تجربه زایمان طبیعی پارت سه
بعدش دیگه حس کردم شکمم خالی شد و صدای گریه بچه درومد مستقیم گذاشتنش روشکمم، فقط اشک میریختم ودادمیزدم میگفتم توروخدا بگو سالمه سندروم نداره میگف ایناها بخدا سالمه کی بهت گفته بچت مشکل داره نگاش کن سالمه، خدالعنت کنه هرچی دکتر نادونه ک من انقد استرس سلامتی بچموکشیدم پاره شدم،حس نابی بود انگار یه جون به جونام اضافه شد و قدرت گرفتم، منی ک تاهمون ده دقیقه قبلش داشتم بیهوش میشدم و مث بیدمیلرزیدم دیگه درد نداشتم وچشام واشده بود، تا زمانی ک بخیه هاروبزنه بچه رو شکمم بود، موقعی ک داشت بخیه میزد گف توخیلی خوبی زایمان اول ما تاحالا همچین چیزی ندیدیم ک انقد سریع زایمان کنه و یه همچین دهانه رحم نرمی داشته باشه سه تابخیه خوردی کلا ولی من مطمئنم تو زایمان بعدیت بدون برش و بخیه هس، فقط گوشت و پروتئین حس میکنم کم مصرف کردی تو بارداری چون واژنت خیلی شله ژله ایه به سختی دارم بخیه میزنم دارم تمام سعیمو میکنم ک ترتمیز بخیه بزنم ولی اصن انگار دارم ژله میدوزم گفتم بخاطر بواسیر لعنتی من توبارداری فقط سبزیجات خوردم و غذاهای شل، کم گوشت مرغ خوردم ازترس یبوست، گف اره هموروییدتو دیدم برو خداروشکر کن انقد زایمانت عالی بود ک اصن برش به حساب نمیاد وگرنه اگ قراربود تامقعد برش بخوری کارت زاربود بااین بواسیرت، خودمم حس کردم انقد شل بود واژنم قشنگ سوزن حس میکردم بی حسی اثرنداشت زیاد برام بقیش پارت بعدی

۶ پاسخ

واااای از بواسیر
الحمدالله ک حالت خوبه و پروسه زایمانت عالی بوده

منم واقعا اشک ریختم با تاپیکت ایشالا منم همچین صحنه ی تجربه کنم تموم بشه این فکر و خیال و نگرانی🥲
بو اسیر هم عمل کن راحت بشی

به سلامتی عزیزم
ولی من خیلی میترسم از طبیعی

قدمش مبارک باشه عزیزم🌹♥️ پس من یه مرحله از تو جلوترم بدون برش زایمان کردم😉

آخی 🥹 چقدر قشنگ خوش قدم باشه الهی
راستی مگه سندروم گفته بودن داره کثافتا دکترای بیشور نفهم 😡

وای الهی🥲
میگم بخیه خیلی رو مخ نیست من حس میکنم بد ترین قسمتش بخیه زدنس😢فکر میکنم خیلی حس بدی میده

سوال های مرتبط

مامان پناهم😍 مامان پناهم😍 ۳ ماهگی
ادامه تجربه زايمان طبیعی
دیگه گفتن از رو تخت بیا پایین ورزش کن مگه میتونستم بیام پایین از دردی ک داشتم حالا با اذیت رفتم پایین انقد درد داشتم نميتونستم همکاری کنم زیاد دیگه دوباره رفتم بالای تخت معاینه کردن هنوز ۸ سانت بودم انقد ک‌انگشت کردن ک شد ۱۰ سانت بهم گفتن زور بزن حالا نگه میتونستم زور بزنم نفس نداشتم همشونم دانشجو بودن بالا سرم یه دانشجو ی احمق اومد رو شکمم با دو تا مشتش شکممو فشار میداد من دیگه اون موقع داشتم حون میدادم زیر دستش از این ورم اون یکی دیگه هی انگشت میکرد واژنم تا بتونه بچه بیاد دیگه دیدن بچه نمیاد پایین و داره میمیره اومدن واژنمو برش زدن بعد یه رب بچم بدنیا اومد ولی گریه نمیکرد🥲 چون بهش فشار اومده بود تو کانال زايمان همم ک دانشجو ی شکممو فشار داده بود بچم اذیت شده بود ینی بچمو خدا دوباره بهم داد ‌‌‌‌... دیگه بدنیا ک اومد اومدن بخیه زدن بعد دوباره اومدن معاینه دیدن بخیه هام باز شده بدون اینکه بی حسی بزنن دوباره بخیه کردن ینی هر بخیه رو با گوشت و استخون حس کردم برشم خورده بودم زیااااد