نمیدونم چرا تازگیا شوهرم لجش میگیره که من با پسرم عصرا میرم بیرون حالا یا خونه پدرم یا فامیلی یا ببرم بگردونمش همش ی حور رفتار میکنه که تو همش در حال تاب خوردنی و باد میکنه .خوب چیکار کنم روزا بلنده ما هم با بچه چیکار کنیم حوصلمون میره هیچ کاریم ندارم تو خونه .شما این مواقع چجوری حالیشون میکنین ؟

خوشبحالت حالا برعکس من ازخونه تکون نمیخورم که بخواد قیافه بگیره

یه سری از مردا همینن
شوهر من که اگه بمونی خونه میکه تنبلی تکون نمیخوری
اگه بری بیرون میگه دیگه تو خونه پیدات نمیشه

حالا ما دعوا داریم چرا من نمیرم بیرون بچه رو ببرم بیرون همس خونه ام

شوهر من از خداشه من برم بگردم

ای خدا حالا این حرفو خانواده شوهرم ب من میزنن یعنی از خداشون من صبح تا شب داخل خونه باشم ب محض اینکه میرم بیرون الکی یا میخوان نون بیارن یا میخوان دلوین رو ببینن اما خودش خداشاهده هرروز با دختر و نوه اش بیرون وقتی زنگ میزنیم مطگ همینحاییم چطور کار دارید امدیم میاده روی یا الکی در داروخانه بعد پدرشوهرم میگ رفته نانوایی بعد ک میفهمیم خواستگاری یا در لباس فروشی و فروشگاه ظهرمار بگیرن بخورن

بهش توجه نکن اصلا کار خودتو بکن خیلی هم دیدی داره ایراد میگیره بگو بیا بچه رو خودت سرگرم کن