من شیر خودم رو نمیدم و کلا از ۱۰ روزگیش شیرخشکی شد
اینکه دائم بخوام شیر بدم رو درک نمیکنم
ولی از بابت های دیگه بسیار بسیار اذیتم و عصابمو کلا از دست دادم
طوری که تحت نظر روانپزشک دارم قرص میخورم ولی از بس رفتارای بچه ام رو اعصابمه قرص هم بهم اثری نداره.
منم پسرمو دعوا میکنم و چندباری هم پیش اومده یکی به پا یا دستش زدم.
بعدش خودم از عذاب وجدان خفه شدم ولی سرزنش و نصحیت خونوادم بدتر ناراحتم میکنه.
انگار فقط من بچه امو دعوا کردم تو دنیا
عزیزم من با تمام وجود درکت میکنم ، و واقعا وقتی تو جمع بچه م صد بار میاد میگه جی جی ، همه میگن پاشو دیگه ، پاشو یکم شیر بده بهش چه ایرادی داره ، دلم میخواد خفهشون کنم . به خدا سرم گیج میره اینقدر در طول روز شیر میدم بهش 😔
من هروقت اینجوری میشم ۲ ۳ روز جمع میکنم میرم خونه مامانم تا میرسم میگم من خیلی خستماااا کاری به کارم نداشته باشین
دیگه بچمو میبرن میچرخونن فقط موقع خواب شب و بعدازظهر میاد پیشم
عزیزم اگه اذیتی خب جداش کن
حق داری خواهر
اگه میبینی خیلی اویزونه سینته از شیر بگیرش دیگه الان بزرگ شده دیگه باید غذا بخوره
این آویزون بوده از همه چی بدتره
اگه میبینی ول نمیکنه یکم از داروخانه تلخک بگیر بزن سینت که سینتو کمتر بگیره
هیچ وقت دوست نداشتم بیام اینجا درد و دل کنم و حال بد به کسی منتقل کنم،اما واقعا تنها جایی که همه هم دردن،همو میفهمن،کسی مواخذه ات نمیکنه😞امیدوارم این روزای سخت بگذره،من که دیگه توبه کردم بخوام بچه دومی بیارم،اصلا کشش ندارم
بمیرم برا دلت مادر مهربون
عزیزم درکت میکنم منم خیلی خسته شده بودم ۲۰ ماهگی از شیر گرفتمش چون کسی هم منو درک نمیکرد به حرف هیچکس اهمیت ندادم هر چی شوهرم و اطرافیان گفتن گناه داره فقط کار خودم رو کردم تازه بچه من اینقدر بهونه گیر و بدآروم بود که یه چی میگی یه چی میشنوی ولی بالاخره موفق شدم ولی تو این سه روز به حدی سخت گذشت که توان راه رفتن هم نداشتم رفتم آمپول نوروبیون زدم تا دوباره جون اومدم خلاصه میخوام بگم که خیلیها هستن که با،شما همدردن پس خودت به خودت کمک کن و اون کاری که میدونی به صلاح خودت و بچت هست انجام بده
یه وقتایی بچه رو بشور به مادرت یا شوهرت برو بیرون بشین پارک برو کافه یا گشت و گذار اگرم پول کافی داری به تیکه برای خودت لباسی چیزی بخر برای روحیه ت خوبه
دیگه الان دیگه شده بچه سالاری زنان ماهم هم پدرسالاری بود ما نسل له شده ی جامعه ایم دیگه باید طوری تربیت کرد که بچه یکم حساب ببره اکرم هرچیو در اختیار بچه ها بزاریم بزرگ شدن نمیتونیم پیشوند بربیام از الان باید صبر کردن رو یاد بدیم بهشون
عزیزدلم منم خسته شده بودم از شیر دادن کلافه شدم همش بچه آویزیون بود الان چهار روزه از شیر گرفتمش خیلی روحیم خوب شده بچه آدمو داغون میکنه
درکت میکنم واقعن گاهی شاید یکم صدامون بلند شه از خستگی ولی خودمون بیشتر ناراحت میشیم ...همه اینا میگذره هممون همینیم عزیزم
گلم میفهمم منم خسته شدم بچم رو خرداد از شیر گرفتم تولد دکسالگیش مرداده ولس کلافه شده بودم روز و شب اویزیون بود اگر اینقدر کلافه میشی مثل من کاش خرداد از شیر میگرفتی من الان خ راحت شدم خوابشم خ بهتر شوده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.