واقعا خیلی جالبه تو‌بارداری شپوهرم اینقد هوامو داشت اینقد مراقبم بود اینقد بهم قول داد الان که زایمان کردم اصلا درکم نمیکنه و مدام انتظار داره تازه من درکش کنم و اصلا انگار من وجود ندارم و بهم محبتی نداره
مامانم پیشمه برا کمک بهم حتی به مامانمم تیکه میندازه البته تو بارداریم با خانوادش قطع ارتباط بودم و اونا اصلا بهم اهمیت نمیدادن الان که بچه اومده اونام میان و میرن و هرمار نیخوام بکنم شوهرم میگه به خواهرام بگ‌و اول به اونا احترام بزار و حتی برا حموم بچمم میگه اونا اپل بگو اگه گفتن نه اونوقت خودتون حموم‌کنید
روحم خستس حتی شیر خودمم نمیاد که بدم به بچم
خیلی دلم غصه داره مدام بغضم اما بخاطر بچم تحمل میکنم

غصه چیو میخوری من ک نه مواظبم بود نه قولی داد بهم تازه شب جمعه هم با این شکم رفتم از تو پارتی آوردمش خونه فقط فکر خوشگذرونی و رفیق بازی هست ما چی بگیم پس خواهر

همتون فکر خودتون باشید جلو مادرتون هم چیزی نگید اونا هم حرص میخورن

شوهرا چرا اینجورین وقتی زایمان میکنی انگار اونا زاییدن و افسردگی بعد زایمان میگیرن انقدر که درکشون به زیر صفر میرسه😂

خوب شاید اطرافیانش میشینن زیر پاش ‌..خاهر ومادرش ..🤔🤔

بیبینننن تو قشنگگگگگ خود خود خود منییییی
تموم حرفات برا منم اتفاق افتاده
حتی بحث سر حموم
یه بارداری عالی داشتم انقدر هوامو داشت وقتی زاییدم انگار نه انگار
و تازه کلی دعوا و مشکلات شروع شد

اشکال نداره خودت فکر خودت باش شوهر دیوث منم اینجوریه انگار ارث بابای دیوثشو میخاد خدابزرگه

بهش بفهمون بعد زایمان آرامشت مهم تره .بگو یکی بخاد کمک کنه خودش میاد منتظر تعارف نیست! بعدم مامانت زحمت میکشه که مونده بگو دوروز بره خونش ببین کدوم خاهرشوهر برات غذا درست میکنه يا میاد سر میزنه

مردا همه همینن عزیزم کمتر مرد پیدا میشه بتونه زنشو‌درک کنه غصه نخور بچه ت غصه میخوره همراهت هرکار میخوای کنی بکن اهمیت نده خانواده شوهر منم بارداری اهمیت نمیدادن ی زنگ نمیزدن حالا ک بچه اومده منم جواب زنگشونو نمیدم تهش هفته ای ی بار ی ساعت میریم خونشون فقط

بیخیال عزیزم غصه این چیزا نخور