تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.

۴ پاسخ

آزاده جان به سلامتی و دلخوش
چقدر خوشحالم برات عزیزم
منم سر بچه اولم خیلی خودمو برای زایمان فیزیولوژیک آماده کرده بودم ولی نشد و مجبور شدم سزارین کنم و خیلی تو روحیه م تاثیر گذاشته بود و افسردگی گرفته بودم، زایمان دومم رو که از اول قرار بود سزارین بشم حالم بهتر بود
منم ۱۵ مهر تو بیمارستان صارم توسط دکتر نیک نفس سزارین شدم
شاید همو تو بخش زنان دیده باشیم😅
قدم نوگل قشنگت مبارک باشه عزیزم💐

عزیزم ۱۵ ساعت درد نکشیدی معلومه که طبیعی رو بهتر می دونی سزارین عمل سنگینی و برلی کسی که بدزا هست خیلی خوبه

بسلامتی عزیزم منم طبیعی بودم همسرم اول تا اخر پیشم بود من اگه اون نبود نمتونستم زایمان کنم ساعت دو رفتم بیمارستان پنچ ونیم بدنیا اومد پسرم قبلش خونه درد داشتم ازشب قبل منطم شدن رفتم بیمارستان

سلام .‌ان شاالله که کوچولوتون و خودتون سلامت باشین . میتونم بپرسم هزینه تون چقدر بود؟ و اینکه هزینه سزارین چقد میشد تو بیمارستان اطلاعی دارین؟

سوال های مرتبط

مامان دلسا🩷و آرسام🩵 مامان دلسا🩷و آرسام🩵 ۷ ماهگی
تجربه سزارین در بیمارستان گلستان تهران ( بیمارستان نداجا نیروی دریایی ارتش)
پارت ۱
سلام مامانا شبتون بخیر اومدم از تجربه زایمان ام بگم سعی میکنم همه چی و دقیق بگم چون قبل زایمان خودم خیلی دنبال اطلاعات درباره بیمارستان گلستان بودم و هیچ جا کسی تجربه اشو نگفته بود ولی خوب بیمارستان خلوتی هم هست اول درباره هزینه سزارین بگم که من اردیبهشت ۱۴۰۴ با بیمه تامین اجتماعی ۱۷ تومن به بیمارستان دادم و ۱۵ به دکترم
من زایمان اولم طبیعی بود سر دومی بعد عید دودل بودم برای طبیعی یا سزارین طبیعی و دردشو کشیده بودم میدونستم چقدر سخته و باید تا چه حد درد بکشم اما چون سزارین نمی‌دونستم چجوریه کلی دودل بودم آخرش همسرم گفت بیا برو سزارین همه میگن راحت تر و نمیخواد دوباره اون درود بکشی اصلا اولیش و هم باید می‌رفتی سز با حرف همسرم مطمئن شدم برای سز خیلی دنبال دکتری گشتم که سزارین اختیاری بنویسه من پسرم تا قبل عید یعنی ۳۳ هفته بریچ بود بعد عید هفته ۳۵ سفالیک شد کلا از اینکه دلیل سزارین داشته باشم تا امید شدم چون چشم هام لیزیک بود سر زایمان اولم یکم ضعیف شد ولی هرچی چشم پزشکی رفتم بهم نامه ندادن بنده خدا دکتر خودم می‌گفت به خاطر سخت گیری به پزشک ها نامه نمی‌دن وگرنه چند نفر تو دنیا بودند که لیزیک و لازک کرده بودند و سر زایمان طبیعی اجباری نابینا شدند خلاصه خیلی گشتم و گشتم آخر از اینترنت بیمارستان گلستان و پیدا کردم که نسبت به بقیه بیمارستان ها هزینه اش کمتر بود دنبال دکتر خوب تو این بیمارستان بودم که پیچ دکتری که رفتم پیشش و پیدا کردم
مامان Diar مامان Diar ۷ ماهگی
خب بریم سراغ تجربه زایمان
من کرمانشاهم و برای زایمان بیمارستان حضرت معصومه رو انتخاب کردم
چون انتخابم زایمان طبیعی بود ماماهمراه گرفتم
اول بگم که هم از ماماهمراهم هم از ماماها و پرستارای بیمارستان از محیط زایشگاه و بیمارستان بیش از حد راضی بودم مطلقا هیچکس باهام تلخ صحبت نکرد هیچکس سر به سرم نزاشت زورم نکرد در ارامش معاینه میشدم و خلاصه بهترین رفتار باهام صورت گرفت
ماماهمراهمم از هیچ کاری برای دریغ نکرد و همه جوره هوامو داشت اما بخت باهام یار نبود که طبیعی زایمان کنم
من طول بارداری به خاطر داشتن پساری و سرکلاژ استراحت مطلق بودم از اونجایی که خورد و خوراکم خوب بود و خودمم موقع دنیا اومدن درشت بودم از همون سونوهای اول وزن بچه و تناسب بدنش بیشتر از سن بارداری بود ماشاءلله ! اما من همیشه میگم بالاخره سونو خطا زیاد داره
هفته ۲۹ که سرکلاژم خود به خود باز شد رفتم پساری گذاشتم هفته ۳۶ پساری رو خارج کردم و ورزش و پیاده روی رو شروع کردم
اسکات میزدم پیاده روی میکردم شبا ورزشایی که ماماهمراهم گفته بود انجام میدادم ۳۸ هفته رفتم مرکز مامایی معاینه شدم ۳ سانت بودم دردام خیلی کم بود اصلانمیشد روش حساب کردم
مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۸ ماهگی
یه چیزی که من کفش کردم😂 و خواستم باهاتون درمیون بزارم اینه که من وقتی حامله بودم خیلی روحیم ضعیف شده بود و با این که زایمان اولم هم طبیعی بود اما همش به خودم تلقین میکردم که من نمیتونم و بیشتر شبا گریه میکردم از این که من نمیتونم درد طبیعی رو تحمل کنم ،خواستم برم سزارین اختیاری اما خانوادم نزاشتن و بنظرشون سزارین وحشتناک بود 😕درحالی که من حسرت اونایی که سزمیشدن و می‌خوردم همش میگفتم خوشبحالشون که درد طبیعی نمیکشن 🥺وقتی تازه دردام شروع شده بود من وحشت کرده بودم و همش گریه میکردم چون میدونستم این دردا قراره چندین برابرشه و آخرم هم روحیه ی ضعیفم کار خودشو کرد و طبیعی نتونستم و سز اجباری شدم ،وقتی زایمان کردم همسایمون که دوتا بچه طبیعی آورده و الان بازم حامله بود اومد و حالشو برام گفت درست مثل من بود همش میگفت طبیعی نمیتونم به دردا فک میکنم وحشت میکنم و...دیروز رفته طبیعی نتو نسته اونم سز اجباری کردن،خواستم بگم اونایی که می‌خوان طبیعی زایمان کنن خیلی باید روی خودتون کار کنید چون زایمان طبیعی روحیه ی خیلی بالایی میخواد