۷ پاسخ

منم نگرفتم
اخرای زایمانم درد داشتم گفتم بیایید اسپاینال بزنیدد برام
مامای خیلی خوبی داشتم گفت ضرر داره نزن دیگه‌اخرای زایمانته دیگه نزدن برام و خوشحالم ک نزدم

منم خیلی تحقیق کردم امیدوارم در توانم باشه و بیحسی نگیرم

مرسی گلم ک وقت گذاشتی و تجربه رو میزاری برامون منم خیلی استرس دارم حتی ی بار گفتم پول بدم زیر میزی برای سزارین شوهرم گفت ن حتی با تجربه شما گلم از بی حسی و بی دردی هم پشیمون شدم و انگیزم بیشتر شد

برای من بیحسی از کمر نزدن
توی انژیوکتم دختر یه دارو زد عالیی بود

چرا استفاده ازش بده عزیز؟

من استفاده کردم تا ۲۰ روز توی خونه چهار دست و پا میرفتم نمیدونم اشتباه زدن توی نخام یا کلا عوارضش اینه

چرااستفاده نکنیم ضررداره؟

سوال های مرتبط

مامان نورا و نخودچی مامان نورا و نخودچی ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
*قسمت دوم*
پنجشنبه صبح که رفتم زایشگاه فکر میکردم هنوز همون دو سانتم ،بعد معاینه ماما پرسیدم ازش ،گفت چهار سانتی من باورم نمیشد ،چون موقع زایمان اولم من از همون یکی دو سانت درد داشتم و خیلی تعجب کردم که با وجود چهار سانت باز شدن دهانه رحم هنوز درد ندارم ، من که کلی استرس داشتم به خاطر سلامتی جنین و فکر و خیال بابت مدفوع نکردن (دفع مکونیوم) ، این رو یه پالس مثبت گرفتم و گفتم ان شاالله که خیره ، اجازه بدید یه گریزی بزنم به زایمان اولم وقتی وارد زایشگاه میشید و دفعه اول تون هست که میخواهید زایمان طبیعی کنید این چیزایی که میگم رو با دقت بخونید حتی با خودتون بارها تکرار کنید تا آمادگی لازم برای روز زایمان خودتون رو داشته باشید، خوشگلا تا میتونید توی بارداری تون از شنیدن حرف های منفی از قبیل خاطرات تلخ زایمان دوری کنید، روز زایمان هم وقتی وارد زایشگاه میشید فرقی نداره دولتی یا خصوصی ممکنه با آدم خوش اخلاق یا بداخلاق مواجه بشید پس نباید این چیزا ذهن تون رو بهم بریزه شما با همه خوب برخورد کنید ، ممکنه اون ماما بداخلاق از کس دیگه ای ناراحت باشه و با شما بد رفتار کنه ولی وقتی شما بسیار محترمانه و خوب برخورد میکنید ، در رفتار های بعدی اون آدم با خودتون می‌بینید که چه قدر اثر گذار هست و اون آدم در ادامه رفتار بهتری با شما خواهد داشت و این به نفع خودتون هست ، روز زایمان نباید هیچی چیزی باعث بهم ریختن روان تون بشه! ❌

.
.
.
.
.
ادامه دارد....
مامان گل گلی مامان گل گلی روزهای ابتدایی تولد
سزارین
پارت یک

نه ماه نمی‌تونستم تصمیم بگیرم که طبیعی زایمان کنم یا سزارین
شرایط هر جفتش برام مهیا بود ، اما بلاخره پایان نه ماه فشارم بالا پایین شد و بچه هم تا هفته ۳۹ تو کانال زایمان نیفتاده بود و هیچ دردی نداشتم دکترم تصمیم گرفت که سزارین کنم و منم واقعا خوشحال شدم چون یه بار زایمان طبیعی با آمپول فشار انجام داده بودم و واقعا برام سخت گذشته بود

خلاصه ساعت چهار و نیم صبح حرکت کردیم و پنج رسیدیم بیمارستان رفتم و آزمایش ها و ... رو انجام دادند بعدش ساعت هفت و نیم وارد اتاق عمل شدم
نکته ای که میخام بهتون بگم برای من واقعااا سوند گذاشتن هیچ دردی نداشت هیچی انگار نه انگار که سوند گذاشتند
تو اتاق عمل همه کار خودشون رو به سرعت انجام دادند و من رو یه ذره هم کردند و آمپول بی حسی زدند برام عین تموم امپولا بود دردش درد وحشتناکی نداشت
به سرعت درازم کردند در عرض پنج ثانیه بی حس شدم و خودمم استرس گرفتم که دکترم فهمید و آرامش بخش بهم تزریق کردند
مامان نورا و نخودچی مامان نورا و نخودچی ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
*قسمت چهارم*
ادامه تاپیک های قبلی
تو چشام نگاه کردن و گفتن زایمان اولته؟؟ گفتم بله
گفتن همونه که اینو میگی
فکر کردی میتونی دردش رو تحمل کنی؟! اگر الان نگیری ،بعداً هم بخوای ما دیگه برات نمی‌زنیم (ینی حتی تهدیدم کردن)
وقتی بهشون گفتم دلم میخواد فیزیولوژیک باشه زایمانم بهم خندیدن و مسخره ام کردن.
خب واقعا چنین واکنشی برای یه مادر شکم اولی ، خیلی ظالمانه و نامردی هست (خب به نفع بیمارستان هست که شما بی دردی بگیرید به خاطر هزینه بیشتری که پرداخت میکنید و به همین دلیل کارکنان با ترساندن ،مادرا رو تشویق به این کار میکنن)
من تسلیم نشدم چون به چیزی که باور داشتم عمل میکردم ولی خب این رفتار خیلی حال گیری بدیه 😵‍💫
پس با شنیدن این حرف ها خودتون رو نبازید و به خودتون استرس راه ندید ، ممکنه این چیزا رو هم بشنوید.
مورد بعدی اینه که شما وارد زایشگاه شدید و صدای جیغ وحشتناک خانم ها میاد ، من خودم دفعه اول با شنیدن این صدا بند بند وجودم از ترس می‌لرزید و واقعا با خودم میگفتم که یا خدااا ینی قراره چه درد وحشتناکی رو تحمل کنم 😱😱😱
از ترس درد ها و انقباضاتم قطع شد و باعث شد روند زایمانم طولانی بشه
شما اگر صدای جیغ شنیدید مثل من نترسید البته ترس تا حدی طبیعیه چون تا به حال تجربه نداشته ایم ولی به خودتون مسلط باشید و از شنیدن صدای جیغ اتفاقا خوشحال بشید چون لحظات آخری هست که اون خانم داره درد میکشه و در لحظاتی دیگر قراره یه نینی کوچول موچولو رو بغل بگیره🥰😍🐣
.
.
.
.
.
ادامه دارد....