سلام مامانا
من طبقه بالای مادر شوهرمم,,شوهرمم یه شهر دیگس پسرم درروز چند ساعتی وقتشو پایین می‌گذرونه
اصلاااا ب من وابسته نیست منو ده ساعتم نبینه بعد ک ببینه انکار ن انگار اینقدر که به عمه اش و مادربزرگش میخنده ب من لبخند نمیزنه پست سر عمه اش گربه می‌کنه اما پشت سر من عین خیالشم نیست پسرم فقط شیر خشک میخوره اینقدر دلم گرفته از این موضوع ک‌حد نداره چرا اینجوریه درست میشه یعنی هنوز‌کوچیکه؟؟اصلا ب من وابسته نیست

دختر منم بکن وابسته نبود تا وقتی دوباره باردار شدم و بچم بدنیا آمد دیگه وابسته شد
نگران نباش درس میشه اون مطمعنه ک تو همیشه هستی

مال منم همینطوره و اصلآ ناراحتش نیستم و اینجوری روانم آروم تر هستش اتفاقآ خودم دل نمیبندم مخصوصآ پسر که زنم بگیره میره

الان شاید وابسته اونا باشه اما یادت باشه اول آخر مادرش تویی یه چند سال دیگ وابسته خودت میشه

چون با هم به جا هستین و از اول فرستادیش رفته متاسفانه دیگه بعید میدونم بتونی کاری بکنی علی الخصوص که میخوای سر کار هم بری و قرار اونجا بمونه پس چه بهتر که عادت به موندن پیششون داره فقط سعی کن بعد اومدنت از سر کار انقدر توجه کنی بهش که گوشه حواسش باشه که من مادری دارم که الان نیست اما قرار بیاد و انتظارتو بکشه.

هرجور راحتی گلم

عزیزم نزاربره خب وابسته شه دیگه سمتت نمیاد برو بیرون ی دور بزن که حوصله اش سر نره تلویزیون اسباب بازی بده بهش نزار بببرنش

دختر منم‌به من وابسته نیس😅😂 یعنی به هیچکس وابسته نیس خودکفاس
با همه میره همه جا میمیونه گاهییم یادش میاد مامانش نیس😂 ولی بازم عین‌خیالش نیس

سعی کم تر بشه رفتنش ب اونجا روزی یک ساعت فقط با تو بره