تجربه بارداری پارت اول❤😁

من ۳۶هفته بودم ینی یه روز رفته بودم داخل ۳۶هفته شب خوابید صبح حس کردم لباس زیرم خیسه به مامانم گفتم امد دنبالم رفتیم زایشگاه گفت کیسه ابت پاره نشده دهانه رحمتم بسته ای فقط انقباض داری حدود چهار پنج ساعت بستریم کردن دیگ گفت برم خونه چون معاینم کرده بودن خیلی درد داشتم زیر دلم درد میکرد کمر درد دیگ ، ۳۷کامل بودم درد داشتم شدید چون خیلی ورزش میکردم پله دوتا دوتا میمودم بالا جارو برداشتم جارو میزدم شیاف گل مغربی گذاشتم چند روز چون گفت بسته دهانه رحمت ترسیدم باز نشه از ۳۶هفته گذاشتم ۳۷هفته شدم چون درد داشتم هی داشت شدید تر میشد انقباضمم شده بود ۵دقیقه ای یبار مامانم گفت بریم زایشگاه رفتیم ساعت یک شب گفت دهانه رحمت ۲سانت بازی ولی ما از ۴سانت بستری میکنیم دیگ برگشتیم خونه گفت ممکنه امروز صبح باشی ولی من خیلی دردام شدید تر شده بودن معاینم کرده بود دیگ چند روز گذشت مامانم یه پیج پیدا کرد تو اینستا به نام اقای صمدی تو زرند که اپیدروال میزد رایگان رفسنجان نمیذن اپیدروال چگر میخواستن بزنن فقط طرف صبح اونم باید ۶سانت باشی کرمانم بود گفت بیمارستان مهرگان ۳۵میلیون خیلی قیمتش زیاد بود قرار شد رفسنجان زایمان کنم ماما خصوصی بگیرم مامانم پگیر اپیدروال بود دیگ پیدا کرد زرند زنگ زد گفت میزنه رایگان هر موقع دردت گرفت میزنه نیاز نیس به ۶سانت برسی بعد همراه هم قبول میکرد کنارم باشه رایگان بود همچیش زنگ زدیم گفت باید حداقل یک سانت نیم باز باشی تا بستریت کنیم
ادامه پارت بعدی 😁

تصویر
۴ پاسخ

عزیزم اونی میگی رایگان بوده شماره اش برام بفرست
از زرند اومد اونجا ؟
فقط برای اپیدورال بود ؟

یعنی بیمارستان دولتی رفتی و رایگان اپیدورال زدن؟

منتظر ادامش هستم 🤪

سیرجان ماما خصوصی ک میگیری زایمان در آب ایپدورال ورزش ها کلاس آمادگی زایمان همه باهم هستش نیاز باشه ایپدورال میزنن نباشه هم پولشو برگشت میزنن

سوال های مرتبط

آرین.... آرین.... قصد بارداری
ادامه پارت تجربه زایمان طبیعی 😍
گفت خرما بخور فقط منم میخوردم مغزیجات میخوردم گفت بخور میخواهم بیام برات امپول فشار بزنم ساعت چهار زدن امپول فشار کم کم وارد بدنم شده یه پایه داشت تعیین میکرد چقدر داخل بدنم میره سرم من از چهار تا ساعت هفت هیچ دردی نداشتم راه میرفتم رو توپ ورزش میکردم دابسمش میگرفتم میرقصیدم مامانمم کنارم بود😩😂 اونم میگفت بزار دردا بگیرنت میگمت 😂ساعت هفت دردا گرفتنم خیلی کم بود ولی داش ریاد میشد دیگ دردم خیلی شدید شده یکم از پریودی زیاد بود گفتم مانی نمیتونم تحمل کنم گفت الا زنگ میزنم بیا برات بزنه تا امد برام بزنه ساعت شده ۸نیم زد دیگ هیچی حس نکردم دردی گفت بخواب تو بدنت پخش بشه دیگ بدنم بی حس شد بلند شدم ورزش کردم ولی حس خواب داشتم خوابم میومد مامام گفت نیم ساعت بخواب من خوابیدم یبار دیدم ینفر داره جیغ میزنم انقدر ترسیدم ینفر داش زایمان میکرد بدنم شروع کرد به لرزیدن بعد حس میکردم داره به پشتم فشار میاد گفتم اینجورم به ماما گفت بخواب معاینه کنم معاینه کرد ۶سانت بودم کیسه ابم پاره شد ساعت ۹نیم اینا بود بعد داشتم درد حس میکردم گفت الا میام برات شارژ میکنم رو توپ ورزش برام شارژ کردن دیگ حسی تو پاهام نبود نمیتونستم بلند شم مامانم با ماما زیر بغلم گرفتن بلند شدم رفتم رو تخت ماما گفت بخواب یکم منم خوابید بعد گفتم نمیتونم بخوابم پشتم درد میاد گفت من الا میرم شام میخورم تو هم یه شیاف میدم بزار شیاف گذاشتم بین بیدار خوابو بودم حس فشار داشتم گفتم بیا معاینه کن معاینه کرد گفت وای موهاش داره معلوم میشه گفتم داره به پشتم فشار میاد گفت فقط زور بزن موقعی به پشتت فشار میاد زور بزن دیگ نزنی پاره میشی گفت من اصلا پاره نمیکنم
ادامه پارت بعدی✨❤
مامان دیاکو🤱 مامان دیاکو🤱 ۳ ماهگی
سلام خانوما من اومدم از تجربه زایمان طبیعیم بگم براتون .از اونجایی میگم که رفتم مطب برای معاینه گفت ۲ سانتو نیم شدی درد به خصوصی نداشتم فقط شبا موقع خواب تا صبح ازیت بودم و درد زیر شکم داشتم همین.اومدم خونه طبق معمول بعد از شام با مامانمو بابام رفتیم پیاده روی یک ساعته بعد اومدم زیر دوش آب داغ اسکات زدم کلی .از مطب ک اومده بودم کلیم ورزش کردم و حرکت‌های دیگ زدم .خلاصه ساعت ۹ شب بود با درد شدید ک فاصلش هر ده دیقه بیست دیقه بود رفتم بیمارستان .معاینم کرد گفت اووو خیلی راه داری هنوز گفتم یعنی چی چقدر بازم نیش خند زد گفت هیچ 😑گفتم وا امروز دکترم معاینم کرد گفت ۲و نیم بازم ک .یه ماما دیگ اومد گفت بزار معاینش کنم ک گفت ۲ سانته .زنگ زد به دکترم خبر داد اونم گفت بستریش نکن فعلا زوده .هیچی رفتم خونه دیگ ساعت ۱۱ رسیدم خونه دردام بدتر شده بود مامانم ک برا شام صدام کرد رفتم برم سر سفره دیدم از درد نمیتونم راه برم .تحمل کردم ساعت شد ۲ شب همه خواب جز مامانم که استرس منو داشت متوجه شدم دردام دقیق پنج دیقه به پنج دیقس به مدت ۴۰ تا ۶۰ ثانیه دردی ک تحملش خیلی سخت بودو فقط نفس عمیق میکشیدمو با دهن فوت میکردم بیرون خلاصه ساعت شد ۳ شب ک بابامو بیدار کردیمو رفتیم بیمارستان از نو معاینم کردن ک گفت ۴ سانته .و بستریم کردن .تا ۵ سانتو خودم رفتم تو سرمم آمپول فشار زدن
هی دستشوییم میگرفت مجبور بودم بلند شم برم دستشویی
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۴ ماهگی
خب خانوما تجربه زایمان سزارین پارت یک✨😌
پنجم تیر از صبح که بیدار شدم زیر دلم خفیف درد میکرد از اونجایی ک یه ماهی بود این دردارو داشتم زیاد توجه نکردم بهش ساعت هشت شب دردام جوری شد که جیغ میزدم همسرمم خونه نبود زنگ زدم اومد رفتیم بیمارستان معاینه کردن منو گفتن فکر نکنیم درد زایمان باشه چون دهانه رحمت بسته اس برو بیست دیقه راه برو مایعات بخور که درداتو چک کنیم تو ان سی تی درد زایمان نشون داد گفت با این دردا باید بستری بسی دهانه رحمت هم شل شده بستری شدم رفتم زایشگاه دردامو چک میکرد هی دردام داشت بیشتر میشد چون سی و شیش هفته امپول ریه زدن بهم گفتن ی دوز دیگه هم بعد بیست و چهار ساعت میزنیم تا فردا ظهرش درد داشتم مسکن زدن بهم گفتن اگه دردات خوب بشه مرخص میکنیم بعد سه ساعت دیدم هیج دردی ندارم به ماما گفتم دردام خوب شده میخوام رضایت بدم برم خونه گفتن دستگاه داره درد نشون میده نمیتونی بری ساعت شیش مامای من عوض شد بهش گفتم من که قرار تیس زایمان کنم میخوام رضایت بدم برم گفت بزار معاینت کنم اگه دهانه رحمت باز نشده بود برو وقتی معاینع کرد گفت دو سانت باز شدی امپول فشار زد بهم تا فردا غروبش همون دوسانت مونده بودم دردام هم جوری شده بود که جیغ میزدم🥴
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۱ ماهگی
پارت دو
تا شب همش درد ها بیشتر میشد آخر شب یه قرص بهم داد گذاشتم زیر زبونم یه ساعت آروم شدم باز دردام شروع شدن بدتر از قبل ساعت پنج صبح یه تیکه خون ازم اومد حالت لخته که میگفتن شوک زایمانه دهانه رحم هنوز شده بود یه سانت و نیم یه عالمه آناناس خوردم برای باز شدن دهانه رحم حتی بچه هم اومده بود پایین ولی دهانه باز نمیشد دیگ ساعت هفت صبح یه ماما اومد گفت باهام همکاری کن من کیسه ابت رو پاره کنم شبش اون ماماهای دیگ هر کار کردن نتونستن پاره کنن شده بودم دو سانت دیگ اول بهم آمپول فشار توی سرم زدن بعد یه ساعت اومد با یه سوزن کیسه آب رو پاره کرد همه جا پر از آب و کمی خون شده بود کمی شکمم خالی شد همون موقع رفت پایین دیگ باز معاینه تحریکی کرد بزور شدم سه سانت دیگ از درد شدید و بیخوابی اینا زدم زیر گریه که بهم ایپدورال بزنن میگفتن باید برسی چهار سانت تا ایپدورال بزنیم از بس درد داشتم دکترم دلش سوخت بهم زد با همون سه سانت بعد یه خانمه اونجا بود دهانه رحمش هشت سانت بود خیلی راحت اصلا انگار نه انگار بعدش نه سانت شد ایپدورال زد بعد ایپدورالی که بهم زدن گفت یه ساعت استراحت کن موقع زایمان بتونی زور بزنی
مامان آوا قشنگم مامان آوا قشنگم ۱ ماهگی
تجربه زایمانم که درد طبیعی کشیدم و در اخر سزارین شدم
سلام من ۳۴هفته بودم شب رفتیم بیرون و من با دختر خاله هام بلند شدم رقصیدم بعد شب خیلی سرد بود لباس گرم هم تنم نکردم و تا ساعت ۳صبح بیرون بودیم و من همون شب داستانم شروع شد شب که میخواستیم برگردیم من از درد واژن نمیتونستم توی ماشین بشینم از اون شب هی درد داشتم و نمیتونستم راه برم کل ۳۴ هفته هر شب از درد به خودم پیچیدم هی میرفتم بیمارستان میگفتن انقباض نیست درد داری عزیزم باید تحمل کنی بعد چند روز من حس کردم یک دفع شورتم خیس شد بعد دیگه اون روز پیام دادم به دکترم گفت گفت بیا پیش من ۳۴هفته ۵روز داشتم رفتم پیش دکتر دکترم گفت زود برو بیمارستان شاید کیسه ابت باشه رفتم بیمارستان گفتن کیسه ابت نیست همه چی اوکی بود تا اینکه فشارم رو گرفت گفت ۱۵روی ۹هستش باید بستری بشی چون یک زایمان توی ۳۶هفته داشتم بخاطر فشار بالا پسر اول زود دنیا اومد بعد منو بستری کردن اون شب تا ۳۵هفته ۳روز شدم میخواستن مرخصی کنن که اومدن دوباره فشارم رو چک کنن که مرخصمم کنن بعد یک دفعه دکتر گفت فشارت خیلی رفته بالا سریع برو زایشگاه رفتم توی زایشگاه تا شب بودم بهم هی قرص دادن خوردم ساعت ۴بود یکی از ماما ها اومد منو نگاه کرد گفت چهار سانت شدی زود به ماما همراهت بگو بیاد من به ماما همراهم زنگ زدم اومد و هی میومدن منو چک میکردن وای چه دردی داشت تا ساعت ۱۱ماما همراه گفت بیاین چک کنین بعد دوباره که چک کردن دیدین دهانه رحمم همون چهار سانته با همون دردی که هی میگرفت ول میکرد دیگه دکتر اومد گفت باز نمیشه دهانه رحمش چهار سانت بیشتر باز نشده برای بچه خطرناکه ببرینش سزارین بچه اولشم باید سزارین میشده و اون شب منو سزارین کردن
مامان مهیار🤎🐻 مامان مهیار🤎🐻 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان صدرا کسرا 😍♥️ مامان صدرا کسرا 😍♥️ روزهای ابتدایی تولد
بجربم از زایمان طبعیی ۱
من سرکلاژ بودم ۳۷هفته رفتم سرکلاژمو باز کردم دکتر شیاف گل مغربی داد و گفت تو تاریخایک شیفتم بیا بیمارستان من و شیافارو با خودت بیار برات بزنم من ۴مهر رفتم ماما معاینم کرد گفت دهانه رحمت کیپه مگ‌پیاده روی نمیکنی گفتم اره گفت بیشتر پیاده روی کن و رابطه داشته باش و همونجا ۵تا شیاف گل مغربی برام‌گزاشت اومدم خونه باید ۸میرفتم‌منم درد نداشتم با یه بچه کوچیک سختم بود نرفتم و هر روز کلی پیاده روی میکردم زیر دوش بشین پاشو میکردم و نزدیکیم داشتم تا ۱۴مهر بدون هیچ دردی دکترم شیفت بود زنگم زد ک بیا منم رفتم چون درد نداشتم تاریخ زایمانمم ۲۷بود هیچی با خودم نبرده بودم تا رفتم ماما معاینم کرد گفت بازم‌کیپه دکتر گفت مگ‌پیاده روی نمیکنی گفتم اره خیلی ولی نمیدونم چرا باز نشدم خودش اومد معاینم کرد گفت وای خدا رحم کرده رحمت پاره نشده یکی نخا سرکلاژت مونده فوری بردنم اتاق زایمان منم از استرس میلرزیدم و کلی اذیتم کردن تا نخو کشیدن تا نخو کشیدن سه سانت باز شدم گفت باید بستری بشی منم هیچ دردی نداشتم گفت سوزن فشار میزنیمت منم از ترس سوزن فشار گریه میکردم😅
خلاصه از قبل ب دکترم‌گفته بودم اپیدورالم کنه
دکترم‌رفت ب مامانم گفت