۱۳ پاسخ

ای خاهر ما سر سفره خونه خودمون نمیفهمیم چی میخوریم انقدر ک میریزه ومیپاشه و جیغ میکشه

دخترمن اصلا اذیت نمیکنه درماه شاید ۷،۸باربریم بیرون رستوران قشنگ میشینه روی صندلی کودک راحت غذاشو بهش میدم میخوره

منم +مثل توام باچه عقلی رفتی بیزون خواهر من باید قلش پسرت میسپوردی به کسی بعد میرفتی بیرون

ما عید رفتیم و تو زمستون خیلی خوش گذشت
ولی الان پسرم غیر قابل کنترله حس می‌کنم اصلا نمیشه

خب طبیعیه بچه هات کوچیکن سخته

😂😂یعنی ادم با یچهههه غلط کنه بره بیروون اونم بچه های شیطونی ک ماداریم من میگم یا دوتایی یا اصن نمیام بمونم خونه بهتره والا تابرم هم هزینه کنم هم کوفتم بشه هم اعصابم خورد شه چ کاریه خب

من همش دیگه بیرون بر میگیرم عزیزم نمی‌تونیم رستوران بمونیم بچه بی قراری می کنه

منم رفتم بچم همش از سر کوله شوهرم بالا می‌رفت که یهو شوهرم گفت غذا نمیچسبه تو رستوران هم خیلی شلوغ بود منم راحت نبودم به شوهرم گفتم من میرم تو راحت باشی یهو گفت نه خب غذا بخور گفتم نه میرم گفت باشه.
که رفتم. شوهرم بعد پنج دقیقه اومد گفت چرا بلند شدی منم تنها موندم نتنوستم غذا بخورم

منم با بچه سختمه پارک ک برم کلافه می‌کنه رستوران هم نمیریم غذا سفارش می‌دیم خونه میخوریم

دقیقاااا

منم شوهرم نوبتی غذا میخوریم تا من به بچه غذا بدم شوهرم تند تند میخور بعد بچه رو میبر بیرون از رستوران من میخورم
مسافرت هم که هیچ چی پدر در میار یه سره نق میزنه خوابش بهم میخور بعد بد بختی پسر من جایی غیر از خونه خودمون نمیخواب دیشب اومدم خونه مامانم که صبح برم دندون پزشکی انقدر گریه کرد نمیخوابید خونه رو میخواست تا ۷ صبح خوابید تازه منم ۹ وقت دکتر داشتم خواب موندم😅به همین زیبایی

انقدری بچه هامون شلوغن،قطعا هرجا بریم از دماغمون میاد...

من که نمی رم چون پسرم واقعا بدقلق هست مهمونی هم نمی تونم برم

سوال های مرتبط

مامان نورا خانم مامان نورا خانم ۱ سالگی
تجربه واکسن۱۸ماهگی
دیروز ساعت ۹:۳۰بود رفتم مرکز بهداشت و واکسن نورا رو زدم واکسن که زدم همونجا بهش استامینوفن دادم باهم پیاده رفتیم براش بستنی خریدم و آبنبات چوبی.نزدیک به چهل دقیقه پیاده روی کردیم باهم رفتیم خونه تا ساعت یک بازی کردی بعد نورا خواب رفت چهل دقیقه ای خواب بود وقتی بیدارشد شروع کرد گریه کردن تمیتونست راه بره خیلی گریه میکرد که من ترسیدم و اومدم پیام گذاشتم و سوال پرسیدم که تا کی این درد ادامه داره و.....
حدودا ساعاتای سه یا چهار بود دیدم یهو بلندشد راه افتاد اولش یکم گریه کرد اما راه افتاد و شروع کرد با بچه خواهر بازی کردن شب هم یه سر بردمش خانه بازی اونجا هم بازی کرد ساعتی نه ونیم شب یهو تبش رفت بالا که با شیاف کنترل کردن هر چهار ساعت یکبار پارکید دادمش فقط یبار بروفن و شیافش کردم امروز دیگه قشنگ داره بدی می‌کنه مثل روزای دیگه الان ۲۶ساعت از واکسنش گذشته و هیچ بهونه گیری یا دردی ندارن فقط یکم بدنش داغه ن خیلی زیاد