۱۶ پاسخ

خوشگلم دخترت از خودته تو بودی ک دخترت هست شما و همسرت تایم زیادی کنار هم بودید دخترتون براش یه حس عجیبه که تازه پیدا کرده
شما و دخترنازتون هر روز کنار همید و هیچ ترسی برای از دست دادن شما نداره ینی مطمئن هست ک هروقت اراده کنه شما آغوشت باز هست دخترت بدون مامانش خابش میبره؟ نه
باباش نیست وقتی میاد براش حس تازگی داره و دلتنگش شده
هیچ وقت به پاره تنت حسودی نکن
همیشه یادت باشه تو بودی ک دخترت اومد

نه کلا بچه ها بابایین..من پسرم عاشق باباشه..ولی من خودم دوست دارم که شوهرم به بچم توجه کنه و برشداره.وبازی کنه هرچی به خودت وابسته ترباشه برات سخت تره یموقع کاری چیزی داری

پسرای من وقتی باباشون از سرکار میاد میچسبن بهش منو ول میکنن مخصوصا کوچیکه میگ اصن زمینم نذار منم میگم بهتر برین پیش باباتون از صب تالا روانیم کردین راحت میشینم چایی میخورم ب کارام میرسم

اتفاقا دخترم عااااااشق منه یعنی اصلا باباش یکذره براش مهم نیس نه اینکه شوهرم بد اونقد باهاش مهربون دوستش داره ولی منو بیشتر دوست داره پسرمم ک ۹ماه مشخص عاشق منه ♥️😍

نه اینجوری نیست برا بعضیا
دختر من عاشقهههه منه

دخترو پسر من جفتشون عاشق باباشونن😬😬

بچه منم باباشو بیشتر دوس داره🥲

شوهر منم همینه، خدا شاهده فقط اشک شوق نمیریزه وقتی آنیلو میبینه اما من اصلا حسادت نمیکنم😂

نه پسر منم خیلی باباشو دوست داره
وقتی از سر گار میاد منو محل نمیده حتی بغلم نمیاد
شوهرم تند تند بوسش میکنه
ولی بهتر منکه راضی ام پسرم میچسبه به باباش من استراحت میکنم یا به کارام میرسم😄

نه گلم بطور کلی همینه که میگی اما همه مثل هم نیستن من ۲تا پسر دارم اولی ۶سالشه از همون اول به شدت وابسته خودم و منو از پدرش خیلی بیشتر دوست داره اما الان که داره بزرگتر میشه نرمالتر میشه،اما پسر کوچیکم ۹ ماهشه وقتی شوهرم میاد جوری ذوق می‌کنه براش که منم گاهی حسودیم میشه اینو بگم منم دوست داره ها اما یجور دیگه با باباش حال میکنه

بعدشم ما از صبح همش باهمیم اونا کل روز همو ندیدن طبیعیه که زیادی احساسات به خرج بدن

عزیزم والا من بچم پسره هم همینطوره باباشو میبینه دیگه منو نمی‌خواد راستی منم پریودم🤣🤣🤣🤣

پسر من که باباییه

والا دختر من اصلا سمت پدرش نمیره فقط فقط چسبیده به من

بنظرم فرقی نمیکنه من پسرای اطرافم هرکی دیدم خیلی بابایی هستن و کلا مامان رو فراموش میکنن وقتی پیش بابا هستن

دقیقا.. پسرا مامانی ان

دختر منم همینه شوهرمم همینطور

سوال های مرتبط

مامان دلین مامان دلین ۱۳ ماهگی
چند روزه متوجه شدیم عروس خالم پسرش ۲ ساله نشده ۴ ماهه بارداره
البته جسه و هیکل درشت داره از منم یه ۳ یا ۴ سالی کوچیکتره از وقتی همه فهمیدن مامانمو شوهرم میگن دختر توام بزرکتر شد یکی دیگه بیار تفاوت سنیشون کمتر باشه هردوتاشونو باهم بزرگ کن قبل به دنیااومدن دلین دلم میخواس ۴ تا بچه داشته باشم ولی اینقدر ک دلین اذیتم کرده هرکی بم میگه میگم همین یکی بسه شوهرم هر گلی میخواد بزنه به سره همین یکی بزنه هرچی داره و‌نداره برا دلین باشه دلم بچه دیگه میخواد چون بچم تنهاس وقتی از صب تا شب با منه باباش ک میاد خونه یه عالم‌ذوق میکنه بااینکه همش من باهاش بازی میکنم شعر میخونم یا مامان بابام میان خونمون کلی ذوق میکنه دست میزنه دلبری میکنه براشون ولی فکرشو ک میکنم دلم میخواد بشینم گریه کنم این مدت هم یکسره خونه مامانم بودم چون تنهایی نمیتونسم از پس دلین بربیام غیر از اون صدای جیغ دلینا میاد عصبی میشم باهمه بد حرف میزنم حتی از وقتی دلین به دنیااومده فاصله رابطه نزدیکی کردنم و حسیم به شوهرم خیلی بد شده حسی به شوهرم دیگه ندارم و حتی ازش بدم اومده بااینکه خیلی کمک حالم بوده تو این مدت خونه تکونی کرده برام هرکاری ک خوشحالم کرده انجام داده با اون خستگیش هرکار گفتم انجام داده از خودش و شکمش میزنه بخاطر من خیلی کارا کرده برا ارامشم ولی دست خودم نیس خیلی وقتا باهاش بد رفتاری کردم دلم براش میسوزه اما چیکا کنم هر دفه میاد سمتم خودمو با یه چی دیگه سرگرم میکنم یا میاد بغلم میکنه حس بد دارم بش جوری ک دلم میخواد خودمو از بغلش بکشم تا میبینه دلین خوابه میگه بیا بغلم من هی میگم خستم و واقعا هم خستم حوصله ندارم دلم میخواد تنها باشم بدون دلینو شوهرم
دلم میخواد برم تور برم سفر با دوستام