۵ پاسخ

تب نشونه عفونته حتما ببر اگه فردا تب کرد

صبر کن ببین تا دو روز دیگ تب نکرد نبرش گلم اگ دیدی تب کرد ببرش ا

پسر منم سه روز تب کرد الان خوبه خداروشکر

به نظر من ببرش عزیزم...بالاخره باید دلیل اینهمه تب کردنش رو بدونی‌.....دکتر که ببری ازش آزمایش میگیرن و میفهمن علتش چی بوده....اگه نبری خدایی نکرده دیدی باز دوباره تب کرد اونموقع چی.....همین الان ببرش تا برای ضعیف شدن و اشتهاش هم دارو بدن بهش بچه یکم جون بگیره....

عزیزم صبر کن مادرم دیشب زنگم زد گفت یه یرویس اومد بود که فقط تب خالی داشته دار چند مجبور شدن بستری کنن

سوال های مرتبط

مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 ۲ سالگی
مامانای عزیز🥺🥺🥺
دخترم وقتی 11روزش بود،،، حالش بدشد و چشماش رف بالا،فقدم تب داش دیع هیچ علایم دیگ ای نداش.
تا دوماه بستری بود و بهش خشک کن میزدن،،، تا بستری بود تبش کنترل میشد ب محض اینکه دکتر ترخیص میکرد، و من پامو میذاشتم تو خونع دخترم باز تب میکرد دوبارع میبردم بستریش میکردن،تا دوماه کار من همین بود،هر دفع هم ک بستریش میکردن ی مریضی جدید اسم میگرفتن چون نمیتونستن تشخیص درست بدن و باید ی جوابی ب مادر بچه میدادن ک بچش چش هس خب ک همیشع تب میکنع😐یبار میگفتن عفونت ریه، یبار گفتن عفونت خون، یبار گفتن عفونت کلیه، یبار گفتن سنگ کلیه، یبار گفتن ناررس هس و زود دنیا اومده درصورتی ک 40هفته دنیا اومد🤦🏻‍♀️خلاصه اینکه تو این دوماه هزارویک عفونت اوردن برام اسم گرفتن🥺تا اینکه اعصابم خراب شد،ب دکتر گفتم عفونتش رو کنترل کن ببرم شهر دیع ب دکتر برخوردا ولی مهم نبود برام، دکترگف ن دیگ این دفع حتما خوب شده نیاز نیس ببری، ولی بازم تاکید کردم لطف کنع تبش رو کنترل کنع تا تو مسیر تب نکنه،،، بعد ترخیص بازم تب کرد ولی نبردم بیمارستان مستقیم رفتم زاهدان و خواستم بلیط بگیرم برای تهران،ک بلیط نبود ناچارا بلیط گرفتم برای مشهد.دکتر مشهدم گف سالمه بچم و المی دوماه بعش ی مشت بیسواد خشک کن زدن فقد رفلاکس دارع ک ی شربت دست ساز داد و شیرخشکش رو عوض کرد و گف شیرخودموندم، دیع دخترم از اون روز ب بعد خداروشکر خوب شد. بعد الان بعد2سال ممکنه دوباره رفلاکسش برگشتع باشع؟ البته شنبه میخوام ببرم مشهد دکتر خودش🥺🥺🥺🥺🥺لطفا اگ کسی میدونه راهنمایی کنه ک از نگرانی دربیام حداقل. الانم فقد تب دارع بدون علائم دیگ ای من شک کردم ک رفلاکسش برگشتع باشع🥺🥺🥺
مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 ۲ سالگی
.
.
.
.
.
.
.گفتع بودم ک حالم خوب نیس،،،ب سختی ب دخترم رسیدم، دارو غذا و... خودمم درحالت گیجی و منگی و ب سختی کاراشو میکردم🤕دکترم ک صبح بردم امپول زدن تبش قطع شد،،،،ولی الان بازم داره تب میکنه،هم حال جسمی خودم خوب نیس هم دخترم.حال روحیمم ک دیگ نگم افتضاح داغون.
بیحال افتاده بودم رو زمین و دخترمم بغلم بود،گوشیم زنگ خورد، شماره برادر شوهرم بود،جواب دادم، شوهرم بود.هم ناراحت بودم از دستش ک همیشه مادرش و خالع هاش الویتن، و تا میره پیش اونا گوشیش رو خاموش میکنع،حالا اگ دلش خواس ای موقع ها ی زنگ میزنع ک اگ جواب بدم ک هیچ اگ جواب ندم دیگ ن زنگ میزنع ن اس میده ک حداقل وقتی بگم ی زنگ نزدی حرفی داشتع باشع ک ارع من زنگ زدم ط جواب ندادی😔هم اعصبانی بودم از دستش ک دخترم تو تب دارع میسوزه و وقتی خوابش میبره از تو خواب جیغ میزنع میگع بابا و میشینع گریع میکنع😔😔😔هزار دفع امروز اینجوری کرد و منم هر دفع بیشتر اعصابم بهم میریخت.انگاری دخترم هم مریضع هم برای باباش ب دل داده ک اینجوری تب میکنع😔اخ از دیشب همش میگع بریم بابا، منم گفتم بابا نیس اینجا عزیزم،،، بعد5دقیقع ک بابا بابا میکرد یهو تب کرد😔منم جواب تماس الان شوهرمو ک از دیروز اصن ن زنگی ن پیامی هیچی ازش ندیده بودم دادم و بهش گفتم اگ میدونستم تویی ک اصن جوابتو نمیدادم،،، اخر حرفامون گف فردا میاد منم گفتم،میخوای هنو بشین نیا، دخترم ک مرحلع تب کردنش رو بگذرونع دیع حلع، وجود تو براش مهم نیس،،،بنظرتون کارم اشتباه بود؟ پیام بدم معذرت خواهی کنم ازش؟
🤕🤕🤕🤕🤕