من تو تصوراتم ی بارداری داشتم که میرفتم یوگا و همه کارامو انجام میدادم.حتی وقتی فهمیدم باردارم قبلش باشگاه میرفتم ب دوستم میگفتم تو برو من سه ماه اولم تموم شد میام حتما.
سه ماه اول ک کلا بالا میاوردم سه ماه دوم سرکلاژ شدم کلا استراحت مطلقم مامانم کلا پیشمه🤣🤣
دلم واسه پنج دقیقه پیاده روی لک زده.
من که اصلا نمیدونستم امکان داره رابطه محدود بشه
پله برای سرویکس بد باشه
یا نتونم کارای خونمو بکنم
یا مثلا امکان داره یهو طرف استراحتی بشه، جفت بیاد پایین و....
هیچی نمیدونستم
گهواره هم نداشتم بدونم 😂
اما آزمایشات و چکابای قبل بارداریو میدونستم رفتم و انجام دادم
بعد یهو تو یه اتفاق غیرمنتظره خودمو انداختم تو بارداری
به همین قشنگی 😍🥹😂
من همونی که تصور کردم شد
یه بارداری پر از مسافرت و عشق وحال 😂
من برعکس فکر میکردم خیلی سخت و پر دردسر باشه و دهنم سرویس سه اما خیلی خوب و راحت بود. استرس زیاد داشتم ولی گذشت. و سختی خاصی نکشیدم خدا کنه جوجه راحت هم بیاد بیرون.
اینقد همه جام درد گرفته قبلشو یادم نمیاد ولی قطعا این نبود 🙃🫠
بد نبود به نظرم فک میکردم سخت تر باشه
هرچند ک بارداری خیلی راحتی هم نداشتم ولی بازم شکر به نظرم بعضیا خیلی سخت تر میگذرونن
خیلی فرق داشت با تصوراتم با اینکه با کلی عشق باردار شدم و دلنشین خیلی میخواست
اتفاقا من ازاونجایی ک همیشه تو زندگی بدترین و عجیب ترین چیزارو تجربه میکنم میدونستم بارداری هم همینه و واقعا هم بارداری پر چالشی داشتم
تا چهار ماه اول ک ویار شدید و خون بالا میاوردم و بیمارستان بودم یه ماه حالم بهتر شد دوباره حالم بد شد بیمارستان بستری شدم اخرم نفهمیدم علتش چی بود
بعدشم ک دردای عجیب و انقباض کاذب و الانم مراقبم ایشالا تا ۳۷هفته سالم و کامل بگذرونم 😂😂
ولی همه اینارو به ذوق دیدنش تحمل میکنم ایشالا سالم و سلامت دنیا بیاد 😍
من همیشه زیاد به خودم میرسیدم باشگاه میرفتم هیکلم رو فرم بود همه چیییی عالی بود فک میکردم باردار بشم یه مامان داف و قشنگ میشم از ماه اول اینقدرررر حالت تهوع داشتم حتی اب نمیتونستم بخورم دکتر گفت مسموئیت بارداری تو یک ماه و نیم ۱۱ کیلو کم کردم شدم پوست و استخون همه لباسا تو تنم زشت بود صورتم لاغر شده بود دیگه قشنگ نبود ریزش مو شدید گرفتم ابرو مژه و موهام همه داشت میریخت از شدت تهوع نمیتونستم از جام بلند شم دوماه بودم دکتر گفت جفتت پایینه استراحت مطلق تو خونه مونده بودم همه چیم بهم ریخته بود هر روز افسرده تر میشدم شدم ۳ ماهه گفت طول سرویکست شده ۲۳ باید سرکلاژ کنی و بعدش استراحت مطلق چند ماه فقط برای دکتر رفتن و سونو از خونه اومدم بیرون تازه دوباره جون گرفتم اعتماد به نفس پیدا کردم لباس های قشنگ میتونم بپوشم از اول بارداری با همسرم رابطه نداشتیم مث خواهر و برادر تو خونه ایم همه کارام و مامانم و همسرم میکنن دلم میخواد خودم کارام و انجام بدم برا همسرم غذاهای مختلف درست کنم ۹ ماهه عین ادم نتونستم برم حمام کنم فقط یه دوش گرفتن سرپایی خلاصه از اون مامان شاد و شنگول و قرتی تبدیل شدم به یه کارتن خواب 😂
عزیزم🥹 من فکر میکردم سخت باشه و حتی فکر میکردم ک خیلی دیر قراره باردار شم ولی خداروشکر خوب بود
درسته دیگه دارم سنگین میشم و اذیت ولی میدونم ک بچه داری ازینم سخت تره😁
منم تصوراتم از بارداری زمین تا آسمون فرق میکرد و فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه.
بازم خدا رو شکر....
من بارداری اولم به قدری راحت بود که تصورشو نمیکردم الان دومی رو باردارم اگه بگم چه بلاهایی سرم اومده به حالم گریه میکنید.اصلا تمام تصوراتمو زد نابود کرد😂
دقیقا منم همین فکر و میکردم، یا مثلا میگفتم من از اینا نیستم تا چندماه تهوع داشته باشم یا خیلی درد بکشم، اما واقعا با تصورم هزار دنیا تفاوت داشت انقد که پشیمون شدم از باردار شدن😐
من که استراحت مطلق شدم موندم خونه درازکش افتضاح
من کتوعمرم خانم باردار مثله خودم ندیدم ک اگر میدیدمغلط میکردم کباردار شم
اگر تو سونوها مشکلی نباشه بنظرم دوران خیلی شیرینیه و راحته
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.