پارسال این موقع رفتم بیمارستان و فرداساعت شش و نیم این کوچولو به دنیا اومد 🥲🥲
درد طبیعی کشیدم و بعد شش ساعت سزارین شدم.لعنت به دکترا که نمیذارن ادم خودش زایمانش رو انتخاب کنه .مثلا بیمارستان خصوصی بودم خوبه بیشتر از اون نذاشتن درد بکشم.شب سختی بود

۳ پاسخ

تقصیر دکترا نیست. یه مشت از خدا بیخبر حتی به نوع زایمانمون هم کار دارن و واسش قانون تعیین میکنن

چرا وقتی آخرش میخان ببرن سزارین آدمو زجر میدن

من ساعت ۹ صبح بستری شدم بیمارستان برای زایمان طبیعی ساعت ۳ شب بردنم اتاق عمل سزارین شدم

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
سوزش واژن بعد از سزارین
سوزش واژن بعد از سزارین | علت و روش‌های درمان آن
درمان خونریزی بعد از زایمان
درمان خونریزی بعد از زایمان طبیعی و سزاین

سوال های مرتبط

مامان حسام و برادرها مامان حسام و برادرها ۱۳ ماهگی
واقعا چقدر زود گذشت باهمه سختی هاش پارسال این موقع تو بیمارستان تو اوج درد بودم و ساعت یک و ربع ۱۱ تیر ماه حسام کوچولو بع دنیا اومد خیلی روزهای سختی رو قبلش و بعدش پشت سر گذاشتم ولی خدارو شکر بخیر گذشت خدایا به حق حضرت علی اصغر دامن همه چشم انتظارها سبز بشه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان علی اصغر🥺😍 مامان علی اصغر🥺😍 ۱۲ ماهگی
هعییی یادش بخیر پارسال این موقع تو بیمارستان اوج دردم بود🥲😂
دقیقا ساعت ۷ و چهل و نه دقیقه پسرم ب‌ دنیا اومد😍🥺تولدت مبارک مامانی😍😘❤️
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ویهان کوچولو مامان ویهان کوچولو ۱۲ ماهگی
سال پیش از این موقع استرس گرفته بودم فردا چی میشه تا خود صبح نخوابیدم ساعت 5 صبح راهی بیمارستان شدیم 8 بستری شدم ساعت 6 غروب 21 تیر پسرم بدنیا اومد خدایا شکرت هر چند خیلی درد کشیدم از 8 صبح تا 5.30 عصر درد زایمان طبیعی کشیدم حتی دیگه به زور زدن هم افتاده بودم که گفتن دهانه رحمم دیگه بیشتر از شش سانت باز نمیشه اکسیژن بچم اومد پایین رو مانیتور سریع سزارینم کردن بعدشم من پلاکت خونم پایینه همش تو اتاق عمل به دکترم میگفتن چرا سزارین میکنی پلاکتش پایینه بعد آمپول بیحسی که زدن نگم براتون انقد درد داشتم پرستارا به زور منو خم کردن آمپول زدن از کمر بعدش همه دردام رفت چند دقیقه بعد پسرم قربونش بشم به دنیا اومد که حتی ندادن بغلم چون تند تند نفس میکشیدن اکسیژن اومده بود پایین سریع بردن ان ای سیو شش ساعت بستری شد بعد آوردن پیشم خدایا شکرت که پسرمو بهم دادی
مامان اروین مامان اروین ۱۴ ماهگی
پارسال همین موقع من دردم گرفت رفتم بیمارستان واس زایمان اصلا باورم نمیشه یک سال ازاون روز گذشت روزای سختی بود روزی ک 12ساعت درد کشیدم تا پسرم ب دنیا بیاد امشب حسابی باهاش بازی کردم خوابید
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نورهان مامان نورهان ۱۳ ماهگی
پارسال همین موقع ها بود از ساعت ۹ صبح بیمارستان بودم‌‌ انقد استرس داشتم چون‌بچه سفالیک بودو باید طبیعی‌زایمان میکردم ولی من میخواستم سزارین یشم‌چون هم بچه‌درشت بود‌هم خودم خیلی میترسم‌ ‌از این طرفم بجز پدر مادرم با‌اینکه شوهر داشتم هیشکی‌پشتم نبود یاد اون موقع‌بابام گفت‌کل خرج بیمارستان خصوصی خودم میدم فقط بریم سزارین زایمان کن چون ۴۱‌هفته بودم ‌بابامم ‌که عاشق نوشه میگفت بچه خفه میشه چیزیش میشه‌ولی من به حرفش‌گوش ندادم میگفتم شوهر دارم‌بره کار کنه خرج عملو بده ولی کو گوش شنوا ‌‌ کاش اون روز‌به حرف بابام گوش میدادم‌میرفتم بیمارستان خصوصی اون پولو خرج خودم میکرد نه شوهرم بعدش ۴تومن پول گرفت ماشینو درس کرد‌‌درسته ‌اون روز ‌به لطف یه خانمی دکتر سزارین کردم به ملی استرسو ترس پسر گلم ساعت ۸شب به دنیا اومد ‌‌ولی بعد ۱۲ روز من بازم رفتم اتاق عمل دوباره بخیه هامو باز کردم ۶روز‌تو بیمارستان هر روز هر ۸ساعت یبار جای سزارین میشتن ‌انقد از درد جبغ میزدم بعد شش ردز دوباره رفتم اتاق عمل تو ۲۰‌روز سه بار عمل شدم نمیدم تقدیر بچمه یا جی الانم امر وز تولده ‌پسرمه من بعد‌دارم طلاق میگیرم ‌ درسته‌دلم‌گرفته ولی نمیدونم اگه‌پدرم مادرم نبودن نمیدونستم چیکار کنم الان میگفتم نمیخوام تولد بگیرم گفتن مگه دست خودته ‌باید تولد‌بگیرم ‌‌‌نمیدونم حالا ‌تولده پسرم شاد باشم یاغمگین ولی من تو این یه‌سال خیلی ‌سختی کشیدم فقط نمیدونم خدا چرا جواب بعضی بنده های بدشو نمیده ‌‌😭😭
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان لیانا مامان لیانا ۱۳ ماهگی
یادش بخیر پارسال این موقع با فشار17بیمارستان بستری شدم 😂انقد رفته بودم بیمارستان همه منو میشناختن 🤦🏻‍♀️دو هفته بعدشم لیانا جون دنیا اومد🥰
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جانا مامان جانا ۱۲ ماهگی
به وقت یکسالگیه جانا
1404/4/24
پارسال این موقع دردام شروع شد و بیدار شدم آماده شدم برم بیمارستان🥲
چه روزای سختی رو گذروندم، ناشکری نمیکنم اما بدترین روزای عمرم بود هیچ وقت نمیخام اون روزا رو یا عینه اون روزا رو ببینم🥲
تولد جانای قشنگم مبارک🫂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرام مامان آرام ۱۳ ماهگی
نور زندگیمون تولدت مبارک ..پارسال تو همین ساعت شروع درد هام بود قرار بود سزارین بشم اما دکتر می‌گفت باید سی نه هفته بشی اما اولین روز سی هشت هفتگی دختر عجول ما بعد شش ساعت درد با اصرار خودم سزارین بدنیا اومد ....خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دونستی .
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان اقا امیر علی🧿 مامان اقا امیر علی🧿 ۱۶ ماهگی
پارسال مثل امروز چقدر استرس داشتم که خدایا امروز زایمان میکنم یا فردا و رفتم سونو بهم گفت باید سزارین بشی و از موعودت گذشته با تمام استرس دکتر نبود و مطب بسته بود و دم در مطب وایستاده بودیم و در به در دنبال شماره دکتر و رفتیم بیمارستان گفت باید فردا بیاد از بیمارستان سنو بگیره و رفتم خونه خواهرم و فرداش که مثل فردا باشه رفتم بیمارستان و صبح ساعت ۹ و خورده عمل شدم وای خدا اون چه روزی بود و خدایا شکرت یه سال گذشت و درسته خیلی سختی داشت و درد ولی کنار تو و یه خنده تو تموم مشکلات و سختی هارو از بین می‌برد خدایا شکرت
تولدت پیشاپیش مبارک دلبر کوچولو مامان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نویان مامان نویان ۱۴ ماهگی
پارسال اینموقه داخل بیمارستان بود و نویان رو به دنیا اورده بودم چه حال عجیبی داشتم از یه طرف بخاطر بیهوشی گیج و گنگ بودم از یه طرف نویان رو میدیدم و چقدر ذوق میکردم بهترین حس دنیا رو اون ساعت ها داشتم با اینکه کلی درد داشتم اما خوشحالیم بیشتر از درد خودشو نشون میداد امشب یکسال از اونشب میگذره و چقدر دلم تنگه برای ثانیه به ثانیه اون روز و شبا با اینهمه سختی که این یکسال کشیدم اما بازم خیلی زود گذشت انگار به یه چشم بهم زدن نویان یکسالش شد. بزرگ شدنشون شیرینه اما تموم شدن دوران نوزادیشون غمگینه من هنوزم خیلی وقتا میگم کاش برگردیم عقب کاش دوباره ۹ ماهه بشم دوباره نویانو بدنیا بیارم دوباره بدن کوچولوشو بغل کنم خیلی شیرین بود اون لحظه ها خدارو شکر میکنم برای اینکه بهم‌ لطف کردم و این حس و حال رو بهم هدیه داد مادر شدن واقعا عجیب ترین و شیرین ترین اتفاق دنیاست .. انشالله که خدا دامن تمام زنان دنیا رو که منتظر مادر شدن هستن سبز کنه و این حس زیبا رو بهشون هدیه بده🙏🏻
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱۵ ماهگی
امروز رفتم واکسن یکسالگی گل پسرمو زدم، یدونه زدن به دستش ک مال سرخک و اینا بود یدونه هم به پاش ک مال پنوموکوک بود و تازه از پارسال اومده برنامه واکسیناسیون کشوری ولی خداروشکر الان ک حالش خوبه بازی کرد و خوابید تبم فعلا ک نداره، بنظرم مث واکسن شش ماهگی سبک باشه انشاالله 🥲ولی موقع زدنش خیلیییی گریه کرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان حسین مامان حسین ۱۲ ماهگی
یادتونه پارسال هممون حامله بودیم
چس ناله میکردیم از دردامون
از سنیگی به واژن
کمر درد
همش میگفایم ازمون ترشح اومده از کجا بفهمیم کیسه ابه😂😂
منتظر درد بودیم تا بریم بیمارستان
ساک بچه رو امادع میکردیم
منم هر روز هرشب بیمارستان های تهران و از درد گشت میزدم پارسال😂😂
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان ادریان مامان ادریان ۱۲ ماهگی
تاپیک قبل و بخون قبل این
36هفته بودم درد داشتم منظم نبود هر نیم ساعت ده دقیقه چهل دقیقه دو ساعت میمومد سراغم رفتم دکتر شخصی معاینه کرد 2سانت باز بودم بعد فرستاد بیمارستان اونم یک شب گفته بود برم
1شب رفتم معاینه کرد ترسیدم دردم گرفت وحشیانه اینکارو کرد دردم رفت.
تا خوده 39هفته درد نداشتم تا اینکه شب 39هفته دردم گرفت به کسی چیزی نگفتم تا دردم شدید شد رسید به نیم ساعت ولی منظم ساعت 3شب بود رفتم حموم آب گرم رفتم قدم زدم ساعت شد 4 رفتم خوابیدم تا 6صبح رفتم سراغ شوهرم نگفتم درد دارم شدید که هر 10 دقیقه میاد سراغم گفتم فک کنم پرده زایمانه که تازه شروع شده گفت چیزی نیست و خوابید اگه دوست داشتی بگو بقیش و بزارم 🩷🩷🍓
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلاخانوم🤍 مامان نیلاخانوم🤍 ۱۳ ماهگی
نیلاجونم نفس مامان خداروشکر که خدا تو رو بهم داد خداروشکر که همدم و مونس مامان شدی 🥹 تولدت مبارک همه کس من و بابایی ❤️❤️
پارسال همچین روزی ساعت ۴ صبح دردم گرفت سریع رفتیم بیمارستان و چون من سزارین اختیاری بودم ساعت ۸ دخترم به دنیا اومد بهترین روز عمرم بود وقتی که بچمو آوردن پیشم خدا نصیب همه چشم انتظارا بکنه . بهترین حس دنیا بود اینقده گریه کردم گریه از سر شوق دخترم اینقده ناز و گِرد و خوشگل . چه حس خوبی بود.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هامین و ماهلین مامان هامین و ماهلین ۱۳ ماهگی
دختر و پسر قشنگم،هامین و ماهلین عزیزم
تولدتون مبارک نفسای مامان💙💓 پارسال این موقع رفته بودم برای تشکیل پرونده ولی انقدری با شکمم ور رفتن که کیسه آبم پاره شد و شما زودی دنیا اومدین...روزای سختی بود من بی تجربه بودم و شما بستری...
ولی اون روزا گذشت و روزای خوب اومد...
این روزا بیشتر از همیشه احساس تنهایی میکنم دلیلشو بزرگ تر که شدین میفهمیم ولی بهم ثابت شده ک تمام زندگی من شمادوتایین♥️
مامانی خیلی دوستون داره خیلی خوشحاله که دارید بزرگ میشید
خدا حفظتون کنه برام♥️
تولدتون مبارک جیگرگوشه های من💙💓
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر