چقدر خستم...
چقدر کم اوردم از بچه داری...
واقعا سخته دوتا شیر به شیر داشتن...
ناشکری نباشه ولی بخدا من غلط کردم...
شوهرم یا سرکاره یا بیرونه یا کوه میره...
من پیرم درومد با این دوتا.همش میجنگن همش نق همش دعوا همش هم و گاز میگیرن میزنن ...
بجایی رسیدم میشینم مثل بچه ها پا ب پاشون گریه میکنم ...وقتی همسن و سالامو میبینم چقدر خوشن چقدر ازادن چقدر فکرشون ازادن
من یه دستشوویی میرم این دوتا پشت در گریه میکنن بیا بیروووون..
خدایا خودت کمکم کن دارم دیوانه میشم😭😭😭😭

همه مثل همیم ناراحت نباش عزیزم...من یه دونه دارم ولی بشدت اذیتم میکنه همسرمنم کمک نمیکنه اسباب کشی هم دارم دوهفته اس باسروم آمپول میچرخم...دیشب هم بادادوبیدادهمسرم مجبورشدکمک کنه یکم...درک ندارن که....بخداتوکل کن بچه های غزه روببین چقدمظلومن روزی چندباربرای اوناگریه میکنم...خداروشکربچه هامون پیشمون هستن همه چی هم فراهمه براشون...این روزهامیگذره مطمعن باش

عزیزم خدا براهم حفظتون کنه انشاالله...می‌دونم سخته منم شکرخدا سه تا بچه دارم بخدا کلی هم کار خونه و دست تنها هم هستم عاشق شوهرمم ینی حاضرم جونمو براش بدم ولی بخدا تو این نه سال زندگی و سه تا بچه فقط یکبار پسرا رو برام حموم داد اونم با اسرار پسراخودشون همین پارسال بود هیچ وقت تو هیچ کاری کمکم نمیکنه البته اونم بیکار نیست و شکر خدا سرکار می‌ره ....البته مادرشوهرم پیشمه ولی واس این سه تا بچه یبار مثلن ی پیرهن هم برام نشست یبار نشد بگه تو برو حموم خیالت از بچه ها راحت خودم خیلی سنی نداشتم بچه اولم 21سالم بود ب دنیا آوردم دومی هم 23سالم بود والانم ک نه سال و هفت سال هستن از دخترم ک فردا یکسالش میشه دردسرشون برام زیادتره زیاد اهل گردش و بازار گردی اینا نیستم ینی دوست دارم برم ولی میترسم از بچه هام دور باشم نمیشه با سه بچه هم جایی رفت باور میکنی ادستشویی رفتن رو هم بازحمت میرم ...بقول خیلیا خودمو پیر کردم ولی من هیچ وقت اعتراض نمیکنم چون خودم خواستم و روزی هزار بار بخاطر وجودشون ک سالم هستن و مغزمو با مامان مامان شستن شکر میکنم اینا برکت های خونمونن خدا تو همه خونه ها ازاین برکت های زیبا بده 🤲🤲🤲ببخشید طولانی شد 🥰🥰🥰

هی واقعا اینجا فقط همسر آدم باید کمک باشه

عزیزم خسته نباشی حق داری...

عزیزم بچه بزرگت چند سالشه؟

می‌دونم عزیزم 🥲 با همسرت صحبت کن کمک کنه . همه مامانا خسته میشن

من سزارینی بودم سومین بچم فکرشوبکن بابخیه راضی بودم توالت ایرانی بشینم فرنگی نه اینقدرچندشم میشه توبیمارستان که بودم مجبوری رفتم پام رسیدبه خونه پریدم حموم مامانم میگه نخوردت که باز بعداز 4روزاز زایمان بچم بیمارستان بود مجبوری میرفتم هر روزم میمومدم میرفتم حمام نمیدونم چرا ازش بدم میاد

خداحفظشون کنه عزیزم. وقتی مستقل بشن کمتر اذیتت میکنن. ی کم زمان نیازه . باور کن همونا ک میگی زندگیشون رو دارن و هفته ای چند روز گردش و تفریح دارن دوست داشتن زندگی ما رو داشته باشن. چند نفر علنا به من گفتن خوش ب حالت که بچه داری

حق میدم عزیزم بهت
ولی روزی هزاران بار شکر کن ک سالمنن
من چی بگم دلم خونه😔😔😔

خدا حفظشون کنه تو هم مث منی منم خستم