۱۷ پاسخ

درضمن بچه اگه مطالعه کنید و چن تا دکترببرین هیچ دکتری ب بچه زیر شش سال دارو بیش فعالی نمیده مگراینکه دیگه بچه واقعا خارج از کنترل باشه و کار خطرناک بکنه ولی تشخیص بیش فعالی قطعی شش سالگی ب بعده

ببرش خانه بازی
اطرافیان من اهل کمک هستن ولی همشون ب درد خودشون گرفتارن
حتی مادر و مادرشوهرم سرکارن میرن
منم دومی رو دوست دارم حس میکنم باز در حق اولی ظلم میشه یا به خودمون نمی‌رسم و همیشه خستم
ولی باز میگم بیارم بزرگ میشن این پروسه تموم بشه چون الان با این اوضاع ن میتونیم بیرون بریم نه مسافرت جایی چون شوهرم درحال پول جمع کردنه و موقعیت مالیش هم ایجاد نمیکنه
نمی‌دونم گیج شدم میگم کاش دوقلو بود الان راحت بودم

عزیزم حرفتونو قبول دارم. کلا خود من با اوردن بچه دوم تو این شرایط مالی و روحی برای خودم مخالفم. حالا همه بگن دومی رو بیار! اصلا نباید اعتنا کرد. مگه اونا کاری برام میکنن؟ تنها کسانی که واقعا اذیت میشن مادر و پدرم هستن و خودم.

والا من انتظار کمک ندارم
ولی بخاطر اینکه دخالت میکنن ،میترسم بچه دوم بیارم ،بیش از حد تو همه چی بچهنظر میدن و نظرشون رو می‌خوام تحمیل کنن
به پسرم نذاشتن پستونک بدم ،در صورتی که نیم ساعت یبار گریه میکرد و با پستونک آروم میشد

من کمکی ندارم واقعا موندم سر دوراهی بچم میره مهد نمیدونم چیکار کنم

من ازروز اول زایماتم روپای خودم وایسادم درسته کم وبیش مادرم کمک حالم بود ولی خواستم روپای خودم وایسم وکارم روکنم

بچه های ما چون بازی حرکتی و فعالیتهای حرکتیشون کمه انرژیشون تخلیه نمیشه و مجبورن توی خونه شیطنت کنن روزانه دو ساعت ببرینشون بیرون

عزیزم اولا خدا قوت بهت ، ببین یکی از خوبیای اینکه کسی نمیاد اینه که دخالتی توی بچه داریت ندارن و بچه بدون دردسر و با شیوه پدر مادر بزرگ میشه وقتیم پیش کسی بره خیلی ازشون تاثیر نمیگیره.
دوم اینکه چرا بیرون نمیبری؟ گرمه؟ خب باشه بچه باید به همه نوع اب و هوایی عادت کنه نمیگم ببرش توی افتاب وسط پارکها نه. ببرش مثلا یه خرید کنین بیاین، افتاب که میره ببرش پارک، ببرش مرکز خرید هم خنکه هم خودت می‌چرخی هم بچه تنوع میشه براش. بچه تحربه های مختلف نیاز داره
مورد بعد اینکه بچه شما بیش فعالی نداره و نمیشه برچسب زد. برای تشخیص بیش فعالی نیازه 6 ماه بچه تحت نظر متخصص ازمون و خطا بشه
و در اخر خدا به خودت و همسرت قوت بده و خداروشچر همسرت وظیفه شو میدونه و داره کمک میکنه

من که از کسی انتظار کمک ندارم. همسر آدم باید همراه باشه.

منم پسرم ابنطوریه
بردم دکتر مغز و اعصاب کودکان گفت بیش فعالی داره ولی اینکه فکر کنین من الان دارو‌بدم بچه ساکت بشه شما برین بخوابین اشتباه میکنین من دارو‌نمیدم 🙁🙁
برین ۶ سالگی اگه اینطوری بود بیارینش
تا ۶ سالگی که عملا من خودم روانی ام 😢

آفرین
منم به همین دلیل بچه نمیارم
منم مثل شمام با این تفاوت که من واقعا تو شهر غریبم و کسیو ندارم حتی برای نیم ساعت پسرمو برارم پیشش

منم پسرم شیطونه ،من خیلی دوس داشتم یکی دیگه بیارم ک هم بازی باشه ،ولی خب از طرفی شوهرم ۱روز کلا ۲۴ساعت سرکار ۲ روزی ک خونست هم میره اسنپ تا شب از بس ک همه چیزی سخت شده گرون شده ،واسه همین فعلا اصلا ب بچه دوم فکر نمیکنم از طرفی مادر خودمم یجوری ازم دوره وگرن سر بچم تا ۴۰ روز پیش بودم یا جایی بخوام برم میارم پیشش ولی خب با ماشین ۱ساعت فاصله داریم
خونواده شوهرم بهم نزدیکن ولی یا مریضن یا سرکار میرن شاید نهایت در حد ۲.۳ساعت بتونن نگه دارن،و دست تنها بودن واقعا سخته من ک دیگه مغزم نمیکشه

ببین من خودم پسرمو بزرگ کردم خونه مادرم میرفتم خداخیرش بده مادرم کمکم میکرد الانم میگن یدونه بیار میگم چجوری بیارم یک اینکه بایددرآمدبالاداشته باشه دوم اینکه شوهرم اولی یکم کمک نکرد چجوری بیارم همین یدونه بسه

بقران اگه منو داری میگی همه اینا که گفتی

ببین اگه یکم پیش فعالی داره ببری دکتر بهش دارومیدن شیطونیش کمتر میشه

مهم‌همسر هس ک کمک حال باشه ک متاسفانه برامن نیس

سلام دقیقا بااین تفاسیر ک من حتی شوهرمم کمکم نمیکنه
من احتمالا بجم پیش فعاله چون خیلی شیطونه ..شماچ دکتر برید

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
نمیدونم من حساس شدم یا بچه بزرگ کردن واقعا این مشکلات رو داره.
چند هفته پیش مهراد رو چند جلسه بردم مهد. بعد از چند جلسه مربیش گفت مهراد چهاربار سطل آشغال رو خالی کرده. گفت به نظرم ببرید پیش روانشناس ببینید باید با چه تکنیکی باهاش کار کنیم هم شما از خونه و هم ماز از مهد. گفتم باشه.
جلسه بعدی که بردمش مهد گفت نمیخوام برم و اونجا هم که رفتیم، نموند اصلا! روانشناس گفت اگه سرکار نمیری الان هنوز زوده برای مهد بردن و در مورد زفتارای پسرمم که گفتم گفت باید ببری متخصص مغز و اعصاب. شاید بیش فعالی داره.
رفتیم پیش متخصص و اون روز مهراد داشت مطب رو به هم میریخت به همه چیز دست زد حتی رفت کامپیوتر دکتر رو از برق کشید و خلاصه دکتر گفت لازمه دارو بخوره چون بچه‌های اینطوری حرف زیاد می‌شنون و لراشون خوب نیست. اسیب می‌بینند. اینطوری خودشونم راحتترن.
حالا دوهفته‌ای هست دارو میخوره. دیروز رفتم دیدن مادرم که از کربلا اومده، مهراد بازم شیطونی میکرد و مامانم به شوخی گفت داروها رو‌اشتباهی شاید داره میخوره!
من ناراحت شدم واقعا. وقتی بچه دارو نمیخورد یک سره میگفتن چرا اینطوری میکنه، چرا فلان، خونه هم همینقدر اذیت میکنه؟! و کلا هبچکس حوصله نداشت حالا هم که دارو دارم میدم و واقعا روش تاثیر داشته باید بازم حرف بشنوم.
کاش میشد بچه‌مونو ببریم یه گوشه بزرگ کنیم دور از همه.
شما مادرید شما درک میکنید واقعا از این شرایط خسته شدم.
چند وقت پیشم نزدیک بود پسرم تلویزیون خونه مادرشوهرم رو بندازه، پدرشوهرم یه قشقرقی به پا کرد!