مادرا تو این هفته ها واقعا احساس کمبود انرژی میکنم
شبا تا صبح بزور خوابم میبره صبحا پسرم9 بیداره میگه پاشو صبحانه درس کن...باباشم ک صبح مبره شب میاد انقدر لگن درد دارم ک غذاام بزور اماده میکنم خونم ترکیده خیلی خسته و بی حوصلم ازین شرایط. ..دلم میخواد بشینم ی دل سیر گریه کنم برااونم وقت ندارم🫠خونمم شهرغریبه طبقه دوم بیرون رفتن اومدنم بادردسره...هعیییی کاش پیش خانوادم بودم حداقل اینقدر درمونده و تنها نبودم هنوز زایمان نکرده افسردگی گرفتم 🤦‍♀️
گاهی همش خودمو سرزنش میکنم م چرا مراقب نبودم بچه آوردن تو این دنیایی ک یا برق نیست یا آب نیس یا .....چجور میخواد برا بچه های ما پیش بره🫠

واقعا کاش پسرت بزرگتر بود، دیگه کاری که شده خدا واقعا بهت توان و انرژی بده، اگر شرایط مالی داشتی کمکی میگرفتی حداقل روزی 2 ساعت بیاد تمیز کنه ناهار بزاره

وای منم این درد ها رو دارم ولی کارا مو انجام میدم خونه تکونی هم کردم البته با کمک پسرم الان هم استراحت می کنم برای زایمان آماده شدم

شرایط منم همینه فقط فرقش اینه خانوادم تو همین شهرن ولی هیچکس سال به سال نمیاد خونم، مگه دعوت رسمی کنم اون موقع سر شب میان بعد شامم میرن

باور‌کن منم همینم شایدم بدتر دیگه کلا افسرده شدم

عزیزم ب خودت انرژی منفی نده بازم خدا رو سکر کن میتونی یسری کارها رو انجام بدی. منکه استراحت مطلقم با یه بچه ۵ ساله غر غرو هیچکس ندارم بیاد سراغم ظهر که میشه نمیدونم چی بخورم

منم همینم فرقش اینه خانوادمم تو همین شهزن اما کسی کمکم نمیاد

والا منم همینمم الان موندم چی بپزم والا منم ک مادرم تو همین شهره دوروز پشتدهم نمشه برم خونشون باید خودم ب بچم و زندگیم برسم شوهزمم صبح تاشب نبسس

یه نظافتچی که بدونی مطمعنه هفته ای یبار بگو بیاد برات تمیزکاری کنه

کسی نیس چندروز بیادپیشت بمونه؟؟