۶ پاسخ

حتما مادر شوهرت زیادی لوسش میکنه
پسر منم اینجوریه ولی من خانواده خودم لوسش میکنن و گوش به فرمانشن، الان یک ماهه مامان و بابام رفتن مسافرت بخدا باور نمیکنی بچه زیرو رو شده هر چی میگم میگه چشم اصلا این ورژن پسرمو ندیده بودم ولی میدونم همین که بیان باز عذاب های من شروع میشه و این باز منو آدم حساب نمیکنه

یک روز یک بچه را بیار باهاش بازی کن با همدیگه شادی کنیم خوش باشین سر صدا کنین هورا بکشین بزار پسرت ببینه کم کم بیاد تو بازی و باهاش بازی کن یا با خودت ببر بیرون یا وقتایی که حالش خوبه باهاش حرف بزن
کم کم خوب میشه انشالله
حالا پسر منم خوب بود ولی الان شاید یک هفته ۱۰ روز یه لجبازی داد و بیداد عصبانی می‌شه
نمی‌دونم دیگه کی می‌خواد بزرگ بشه

عزیزم پسرت پادشاه خونس رفتار شما باهاش مثله پادشاهه؟
یا مدام دستوری
این کارو بکن اون کارو بکنه؟

وای نگو دختر نرگس ازدوسالگی اخلاقش همین بود تاعوضش کردم پدرم دراومده

یه چند روز که از خواب پا شد.بگو بریم بیرون برید پارک.پیاده روی براش خوراکی اسباب بازی بگیر ببین درست نمیشه

اون بچس شما براش وقت بذار باهاش بازی باکیفیت کن مطمعنن جذبتون میشه

سوال های مرتبط

مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
بچها دیدین روانشناسا میگن وقتی پرخاشگری کرد یه چیزی خواست میشینی جلوش اروم میگی من داد بزنی نمیشنوم یواش بگو بعد که خواستشو گفت میگی نه عزیزم ماالان نمیتونیم اینکارو کنیم ولی دوتا پیشنهاد جالب دیگه بهش میدی از بین اوناانتخاب کنه بعد میگن تو هرسنی نمیدونم بچه دوسال نیم من مثلا ساعت دوازده شب میگه من میخوام تو هال جلوکولر بخوابم و من نمیخوام از حموم اومده جلوکولر بخوابه شب به این موضوع گیر ندید این یه مثاله) هرچی از این روشااستفاده میکنی باز جیغو داد میکنه حرف خودشو میزنه از طرفیم خب اطرافیانم یکم گاون من همیشه قاطع و مهربون فقط و فقط چیزایی که برای سلامتیش صلاح ندونستم انجام بده نه گفتم بهش وگرنه ریخت و پاش تو خونه ی خودم که امن و راحت بوده نه نکفتم همش رو تا بچه یکم گریه کرده گفتن وا بذار بره بچرو اذیت نکن انگار من زن باباشم اینطوری بچم یاد گرفته نه یعنی نه نیست یعنی گریه کن انجام میشه بعد اصلا پیشنهادای جالب وقتی بچه طی روز سیصد تا درخواست غیر منطقی داره دیگه همه پیشنهادات براش عادی و غیر جالب میشه....
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست