سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۱ سالگی
سلام خانوما توروخدا اگ راهکاری میدونید بگید براتون دعا میکنم بخدا
پسرمو تقریبا دوماهه از شیر گرفتم ده روز اول خونه مامانم بودیم دورش شلوغ بود زیاد اذیت نکرد ولی از وقتی اومدیم خونه خودمون بچه از این رو ب اون رو شده انقد لجباز عصبی پرخاشگر بی حوصله بهونه گیر
فقطم با گوشی و تلویزیون اروم میشه
دو هفتس تا صب ساعت 5 4 نگا میکنه ب گوشی تا خابش ببره هر کار میکنم اروم نمیشه منو کتک میزنه جدیدن هم میگه برقا باید کلا روشن بمونه
خیلی داغونم نمیدونم چیکار کنم دعا براش گرفتم دکتر بردم بیرون میبرمش ک خسته شه بلکه زود بخابه اصن انگار ن انگار
ظهرا ساعت 11.12 بیدار میشه چشمشم باز میکنه میگ بابا گوشی از اونموقع دستشه تا ساعت دو سه بعدش میره تلویزیون تا غروب ساعت 6 از او ببعد هم ک باباش میره سرکار گریه میکنه میبرمش بیرون رو کالسکه میخابه میارم خونه بزارمش زمین بیدار میشه گریه میکنه بیدار میشه تا شب بیداره همش گوشی تلویزیون شبام تا صب گوشی نگا میکنه دیوونه شدم نمیدونم چیکارکنم خیلی حرص میخورم خودمم قرص اعصاب مصرف میکنم
لطفا لطفا لطفا خواهشا خواهشا خواهشا اگر راهکاریدارید خیلی ممنون میشم راهنمایی کنید همه کاری هم کردم درست نمیشه که نمیشه😭😭😭
مامان قلب مامان❤ مامان قلب مامان❤ ۱ سالگی
مامانایی ک بچه هاتون همسن پسر منه بیایین تز حالتون بگین ،از رفتار بچه هاتون ،از واکنشتون
من کم اوردم ،واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم 😭
سردردو قلب درد گرفتم
پسرم ک رو اعصابم بود جدیدا بدتر شده ،هرچی میخاد باید بهش بدیم ،انقد گریه و جیغو داد میکنه تا ب خواستش برسه
یه چیزی رو هم بندازه دهنش تا ندیم میره رو اعصابمون اروم نمیشه
هیچ غلطی نمیتونم بکنم ،استرس میگیرم ،فقط میگه بغلم کن ،تا پامیشم میگه بغل
بیشتر از یه هفتست دست ب اسباب بازیاش نزده فقط میچسبه بهم میگه بغلم کن ،سرشم گرم میکنه ،از سرش نمیوفته باز تکرار میکنه
هی تو اشپزخونه ب پرو پام میپیچه گریه میکته ک بغلش کنمو بتونه فضولی کته ،رو میز غذا خوری میزارمش قانع نمیشه فقط بغل
میگم برو اسباب بازیاتو بریز بازی کن میره میریزه میاد میگه بغل 😭
از غذا خوردنش ک نگم ،نزدیک ۲ماه بود ترکش داده بودم ک با گپشی غذا بخوره ،الان از بس ادا درمیاره ،تف میکنه ،پامیشه فرار میکنه ک میگم گوشی رو بدم فقط بشینه بخوره چون گرسنه باشه بدتر بهانه گیری میکنه
خوابش ک ی پروژه بزرگه باید ۱۰بار بگیرم بیارمش بزارم رو پام ،چندین پوزیشن عوض میکنیم از هاپو میترسونمش تا بخابه
کسی بیاد خونمون نمیزاره بره دیگه ،کلی پشت سرشون گریه میکنه
شوهرمو نمیزاره بره سر کار خودشو میزنه زمینو گریه میکنه
گوشی نمیتونم دست بگیرم انقد گریه میکنه ک گوشی رو بده واس همین وقتی خوابه ی چن دیقه برمیدارمش
بخدا مریض شدم ،اینطوری پیش بره کارم ب بیمارستان روانی میکشه
والا بچه های همسنو سال پسرمم میبینم ،اصلا اذیت ندارن ،تو مهمونی میشینن پیش مامانشون ،غذاشونو میخورن ،ولی پسر من نه
باعث شده با شوهرمم اختلاف داشته باشیم ،از بس اعصابم خراب میکنه ک ب اونم پرخاشگری میکنم