۱۲ پاسخ

بنظرم تا خونه مادرشوهری کااامل یادش بده😂😂
خودش نشون میده آمادگیشو داره و بنظرم نصف روز رو امتحان ‌کن بدون پوشک باشه

ن عزیزم اول از شیر بگیر بعد پوشک
منم بچه اولم همینطور همکاری میکرد ولی چون شیر میخورن ادرارشون زیاده اذیت میشن خودشون و هم خودت بعد زده میشه بچه
بزار از شیر ک گرفتب از پوشکم بگیر بعدش من 19ماهگی از شیر گرفتم 21 ماهگی از پوشک

وقتی خودش داره واضح میگه بگیرش .اون بچه ای آسیب میینه که به زور ودعوا بخوای بگیرش ویادش بدی

خیلی زوده ۲۸ ماهگی به بعد شروع کن

اره امادگی داره

بنظرم زوده حداقل سال دیگه تابستون بگیری خوبه اذیت میشه

اگه میگه حالیش میشه الان بگیر منکه یکماه تلاش کردم نشد فقط پول دادم قالیشویی

به نظرم بگیرش چون هم خونه خودت کثیف نمیشه هم اصراری به بچه نکردی و خودش اعلام آمادگی کرده

یه دو سه ماه دیگه صبر کن بعد امتحان کن
الان خیلی زوده
تا موقع براش با شعر و داستان جا بنداز دستشویی رفتن رو

ای خدا😍😅 عاشق جیش گفتنشونم

اگر فکر میکنید آمادگی داره بگیر

خیلی زوده به نظرم

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...