نمیخوام غربزنم ناشکری کنم ولی رسمااااا کم آوردم دیگه
بچم توخواب اه وناله میکنه بیدارمیشه همش ازوقتی دندون درآورد
غذاخوب نمیخوره مداااام درحال نق زدنه وعین بچه کوالاچسبیده بمنه
نمیدونم آستانه تحمل ماکمه یاچی ک قدیمااینقدفرت فرت بچه می آوردن ککشونم نمیگزید
هرچی هست من واقعاااا ۱۰ماه ونیمه پوستم کنده شده

بچه منم همینه واقعا منم میگم نمیدونم ما صبر و تحمل نداریم یا همه همینن

منم همش میگم مردم چطور چندتا چندتا بچه بزرگ میکنن من زیر بار مسئولیت همین یکی له شددم خودمو خونه زندگیو همه چی رو هواست تمام وقت در خدمت بچه ایم

عزیزم همه همینیم دختر منم اینجوریه

چقد شبه همیم 🫠🫠
از خدا میخوام به هممون توانایی بده

وای دقیقادخترمنم همش توبغلمه آشپزی میکنم حتی گاهی دسشویی میرم توبغلمه تامیزارم یجوری گریه میکنه نفسش بندمیاد انقدوابسته شده درصورتی قبلادنبال همه میرفت غیرمن دیشب داداشم میگه ازکی تو بچه ننه شدی😅😅😅😅😅

وااای از خواب نگو که من واقعا کم آوردم

خانومای گل
یه چیزی بهتون میگم
شکر خدا کنید که بچه هاتون چهار ستون بدنشون سالمه و شیطونی میکنن
من آرزومه پسرم چهاردست و پا بره و راه بره و خونه رو هم بریزه 😔

همه همینیم،الان خیلی به مادرا سخت میگیرن،هی میگن اینکارو کنین این کارو نکنین

قدیما یه روستا همکاری میکردن تا یع بچه بزرگ شه
الان هر مادر تنهای تنها داره بزرگ میکنه مگر اینک مامانبزرگ کمک دست باشه

حرف دل منو زدی

دقیقا دیگه بریدم .کارمندی و بچه شیرخوار دیگه واقعااااا سخته .شبا کلا شیرمیخاد از صبح ساعت ۶هم باید سرکارباشم خیلی خستم

به قرآن منم دیگه حالم از این شرایط به هم میخوره واقعا دیگه طاقت ندارم

فقط اولیو بزرگ میکردن بعدیا رو بچه های بزرگ تر جمع میکردن
فقط ی شیر میدادن بهشون
بچه تو جمع بچه ها بازی میکنه و نق نمیزنه
بچه های ما صبح تا شب فقط خودمونو میبینن

فقط این امید رو بهت بدم که سال اول سخت ترین ساله دیگه میفتی تو سرازیری راحت تر میشه منم سر بچه اولم همین بودم میگفتم پس کی تموم میشه از شیر گرفتمش خیلی شرایط بهتر شد