۹ پاسخ

تواین سن پسرمنم همینجورشده همسایمون جلو آقاموگرفته گفته بچه کوچک گیرتون اومده🤣🤣سربسته خواسته بگه صدامیده بچتون اینقد نق نقوشده یکی دیکه شده چقداروم بود بچم🥺

دایه مهربانتر از مادر ندیدی
فقط مادر شوهر
راست میره چپ میره ی چی میگه
انگار نامادری بچمم
اون بفکرشه

همسایه های مام خیلی فضولن طرف اونروز در زده میگه چرا گریه میکنه آرومش کن گذاشتم تو بغلش گفتم بفرما آرومش کن درم بستم😐 در زد گفت منکه نمیتونم‌گرفتم گفتم پس دیگه گوه خوری نکنی باشه برو😬

جاری عنتره منم طبقه بالای ما میشینن، موقعی که دختر اولیم کوچیک بود و گریه میکرد نصف شبا ،همش به مادرشوهرم زنگ میزده که چرا بچشون گریه میکنه صداش میاد بالا🫤🫤
حالا خودش بچه ش شده بدتر از بچه های من ،صبح تا شب دهن گوهش بازه همچین کیییییف میکنم که ایراد گرفته سرش اومد 😂😂😂
خوشحالم که خیلی وقته قطع رابطه کردم باهاش

میخواستی بگی آیندشون چی میشه شما که ایندرو میبینین بگو آیندشون هر چی شد برام مهم نیست بگین شما کوچیک بودین چه جوری بودین از حالا به فکر باشم بچم مثل شما فضول نشه

اصلا بچه رو بخاطر همسایه فضول محدود نکن بچه هلی ما الان از ۲تا۴سال وارد دورره لجبازی و بهونه گیری شدن فقط باید با ارامش و گول زدنشون این دوره رو بگذرونیم

تو ساختمون ما اصلا کسی با کسی کار نداره در ضمن یه بار که جوابشو بدی میشینه سرجاش

نمی‌دونم اینا خودشون بچه نداشتن
واقعا درک نمیکنم کسی رو که از بچه کوچک که هنوز متوجه چیزی نیست توقع ساکت بودن گریه نکردن
و خیلیا چیزا های رو دارن
خداشاهده طبقه بالا ما اسکیت بازی می‌کنه گاهی وقت ها روانی میشم ۱۰سالشه
مادرش و پدرش دارن جدا میشن بچه خیلی تنهاست خونه دلم نمیاد بگم
باورت میشه تا دوشب بپر بپر
همسرم صداش در اومده
پسرمم می‌ترسه از صدا میگم گناه داره ولشکن
تنهاست بچه حالا اون که عقل کامل داره

عجب فضولیه
انگار بچه های خودش هیچوقت بدقلقی نکردن و دائم در حال خندیدن بودن

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده