بچه هام ازبس امروز پشت در گریه کردن نه شیرخوردن نه غذا ازبس گریه کرده بودن عق میزدن طفل معصوما
روز بدی بود
دستگیره دسشویی خیلی پایینه بایدبکنیم ببریم بالاتر
ما تازه یه هفته اس نرده زدیم وای اگه پله نرده نداشت بعد منم تو دسشویی گیرکرده بودم اینا میرفتن بالا رو پرتگاه چه خاکی به سرم میکردم خدایا شکرت بخیرگذشت

شیر و غذا رو بیخیال
امیدوارم مث بچه های من نشن
انقد ترسیدن بعد از به هفته هنوز تکون میخورم از جا صداشون درمیاد
یا سمت دسشویی میرم چنان گریه میکنن ک کبود میشن

همیشه شوهرم بهم میگه من نیستم تنهایی گوشی همراه خودت ببر تو دستشویی و حمام من مسخرش میکنم🙃

وای که چقد حرص خوردم من.
نبند در دستشوییو دیگه🥲

همیشه با گوشی برو
در دستشوییم نبند

خدا را شکر بخیر گذشت وقتی میری دستشویی یک یک دمپایی بزار در بسته نشه

وای از خوندن متنش هم استرس گرفتم ؛ عزیزم چقدر اون تو بودی؟

صدقه بده حتما