۵ پاسخ

خوب کردی اگه گریه میکرد و دوباره میزاشتی دیگه به حرفت اهمیت نمی‌داد . من تو روانشناسی خوندم بهترین روش اینه یه حرفی کاری کنی که با یه گریه بچه سست نشی این خیلی توو تربیت بچه اهمیت داره درضمن بهتر از اینه که سرما بخوره

کار خوبی کردی نذاشتی بره بیرون، اون که اون لحظه نمیدونه سرد بودن باعث میشه سرما بخوره فقط میخواد بره بیرون، ولی بعدا اگه مریض میشد هم تو هم خودش کلی اذیت میشدین، منم وقتی شاهان به حرفم گوش نمیده و گریه میکنه بغلش میکنم و سعی میکنم با یه چیز دیگه آرومش کنم

من وقتی برای چیزی یا کاری گریه میکنه اهمیت نمیدم که بفهمه با گریه کاراش پیش نمیره
معمولا ی کم گریه میکنه بی محلی میبینه خودش ساکت میشه

عزیزم اگر برای بچه خطرناک نیست بزار به خواستش برسه مطمئن باش اگر میبردی پنج دقیقه بازی میکرد میومد تو
من اینجور موقع ( چون خونمون حیاط نداره و خیلی برام پیش اومده خونه مادرم یا مادرشوهرم بهار لج بیرون کنه ) تنش لباس گرم میپوشم میبرمش حیاط اما باهاش بازی نمیکنم و به یک نفر میگم بعد ۵ دقیقه بیاد حیاط بش بگه وای نمیدونی بهار بالا یه خوراکی یا اسباب بازی خوب هس اونم رضایت میده برگردیم بالا

باید با انجام یه کار که دوسش داره به تو خونه موندن تشویقش کنی مثلا دالی بازی دوست داره اون لحظه اون بازی رو انجام بده که خورش از رفتن به بیرون منصرف بشه

سوال های مرتبط

مامان آیسام مامان آیسام ۱ سالگی
سلام خانما من یه پسر ۹ساله دارم ما تو یه شهرک زندگی میکنیم بچه های همسایه ها همه میریزن بیرون بازی میکنن که بیشترشون پسر هستن تقریبا همسن و سال هستن پسر منم میره چون تو خونه تنهاست .اما از یه طرف دوست ندارم بره همه ی پسرای همسایه هامون پرو هستن پسرم میاد خونه بهم همه چی رو میگه خودم ازش خواستم بگه که یوقت کسی بهش نزدیک نشه .دیروز پسرم به من گفت مامان پسر همسایه مون به من گفته من میخوام برم پشت خونمون ج*ق بزنم به پسر من که بلد نبود توضیح داده گفته مامان بهم گفته از اونجایی که شاش میکنی کف سفید در میاد وقتی ج*ق بزنی به پسرم گفته میرم حموم اینکارو میکنم همش ۳ ماه از پسر من بزرگ هست من موندم واقعا چیکار کنم به پسرم چی بگم بخدا از دیروز اعصابم خورده استرس دارم چرا باید پسرای ۹ ساله همه چی رو بدونن اونم با توضیحات کامل بلدن به پسر منم گفته خوب من نمیدونم چیکار کنم به دوستش بگم ؟چرا با پسر من این حرفهارو میزنی .از یه طرف نمیتونم تو خونه زندانیش کنم بگم نرو بیرون چون صدای بچه ها تا خونه میاد پسرم گریه میکنه که منم برم کوچه بچه ها دارن فوتبال بازی میکنن .اما هر اتفاقی که می افته میاد خونه میگه حتی دوستش چند ماه پیش اونجاشو گذاشته تو ک*و*ن اون یکی دوستش اون موقع داشتن فوتبال بازی میکردن پسرم اومد به من گفت.من چیکار کنم واقعا کمکم کنید
مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...