۲ پاسخ

تست چند گرفتی ؟

ازشون نپرسیدی چرا هرچی تست میدی منفی میشه؟

سوال های مرتبط

مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۴ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان مرسانا مامان مرسانا ۵ ماهگی
سلام می‌خوام تجربه زایمان طبیعی رو بگم براتون
من ۶ اردیبهشت بعد از پیاده روی اومدم خونه احساس کردم تکونای بچه زیادی زیاد شده تا ۱۱ شب که دیگه واقعا نگران شدیم رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوبه معاینه هم کردن گفتن فعلا باز نشده بچه هم اصلا داخل لگن نیومده در حالی که دکترم تا ۳ روز بعدش بهم ختم بارداری داده بود برام سونو هم نوشتن تا خیالم راحت بشه انجام دادم همچین خوب بود اومدیم خونه به بیمارستان گفتم دکترم ختم بارداری داده گفتن در صورتی که شرایطت خوب باشه باید تا ۴۱ هفته صبر کنی بیمارستان قبول نمیکنه زایمان کنی حالا بماند اومدیم خونه فرداش دوباره رفتم پیاده روی اومدم غروب احساس کردم ازم قطره قطره آب می‌ره زیاد حساس نشدم چون کم بود رفتیم بیرون اومدیم دیدم وقتی سرپام بیشتر می‌ریزه دیگه شام خوردم نشستم که نریزه به دکترم پیام دادم گفت برو بیمارستان ولی من چون شبش تا ساعت ۳ بیمارستان بودم خیلی خسته بودم گفتم بخوابم صبح برم پاشدم برم سرویس یه دفعه ازم کلی آب ریخت فهمیدم کیسه آب ترکیده به نظر خودم بچه زیاد تکون خورده بود باعث ترکیدگی شده بود
مامان افرا💕 مامان افرا💕 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه-زایمان-1


بلاخره منم قسمت شد ک بیام تجربه زایمان بنویسم خیلی از تجربه ها رو خوندم ولی همه مثل هم زایمان نمیکنن پس نترسید♥️😂
من روز پنجشنبه صبح رفتم بیمارستان کوثر چون من ۲۸ شهریور تاریخ زایمانم بود ک داخل سنوگرافی آن تی زده بود خلاصه بهم گفت دیگه ۴۰ هفته تموم شده و چون قند داری نباید دیگه دست دست کنیم تا الآنم زیاد نگهت داشتیم . بهم گفت الا برو بیمارستان چمران تا بستریت کننن ما اینجا تخت خالی نداریم چون کوثر بیمارستان خصوصیه و چمران دولتی
گفت باید حتما الا بری بستری بشی وگرنه هر چی بشه پای خودته (منم گفتم تا الا بخاطر بیمارستان خصوصی خودمو بیمه کردم ک تمیز باشه ، بچه محصل نیاد بالا سرم ، هر کی ع راه رسید معاینه نکنه )بهش گفتم با رضایت خودم میرم خونه تا تخت خالی بشه خلاصه کلی غر زد و اثر انگشت گرفت ک هر چی شد پای خودتون منم گفتم توکل بر خدا
خلاصه اومدم خونه کل کارامو کردم (پیاده روی رفتم ، حموم ، شیوه کردم ، روغن تراپی کردن موهامو ، موخوره گیری کردم ، تمام خونه و اتاق خوابها رو جمع و جور کردم ، دستمال کشی اساسی ، لاک زدم ، تمام وسایل خودم و بچه رو جمع کردم ، خلاصه تمام کار ها رو انجام دادم تا ساعت ۳ صبح) دیگه خوابیدم ۷ صبح رفتم بیمارستان و خلاصه تخت خالی بود خداروشکر
اینم بگم من راضی ب زایمان طبیعی نبود شاید بعضی هاتون از پست های قبلی بفهمید ک چقدر وحشت از زایمان طبیعی داشتم ولی بخاطر بیمارستان رفتم طبیعی چون بیمارستان کوثر زایمان سزارین اختیاری نداشت .
مامان اسما مامان اسما روزهای ابتدایی تولد
تجربم از زایمان طبیعی:😁
یکشنبه رفتم مراقبت و ان اس تی هم دادم بهم گفتن اینا درد زایمان هست و برو بیمارستان
از اونجایی که ما شهرستان هستیم و باید میومدم یزد عکس ان اس تیمو برای دکترم فرستادم اونم گفت بیا ولی من خیلی درد زیادی نداشتم دیگه اومدیم و مستقیم رفتیم بیمارستان گفتن دهانه رحمت هنوز کامل بسته هست و بستری نمی‌کنیم برای ۲۸ هفته پیش دکترم نوبت داشتم رفتم اونجا و گفتیم سختمونه که بخواییم دوباره برگردیم دیگه همینجا میمونیم اونم معاینه تحریکی کرد گفت ۲ سانت باز شدی و من صبح شیفت هستم بیمارستان بیا اگه شد بستریت میکنیم
دیگه من تا آخر شب یکم پیاده روی کردم و ورزش انجام دادم
صبح رفتیم معاینه کردن گفتن هنوز همون ۲ سانته نمی‌تونیم بستری کنیم برو ورزش کن راه برو پله بالا پایین کن عصر بیا ببینیم شرایطت چجوریه
عصر رفتم گفت ۴ سانت شده بستری میشی
بستری کردن ولی خدا خیرشون بده گفتن میزاریم تا خودت دردات شدید بشه من داشتم ولی زود ول می کرد
دوشنبه عصر بستری شدم فقط ضربان قلب و فشار و اینا می گرفتن و هر سه تا چهار ساعت یکبار هم ان اس تی وصل می کردن و بعدش معاینه می کردم هر سری یک سانت بیشتر شده بود منم فقط تو اتاقم راه می رفتم و ورزش می کردم
ظهر سه شنبه ۸ سانت باز شده بودم ولی سر بچه فیکس نبود
ساعت ۳ بعد ظهر گفتن دیگه کم کم وقتشه کیسه آبم باز کردن تا ساعت ۶ونیم دردام خیلی شدید بودن و اونموقع دیگه سر بچه هم فیکس شده بود خداروشکر اومدن بالای سرم کمک کردن نزدیک ۹ بود که سر بچه اومده بود پایین رفتم اتاق زایمان و ۹و ۳ دقیقه شبم دنیا اومد 🥹
حدودا ساعت ۱۱ هم رفتم تو بخش و امروز ظهر هم مرخص شدیم
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۳ ماهگی
خب خانوما تجربه زایمان سزارین پارت یک✨😌
پنجم تیر از صبح که بیدار شدم زیر دلم خفیف درد میکرد از اونجایی ک یه ماهی بود این دردارو داشتم زیاد توجه نکردم بهش ساعت هشت شب دردام جوری شد که جیغ میزدم همسرمم خونه نبود زنگ زدم اومد رفتیم بیمارستان معاینه کردن منو گفتن فکر نکنیم درد زایمان باشه چون دهانه رحمت بسته اس برو بیست دیقه راه برو مایعات بخور که درداتو چک کنیم تو ان سی تی درد زایمان نشون داد گفت با این دردا باید بستری بسی دهانه رحمت هم شل شده بستری شدم رفتم زایشگاه دردامو چک میکرد هی دردام داشت بیشتر میشد چون سی و شیش هفته امپول ریه زدن بهم گفتن ی دوز دیگه هم بعد بیست و چهار ساعت میزنیم تا فردا ظهرش درد داشتم مسکن زدن بهم گفتن اگه دردات خوب بشه مرخص میکنیم بعد سه ساعت دیدم هیج دردی ندارم به ماما گفتم دردام خوب شده میخوام رضایت بدم برم خونه گفتن دستگاه داره درد نشون میده نمیتونی بری ساعت شیش مامای من عوض شد بهش گفتم من که قرار تیس زایمان کنم میخوام رضایت بدم برم گفت بزار معاینت کنم اگه دهانه رحمت باز نشده بود برو وقتی معاینع کرد گفت دو سانت باز شدی امپول فشار زد بهم تا فردا غروبش همون دوسانت مونده بودم دردام هم جوری شده بود که جیغ میزدم🥴