۱۹ پاسخ

بسلامتی قدمش پربرکت وروزی یک سوال سنو آنتی با پریودی یکی بود چون مال من دوهفته مریضیم جلوهست شاید منم همون ۳۶و۵روز بچه رو برداره میترسم بره دستگاه

عزیزم دهانه رحمت چند سانت باز بود که بستری شدی؟

چند کیلو‌ بود ؟ بسلامتی عزیزم

عکسشو نمیفرستی ببینیمش؟

ای جانم مبارکت باشه انشاالله پاقدم دار باشه برات قشنگم 😍😍😍

خداروشکر.مبارکه.به سلامتی عزیزم

سلام عزیزم
من سیسمونی ارزان قیمت میفروشم
خیلی از مامانای گهواره ازم خرید کردن و راضی هستن
هر چی که مربوط به سیسمونیه دارم
و روبیکا کانال دارم
ای دی کانال روبیکام:
Sismoonyy
ای دی پیج اینیستام
Sismoonyy_tak

بیشتر تو کانال روبیکا فعالم

خوش قدم باشه
طبیعی یا سز
نترسیدی؟

خونابه چیه

عزیزمممم مبارک باشه قدمش

عزیزم مبارکتون باشه.
گلم چی میشه که تو هفته ۳۶ و ۳۷ زایمان اتفاق میوفته ؟ همون زایمان زودرس حساب میشه بازم ؟
آخه بعضیا رو میبینم تا ۴۰ هفته ام میمونن

خداروشکر بسلامتی قدم ش مبارک

مبارک باشه عزیزم زیر سایه پدر ومادرش بزرگ شه

مبارک عزیز دلم😍❤️

مبااارکههههه بسلامتی پاقدمش خیرباشه انشاءالله
❤️

خداروشکر

خداروشکر
قدمش خیر باشه مبارکه

ای جانم بسلامتی عزیزم خوش قدم باشه براتون

خداااااااااااااااااا رو شکر. 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم بهتون
شب ساعت نه اینا میشد کمر درد و دل درد گرفتم مثل وقتی پریود میشدم و بعدش متوجه ترشحات شفاف و کش دار شدم که توش رگه های قرمز کمرنگ داشت مثل خونابه دیگه یازده بود راه افتادیم رفایم بیمارستان دوازده بود رسیدیم معاینه مردن کفتن دهانه رحمت بازه سریع بستریم کردن نوار قلب کرفتن بعد بردن طبقه دوم زایشکاه سونو کردن دیدن بچه سفالی شده اخه دو هفته قبلش بریچ بود دیگه اینور اونور ساعت یازدع و نیم منو بردن تو یه اتاق روی تخت خوابیدم سوال اینا کردن ازمایش ادرار گرفتن منم هنون دردارو داشتم قطع نمیشد بعد خلاصه پنج دیقه مونده بود به یک کیسه ابم پاره شد یه دفعه ای یه عالمه اب روی پام ریخت دردام کم کم بیشتر شد ساعت دو سه شب بود که یه سرم به دستم زدن و بکیشم وصل کردن به داخل واژن نفهمیدم دقیق چی بود ولی گفتن به خاطر اینکه کمک کنه دهانه رحمت زودتر باز شه انجام میدیم از ساعت چهار پنح دردام خیلی شدید شد جوریکه گریه میکرذم و داد میزدم پنج و نیم اومدن اپیدورال وصل کردن و امپول زدن دردم دوباره شد مثل اولش قابل تحمل بعد کم کم اثرش رفت رفته رفته دردم بیشتر شد ساعت دوازده دیگه تو اوج بود از درد به خودم میپیچیدم معاینه کردن نه سانت بودم بعد دیگه کم کم با برش و زور و ....دخترکم ساعت ۱و بیست دقیقه ظهر به دنیا. اومد وقتی گذاشتن رو سینم تمام دردام از بین رقت دنیارو بهم دادن خیلی حس خوبی بود همونجوری که نینی رو سینم بود بخیه زدن اخراش که بی حسی رفت یکم درد کشیدم تا ساعت سه بخیه و تمیز کردنم طول کشید ساعت چهار هم بردنم بخش فرداش ساعت سه هم مرخص شدم
خیلی حس قشنگیه مادر شدن ایشالا که هر کسی چشم به راهه زودتر دامنش سبز بشه ،😍❤️
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۴ ماهگی
پارت ۳ از تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تخت جمشید
به واژنم آمپول زدن و بعدش بین واژن تا مقعد منو برش زدن من اصلا این برش رو احساس نکردم وقتی دکتر و پرستار ها شگم‌منو فشار میدادن خیلی درد زیادی بود وقتی دیدن من همکاری نمیکنم و زور نمیزنم ۲ نفر با دست هاشون خیلی محکم شکم منو فشار میدادن دیگه زورشون نرسید و دکتر بی هوشی که مرد بود اومد و با همکاری یکی از ماماها چند بار خیلی خیلی محکم شکم منو فشار دادن و نی نی کوچولو به دنیا اومد وقتی بچم به دنیا اومد و ساعت ۲۳:۱۵ دقیقه یود که زایمان کردم دیگه هیچ دردی نداشتم کلا درد هام رفته بود حتی وقتی دکترم داشت بخیه میزد نگاه میکردم اما بی حس بودم و اصلا احساس نمیکردم بعد از اینکه بخیه زدن تموم شد نی نی کوچولومو دادن بغلم تا بهش شیر بدم و بعدش بهم شام دادن آبمیوه دادن که بخورم خوردم بعد که منو بلند کردن لباسمو عوض کنم یه سرگیجه خیلی بدی داشتم که اصلا رو پاهام‌نمیتونستم وایسم دوباره بهم آبمیوه دادن و منو با ویلچر بردن بخش