو شونه می‌کردم میبافتم اگه یه روز نمیدیدمش دلم تنگ میشد براش
یه روز ناخودآگاه گریه ام گرفت جلو بقیه وقتی که دختر خواهر شوهرم برام رقصید و اومد تو بغلم اون موقع یه سالش بود.الکی به همه گفتم از خوشحالی گریه کردم اما دروغ گفتم دلم یه دختر مو مشکی میخواست که برام ناز کنه و منم موهاشو ببافم .
درست یه هفته بعد فهمیدم دختر کوچولوی مامان اومده که همدلم باشه 🥰
وقتی آوین کوچولو رو شش ماهه باردار بودم مادر شوهر عزیزم ما رو ترک کرد برای همیشه 🥺😔 ولی الان یه دختر دارم که هر وقت نگاهش میکنم میگم انگار خدا روح مادربزرگشو در اون دمیده موهای مشکی و چشای مشکی حتی حالت نشستنش 🥰
و امروز من خداروشکر میکنم به خاطر حضور نازنین دخترم که هنوز نمی‌تونه خوب راه بره اما با تاتی کردنش دلم براش ضعف می‌ره 🥺🥰🥰🥰🥰


۱۴۰۴/۰۵/۲۲