دوستای قشنگم .
بعضی هاتونو چند ساله که میشناسم از زمان بارداری تا الان
خیلی خیلی صحبت کردن باهاتون برام لذت بخش بود
از تجربه هامون کنار هم دیگه گفتیم
از دل نگرانی هامون
از خوشی و ناخوشی هامون
خیلی وقتا دلم گرفتم باهاشون درد و دل کردم بیشتر بخاطر آرش قشنگم
و شما چقد خوب در کنارم بودید به صحبت هام گوش دادید داریم دادید
ولی من از وقتی که این اتفاق برای دخترم افتاد قبلشم که خب بخاطر آرش حال روحی خوبی نداشتم رستام که اینطور شد به کل داغون شدم
قبل از این همه میگفتن آرش بخاطر چشم نظر رفت میگفتم نه بابا کی گفته
چشم نظری وجود نداره ولی الان واقعا نظرم عوض شده دقیقا یکی دور روز قبل به خانومی گفته بود قد بچه هاتون چنده منم خب جواب دادم حساسیتی هم نسبت به این موضوع نداشتم حتی بارها عکس رستارو گذاشتم‌ ولی الان میفهمم اشتباه بوده
دیگه فکر میکنم باید از این فضا دور باشم تا هم به خودم هم به دخترم برسم واقعا خیلی آشفته احوالم
دلم نیومد بدون خداحافظی برم خیلی خیلی دوستون دارم واقعا در طول این مدت خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم
ایشالله تن بچه هاتون همیشه سالم و سلامت باشه
خداحافظ 🥺🫂شاید یه روزی دوباره برگشتم کنارتون

۹ پاسخ

مراقب خودت باش خدا رستاجون رو برات نگهش داره ابجی گلم براش حتما حرز امام جواد بخر خیلی خیلی تاثیر داره تو رفع چشم زخم نمازشم باید بخونی

میتونی تو گهواره بمونی ولی عکس نزاری قد و وزنش رو نگی

منم از همراهی شما خیلی لذت می‌بردم انشالله که رستا جونی از درد و بلا دور باشه عزیزم هر روز صبح ۵تومن بذار صدقه براش کنار که بلا ازش دور باشه

عزیزم خیلی ناراحت شدم برای گل دخترت
انشالله زودی سلامتیش رو بدست بیاره
نمیگم به چشم زخم اعتقاد ندارم چون اگه بگم دروغه....اما سعی کن حساسیت نشون ندی که دور از جون زندگیت زهر میشه
من یه مدت خیلی حساس شدم اگه یه تپق میزدم میگقتم چشم زخمه....یا بچه ام سرمامیخورد و.....بعدش نشستم با خودم فکر کردم دیدم واقعا من بی منطق شدم....ادمیزاده دیگه....مریض میشیم دست و پامون میشکنه و هزااااارتا چیز دیگه
در مورد پاک کردن گهواره هم بنظرم شما که اینجا رو دوست داشتی پاک نکن فقط سعی کن عکس نزاری یا جلوگیری کن از اینکه زیاد اطلاعات شخصی که فکر میکنی با گفتنشون باعث ورود انرژی منفی و چشم زخم میشه....

چون اینجوری میگی فکر نکنم با یه پیام ساده تو گهواره مشکل برات ایجاد شده باشه خیلی وقتا مشکل از جای دیگه است عزیزم

مواظب خودت باش عزیزم❤😔انشاءالله زودخوب بشه دخترقشنگت😘😘خدابرات نگهش داره عزیزدلم

عزیزم ان شاالله که رستا جون زودخوب بشه و واقعا درد بچه برایه مادر بدترین چیز هست امیدوارم زود حال دلت خوب بشه و بهترین ها برات رقم بخوره خداحافظ وان شاالله که دوباره بیای با حال خوش

آخ قلبم
حالا که من پیدات کردم میخوای بری!!!
٫خوابگاه مصوری٫

عزیز دلم با رفتنت دلمون برات تنگ میشه
خدا به قلب مهربونت صبوری بده
خدا نگه دارت هر جا که باشی فقط از خدا برات سلامتی و خوشحالی میخوام 😘😘😘😘🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان ساره مامان ساره ۱ سالگی
مامان لیام مامان لیام ۱ سالگی
من قبل بارداری و همینطور تمام دوران بارداری از اینکه به بچم شیر بدم فراری بودم ، و تصمیم داشتم شیر خشک بدم و مصمم بودم
ولی وقتی تو بیمارستان اصرار کردن که خودم بدم یه حس عجیبی پیدا کردم که اصلا دلم نیومد به پسرم خودم شیر ندم
در کنارش شیر خشکم تا یکسالگی دادم ...
ولی الان با تمام احساس شیرینی که داشتم و دارم پشیمونم
چون الان پسرم به شدت وابسته ست به سینه ی من و کلا باید حتما با سینه و شیر خوردن بخوابه و وسطش بیدار میشه و تا از سینه ام نخوره نمیخوابه
خب این یه سری استرس‌ها در من بوجود آورده
چجوری از سینه جداش کنم که کمتر آسیب روحی ببینه و بهش فشار نیاد
و تازه بعدش چجوری می‌خوابه؟که مطمئنا خوابش تحت تاثیر قرار میگیره
( حالا فشار و آسیب روحی خودم کاملا به کنار)
و خیلی چیزای دیگه
خلاصه اگر روزی بچه دار بشم ، علی رغم تمام محاسن و احساس خوبی که داره دیگه شیر خودمو نمیدم 😔🫠🥺
*این عکسو تو اینستاگرام دیدم
نوشته بود این فقط تو نیستی که به آغوش من احتیاج داری بلکه منم با آغوش تو آروم میشم
و چقدر راسته 😭🤍✨️
مامان محمد صدرا مامان محمد صدرا ۱ سالگی
از قبل به دنیا اومدن دخترم همسرم اذیتم می‌کرد اینقدر فشار روحی کشیدم از دستشون به خدا اعصابم خراب شد دیگه همون دختره آرومی نبودم از وقتی هم دخترم به دنیا اومده شوهرم بی توجهی‌ و بدهنیش بدتر شد خانوادش هم که نگو نقطه ضعف منو میدونستن همش گیر میدادن قد بچه اینجوریه چرا بچرو اونجوری میخوابونی چرا اونجای بچه سوخته بلد نیستی بشوری و اینا خلاصه خیلی دخالت ها کردن جواب میدادم میگفتن روانیه جواب نمی‌دادم ادامه میدادن هیچ بدترم میکردن منم حرص میخوردم خلاصه قشنگ ر ی دن به اعصابم وقتی دخترم شلوغی می‌کرد یا کار اشتباهی می‌کرد حق نداشتم چیزی بگم میگفتم شوهرم پیش دخترم میگفت حق نداری و یا میگفت مامانت دیوانه هست و مامانت احمقه و چرت و پرت دخترم الان دیگه هشت سالشه بهم فحش میده بهم بددهنی میکنه بهم خیلی جواب میده دیگه نمیدونم چیکار کنم اگه راه حلی دارین کمکم کنید خودم از روان پزشک وقت گرفتم نوزدهم میرم ولی به خدا دیگه موندم داد بزنم بهش، بزنمش اصلا وضعیت خیلی بدی قرار گرفتم همسرم کلا خونه نیست بگم هم توجه نمیکنه، به نظرتون الان تو این سن ببرمش مشاوره؟