۵
بیمارستان موسوی اونجور که میگن افتضاحه یا پرستارا بداخلاقن دانشجوها عل میکنن بل میکنن
همش و همش دروغه منم با این حرفا واقعا میترسیدم برم اونجا ولی واقعا راضی بودم ازشون اخلاق همشون خیلی خوب بود با من کلی رسیدگی داشتن هی میرفتن می اومدن ب بچه به خودم میرسیدن خودمم البته ب حرفشون گوش میدادم و باهاشون خوب رفتار میکردم
بخیه هامم عالی زدن واقعا در کل بیمارستان خیلی خیلی خوبیه در مقابل مبلغ خیلی کم واقعا با جون و دل دارن بهت خدمات میدن
منک مرخص شدم و از اونجا خاطره خوبی برام بیاد موند زایمان سزارین هم برام بهترین انتخاب بود و خداروشکر دخترمم سالم بدنیا اومد و بغلش کردم
چندا نصیحت خاهرانه براتون دارم برا قبل زایمان
به حرف هیچکس گوش ندید یکی میگ طبیعی بزا یکی میگ سزارین کن یکی میگ برو فلان یمارستان ....
هرچی خودتون صلاح بدونید و انجام بدید
استرس اصلا نداشته باشید زایمان خیلی خوبه راحته حس شیرینیه اونجور که میگن وحشتناکه نیست من حاظرم ده بار برم زایمان کنم و اون حس قشنگ و تجربه کنم
همه چیو بخدا بسپارید خودش کمکتون هست
خدا حفظ کنه نی نی هاتونو تو دلی هاتونو
اینم تجربه من از زایمان بود
۵/۲۱
خدا قسمت همه مامانا بکنه الهی آمین .

۱۴ پاسخ

شانس اوردی کادر درمانش سر حال بودن اونروز
من ۱۰ هفته بخاطر حالت تهوع شدید رفتم اونجا ک بهم قرص بدن
انقد حالم بد بود اصلا متوجه نشدم
بهم گفتن این تخت خالیه بخاب اینجا فعلا ی سرم بزنیم قرص ضد تهوعم بهت میدیم
دراز کشیدم رو تخت یک ربع بعد اومدن منو با تخت بردن منم چیزی نپرسیدم فک کردم دارن میبرن تختو بزارن ی گوشه دیگه چشامو بستم ریلکس کردم
یهو دیدم بردن اتاق عمل برا سزارین اورژانسی اونم تو ده هفته!
چشامو باز کردم گفتم چرا اوردین منو اینجا
گفتن مگه تو خانم ... نیستی؟
گفتم چرا خودمم
گفت برا سزارین اورژانسی اومده بودی دیگه همون ک بچت گفتن ضربان قلبش مشکل پیدا کرده بخاطر بند ناف و فلان
داشتم از ترس میمردم ینی
عرق سرد نشسته بود رو پیشونیم گفتم ن من تازه هفته ده بارداریم پاشدم از تخت بدو بدو اومدم بیرون دیگه اخرین بارم بود رفتم اونجا

عزیزم به شرط اینکه زایمانت طبیعی نباشه،طبیعی وحشتناکه و غیر قابل تحمل.

آره واقعا موسوی خوبه منم اونجا زایمان کردم راضی هستم

زایمان چندمت بود ؟بیهوش کردنت

ممنون ازینکه تجربتو نوشتی❤️

خانمای زنجانی از این شیردوش ها تو کدوم داروخونه میتونم پیدا کنم ؟؟ چن جا رفتم نیست

تصویر

جلاد خونس اونجا تو سز بودی برا اونه میگی خوب بود اکه طبیعیی بودی چنان پاچه میگرفتن که دانشجوها وقت نکردن هی برن و بیان دیه عمل یع ساعته تمومه دا

عزیزم دکتری که سزارین کرد اسمش چی بود منم قراره موسوی سزارین شم

طبیعی اونجا وحشتناک هست منم همون جا زایمان کردم البته طبیعی دیگه گوه بخورم اسم بچه بیارم خیلی غیرقابل توصیف هست امام حسین کجا اونجاکجا.امام‌حسین عالی بود

مبارکه عزیزم انشالله قدمش پربرکت باشه
شما اول از همه که دکترت آشنا دراومد کادرایی که باهات بودن خوش اخلاق بودن وگرنه تو موسوی حوصله ی سرماخوردگی هم ندارن چه برسه زایمان ....
خواهر منم سربچش ۲ ماه اونجا بود هرروز از اخلاق بدشون میگف همش میگف به زور دارم تحملشون میکنم

تجربه‌تو خوندم حس خوبی گرفتم، انشالله نینی شمام‌ سالم و سلامت باشه

خیلی ممنون گلم از تجربه ی قشنگت ،منم امروز برام نامه سونو رو نوشتن ،استرس دارم اما همه چیو سپردم به خدا خودش کمکم کنه ،اینقدر از ظهر که فهمیدم سزارین هستم استرس داشتم جاتون خالی آخر شب شوهرم اومد خونه گفت میخوای بریم حرم امام رضا منم سریع گفتم آره بریم رفتم فقط در حد یه نمازو چایی خوردن دلم آروم شد برگشتم 😍ان شاالله همگی زایمان راحتی داشته باشیم چه طبیعی چه سزارین

خدا نی نی قشنگتو برات حفظ کنه
خیلی خوب شیرین تعریف کردی

ممنون گلم ایشاله بسلامتی بزرگش کنی

سوال های مرتبط

مامان پرنسا 🩷🌸 مامان پرنسا 🩷🌸 روزهای ابتدایی تولد
خانما خیلی ممنونم بابت تبریک های که گفتید و نشد جواب بدم
از زایمانم خلاصش رو میگم من فشارم بالا بود رفتم بیمارستان دیشب معاینه کرد گفت سه سانت باز شدی بستری کردن به ماما همراهم زنگ زدن اومد باز معاینه کردن 5 سانت شدم کلی ورزش با ماما همراهم انجام دادیم تا 7 سانت قابل تحمل بود برام ولی بعدش خیلی سخت شد واقعا از ساعت 11 شب رفتم تو فاز فعال زایمان یعنی درد شدید میگرفت تا 2:20 شب که زایمان کردم خیلی خوب بود واقعا اصلا سخت نبود مثل زایمان اولم من زایمان اولم مرگ رو با چشام دیدم ولی این زایمان کلا فرق میکرد البته به لطفه ماما همراهم دیگه زایمان کردم ولی به خونریزی شدید افتادم هرکاری میکردن خوب نمیشد دکترا ترسیده بودن انقدر شکمم رو فشار دادن یعنی کرتاژ دستی شدم خیلی اون لحظه سخت بود
ولی در کل الان خوبیم دخترمم 37هفته 3 روز بود با وزن 2600 سالم بود دیگه خدارو شکر بعد بیمارستانش هم واقعا عالی بود سوم شعبان اینم از تجربه زایمانم انشاالله همه خانمای باردار به سلامتی زایمان کنن
مامان آنا مامان آنا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۲ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین - بیمارستان خصوصی پاستور مشهد

سلام مامانا من بچه اولمو طبیعی آوردم و دومی اورژانسی سزارین شدم
یک ماهی میشه زایمان کردم
خودم دید سختی به سزارین داشتم برا همین اول تجربمو نزاشتم خواستم دردا بگذره و تموم بشه واقعا همه چیو تجربه کنم بعد تعریف کنم ادم وقتی درد داره نمیتونه درست بگه شاید بخاطر دردی که داره اغراق کنه
من قبلا فقط زایمان طبیعی قبول داشتم سختی اطرافیانمو بعد سز دیده بودم و وقتی با خودم که طبیعی بودم مقایسه میکردم میگفتم چرا سز کنم؟ واقعا زایمان طبیعی با اپیدورال راحته ، سختی طبیعی برا درد قبلشه که با اپیدورال رفع میشه میگفتم چرا وقتی راه به این آسونی هست بزارم شکممو پاره کنن؟
بخیه طبیعی از نظر درد و سختی اصلا با بخیه سزارین قابل مقایسه نیست سز واقعا درد بخیه ش سخته
(البته برا طبیعی باید به دکترتون درخواست بدین بخیه زیبایی براتون بزنه اگرنه برا بعضیا بعدش حس‌ باز بودن دارن)
و از اونجایی که از هرچی بدت بیاد یا بترسی سرت میاد منم سز شدم تا تجربه کنم و دیگه بدون تجربه نگم سخته😂😂
مامان آقا مهدیار💚 مامان آقا مهدیار💚 ۵ ماهگی
پارت آخر:و من بالاخره زایمان کردم،جوری که حتی فکرشم نمیکردم
کاملا فیزیولوژیک در کمترین زمان حتی وقت نشد برام مسکن بزنن،واقعا زایمانم برای خودم ایده ال بود،۱۲ شب بستری شدم و سه صبح بچم بغلم بود
واقعا همه رو از لطف خدا میبینم،خداروشکر میکنم تجربه ای خوبی برام بود،واقعا لذت بردم هرچند سخت
بچه ها من کلی خوراکی و موزیک و وسیله مخصوص آماده کرده بودم ولی هیچ کدومش استفاده نشد فقط دوتا خرما و دو تا لیوان آبمیوه در طول زایمان خوردم،کلی ورزش یادگرفتم که نشد انجام بدم
به نظر خودم اینکه موقع دردا ،کلا در ژول زایمان استرس نگرفتم،خیلی کمک کننده بود.
اگر بخوام پیشنهادی بدم نوع زایمانتون با اگاهی انتخاب کنید اما همه چی روبسپارید به خدا تا بهترین انتخاب براتون انجام بده
آماده همه چی تو زایمان طبیعی باشید حتی یهو سزارین شدن (با اینکه خیلی سخته واقعا) واکر همسرتون روحیه داره حتما کنارتون باشه .من با حضورم همسرم ارامش داشتم و این بهترین چیزی بود که تجربه کردم.
بعد زایمان هم یکروز دنبالچه درد شدید داشتم،علاوه بر سوزش محل بخیه و خستگی شدید که هنوز باهامه ولییی میارزه به یه نگاه پسرم
بچه ها من انقدر درد یادم نیست که کم مونده خر بشم همین الان حامله بشم دوباره 🥰🤣اینووو جدی میگم واقعا هیییچیییی یادم نیست از دردا اصلا نمیدونم چقدر بود😬
راستی من بیمارستان قائم زایمان کردم به کمک دکتر مهربون خانم مریم غلامپور ♥️