سوال های مرتبط

مامان حورا مامان حورا روزهای ابتدایی تولد
پارت سه و آخر
منم با مادرم رفتم با دردای شدید تر وقتی رفتم یه ماما منو دید گفت حالت خوبه گفتم نه گفت بخاب معاینه کنم هنگام معاینه هم گفتم ک ماماهمراه دارم اونم معاینه کرد گفت میدونم عزیزم ،معاینه که کرد گفت رحمت هنو ۲سانت و اینکه بچه هنوز بالاست و ۶یچ ابریزی نمیبینم
بعد باز یه ماما دیگ اومد و چک کرد گفت این درد داره با اینکه هنوز همه چی ب روال اوله و اینکه ابریزی هم داره کیسه آبش نشتی داره بستری کنید
منم ب ماما زنگ زدم گفت ب اسرع وقت میام اما ترس داشتم ک باز با آمپول فشار چند روزی بمونم چون رحمم هنو دوسانت و سراچه بالاست اما همینکه ماما اومد شروع کرد معاینه تحریکی و ماساژ ک تا ساعت ۱۲من ۶سانت رحمم باز شد و سر بچه اومد پایین ولی در کانال زایمان گیر کرده بود و ده سانت فول شده بودم دیگه ماما به دکتر زنگ میزنه و میگه ک بیمارم بچش بزرگه ودر کانال امکان داره گیر کنه ب کمک نیاز دارم و سریع دکتر خودشو رسوند و بازار بدبختی و پارگی بچه ب دنیا اومد اما ۴۰بخیه خوردم ولی با دختر صحیح و سالم و ساعت ۱ظهر شنبه ۱صفر دخترم ب دنیا اومد ب اسم حورا
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان نیلا💓👶 مامان نیلا💓👶 ۲ ماهگی
گفتن برین وسایلشو بگیرین باید بستریش کنیم من با چشمایه گریون زنگ زدم شوهرم گفتن بیا ک قراره زایمان کنم.. و مامانمم اومد
معاینه کردن دوسانت بودم گفتن دهانه رحمت هنوز سفته
بالاخره ساعت4ونیم بستری شدم و اول بهم سرم زدن ک سردردام خوب شه بعد اومدن امپول فشار بهم زدن ک دردام شروع شه اولش دردی نداشتم هی معاینم میکردن سه سانت بودم تا ساعتایه شیش شیش ونیم بعد شام اثردن گفتن بخور شوهرمم برام خوراکی اورده بود ابمیوه اناناس و کمدوت گفتن بخور ک بچت گرسنس خوردم.. تا ساعتایه هفت هفتو نیم هنوز دردام قابل تحمل بود و سه سانت بودم.. بعدش گفتم برم دستشویی رفتم بعد گفتن برو خونوادتو ببین دم در زایشگاه منتظرن رفتن پیش مامانم و شوهرم داشتم با شوهرم صحبت میکردم ک کیسه ابم همونجا ترکید ساعت هشت شب شده بود ب سرعت برگشتم زایشگاه و گفتم کیسه ابم ترکید گفتن برو رو تخت دیگ نمیتونی بیای پایین فقط دراز بکش بعد از اون خیلی دردا زیاد شد باز معاینه کردن گفتن جهارسانتی هنوز
احساس کردم میخوام بالا بیارم گفتم حالم بده بالا میارم بهم پلاستیک بدین چشتون روز بد نبینه فقط بالا میوردم بعد از اون یکم از حال رفتم از درد زیاد
مامان جوجه مامان جوجه ۲ ماهگی
دوستای گلم خانومای محترمم ممنونم از تبریکای قشنگتون و دوستای مهربونم .
من روز شنبه رفتم دکتر ویزیت آخر ک بهم گفته بود ۶خرداد ک امروز میشه سزارین میشم ولی خیلی شکمم اومده بود پاین و انقباض هم داشتم بدون درد ولی درد واژن شدید داشتم دکترم گفت بچه دیگه رسیده یکشنبه بیا زایمان کنی ک میشد۴ خرداد🥰🥹
ساعت ۸ صبح بیمارستان فلسفی پذیرش شدم همین ک سوند وصل شد انقباض شدید گرفتم همراه بادرد و آبریزش. ساعت ۱۰:۲۰رفتم اتاق عمل تا دکتر بیهوشی ودکتر خودم بیا یکم طول کشید بعدش آمپول بی‌حسی ک زد باز حس داشتم گفتم ب دکترم میفهمم گفت پاهاتون تکون بده قشنگ تکون دادم خیلی کم بی‌حس شده بودم. دکتر بیهوشی اومد دیگه آمپول نزد اکسیژن گذاشت دهنمو یدفعه از هوش رفتم و نفهمیدم چیشد چشم ک باز کردم دیدم ۱۵ ب ۱۲ و من مثل چی میلرزم و دکترم ۱۲:۳۰اومد بالا سرم و گفت بیهوشی درصد پاین کردیم بی‌حس نشدی همه چی خوب بود بچه هم خوبه ۱۰:۴۵ بچه اومد🩵🥰
شیرم خورد و رفت دل تو دلم نبود ک بچمو ببینم🩵🥹
خداروشکر آوردنش و دیدم بعدش ک بخش رفتم خیلی درد داشتم ب دکترم گفته بودم پمپ درد بزنه ولی نزده بود مسکن قوی داده بود ولی باز درد داشتم😮‍💨
تا ساعت ۶،۷درد همچنان داشتم و ۱۲ ب بد مایعات خوردم و راه افتادم ولی درد داشتم همچنان.
زایمان اولم خیلی راحت بودم خداروشکر
ولی این زایمانم همچنان درد دارم و بزور از تخت بلند میشم.شکمم راه نیوفتاده و نفخ شدید دادم کسی میدونه چیکار بایدکنم؟؟؟