دیشب داشتم لباسای 🐣رو میشستم که باباش گفت دندونشو دیدی منم فکر کردم ورم دندونشو میگه گفتم آره بعد که اومدم دوباره نشونم داد که دیدم یه چیزی اندازه نوک برنج معلومه
تو۶ماه۲۳روزگیش اولین مرواریدش رویت شد
مبارکت باشه عشق قشنگم

تصویر
۲ پاسخ

ایوای از داروخوری لئای من😍❤️

مبارکش باشه👶🏻 دندون بچه ما که هنوز افتخاررویت دادن نداده😬

مقالات مرتبط

زخم سینه در شیردهی
راهکارهایی موثر برای پیشگیری از زخم نوک سینه در دوران شیر...
تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!
سویق کودک
سویق کودک و هر چیزی که باید در مورد آن بدانید
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟

سوال های مرتبط

مامان Gisoo مامان Gisoo ۱۰ ماهگی
مامانا دخترم اولین دندونشو دراورده 😍آش دندونی رو با چیا بپزم واسش؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ... مامان ... ۷ ماهگی
قطره آهن چی به بچه ها پیشنهاد میدین که دندونشو سیاه نکنه؟!
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان الینا مامان الینا ۹ ماهگی
الان لثه دخترمو نگا کردم لثه ش شکاف داشت یکمم خونی بود ونیش دندونشو دیدم🥹🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی و شاهان مامان امیرعلی و شاهان ۹ ماهگی
خانما من داشتم ظرف میشستم اومدم دیدم ب بچم توت فرنگی دادن فک‌کنم اندازه یه بند انگشت خورد ،،استرس دارم نمی‌دونم چیکارکنم اعصابم خورده😭😭
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 🩵سیندرلا💎 مامان 🩵سیندرلا💎 ۷ ماهگی
دیشب اولین مروارید دختر کوچولومو دیدم 🦷❤️
مبارکت باشه مامانی 🤩🎂
😘 ۶ ماه و ۱۱ روز 💎
🍎 ۷ تیرماه ۱۴۰۴ 🍓
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرتا مامان آرتا ۹ ماهگی
بچه ها آرتا هی میگه آمممااااه باورم نمیشه اولین چیزی که میگه عمه ست😂😂😂من و باباش ول معطلیم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان محمد مهدی💙 مامان محمد مهدی💙 ۹ ماهگی
مامانی عزیز سلام یه سوال داشتم .من راسش برنج شستم ریختم رو دستمال از دیشب که خشک بشه تا آرد کنم بعد بو کردم دیدم دستمال که روش برنج ریختم بوی وایتکس میده من چند وقت پیش با وایتکس شسته بودم.حالا موندم ضرر نکنه برا بچه برنج خیس ریختم رو پارچه بوی وایتکس میده؟ چیکار کنم بنظرتون
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کایان مامان کایان ۱۰ ماهگی
مامانا کوچولوتون اولین دندونشو چند ماهگی دراورد؟، و اینکه از موقع شروع علائم جدی تا دندون دراوردن چقدر طول کشید؟
میخوام یه آمادگی داشته باشم😊🥹
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان لنا مامان لنا ۷ ماهگی
آاااااخ مادر فدات بشه😍
چندوقته هی منتظرم دندوناش بیشتر بیرون بزنه که تو عکس مشخص بشه بعد پستشو بزارم😍😅الان دیدم زده بیرون💋😭😍😍😍
مادر فدای دندونات دخترکم عشق من مبارکت باشه❤️🌹🥰🦷😬
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آوین مامان آوین ۶ ماهگی
فرنی سیب و کدوحلوایی🎃🍏
به وقتِ ۶ ماه و ۱ روزگی
۱۴۰۴/۰۵/۷
✅نصف ق غ برنج نیم دونه رو گذاشتم پخت نرم که شد سیب ورقه شده و یه تیکه کدوحلوایی بهش اضافه کردم،زمانی که برنج لعاب داد و سیب و کدو نرم شد خاموشش کردم و بعدم میکسش کردم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سویل مامان سویل ۹ ماهگی
سلام مامانا من دیروز یکم برنج آسیاب کردم مثل بیرونیا نبود باهاش فرنی درست کردم یکم دونه داشت که موقع خوردن رو زبون مشخص بود برا اولین غذا فرنی رو یه قاشق دادم دخترم خورد الان از دیشب که دادم مدفوع نکرده از اون میتونه باشه؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۹ ماهگی
دیشب مهمونی بودیم
شوهر دوستم پسرمو بغل کرد
منم مشغول صحبت با خانمش بودم
بعد یهو دیدم داره یه چیزی اونم با انگشتش میکنه تو دهن بچم
یهو گفتم ندین بهش ندین بهش
مادرم یهو گفت نه بدین بهش بدین عیب نداره
)از این کیک های خونگی داشت دهن بچه میزاشت)
یهو عصبانی شدم رو کردم به مادرم جلو همه گفتم مادر بچه منم!
خانمش گفت بابا چیزی نیست کیکه
بچه منم اگزما داره و هنوز بهش تخم مرغ ندادم ولی اون به کنار آخه با دستای کثیف؟!
بعد آقاهه ناراحت شد انگار
بعدشم بهم گفت دیگه بچه رو بغل نمیکنم
بنظرتون کارم بد بود؟
بد رفتار کردم؟
زیادی رو بچه حساسم؟
مجرد که بودم از اینایی که ایجوری حساس بودن خوشم نمی یومد
یعنی همونی شدم که دوست نداشتم؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان عسل.🌸 مامان عسل.🌸 ۹ ماهگی
من ۲ قاشق آرد برنج زدم و یه لیوان کمتر آب شیر یکم هم زدم و بعد نصفه سیبی ک بخاپز کرده بودم رو له کردم و ۵ بادومی که از قبل تو آب کرده بودم و پوستشون رو کندم و رنده کردم رو اضاف کردم و اندازه ۲ تا قند نبات زدم و کمی کره و هم زدم به قوامی که دوس داشتم رسید❤️.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پرنسا🤍 مامان پرنسا🤍 ۷ ماهگی
خانوما الان من داشتم به این فکر می‌کردم که مرگم چه جوریه یه صدایی اومد اومدم توی اتاق دخترم دیدم عروسک مادر دخترمون من انگار مردم🥶😢
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیکا مامان نیکا ۹ ماهگی
۲ خرداد ۱۴۰۴ – ۶ ماه و ۲۳ روزگی

امروز یکی از اون روزایی بود که قلبمون پر از عشق شد... نیکای نازنینم برای اولین بار با چهار دست و پا دنبال باباش راه افتاد، گریه می‌کرد و دلش می‌خواست بره ددر!
باباش که راه می‌افتاد سمت در، اونم با اون پاهای کوچیک و صدای شیرینش گریه‌کنان دنبالش می‌رفت. در خونه رو که باز می‌کردیم و می‌بردیمش تو راه‌پله، ساکت می‌شد، انگار به آرزوش رسیده بود...
اما همین که می‌اومدیم توی خونه، دوباره اشکاش می‌ریخت که یعنی "منو ببرید ددر!"
این عشق پاک و وابستگی بی‌قید و شرط به باباش، یکی از قشنگ‌ترین لحظه‌های مادر بودنمه...
مشاهده ۷ پاسخ دیگر