منم دوروزه ک زایمان کردم بالاخره بعد از فرازو نشیب های بسیار .
بیستم ساعت ۱۲ ظهر تو خواب بودم فهمیدم کیسه آبم پاره شده خودمو رسوندم بیمارستان گفتن بااین شرایطت ما قبولت نمیکنیم برو بیمارستان امام علی ۳۵ هفته و دوروزم بود آمپول ریه هم نزده بودم رفتم بیمارستان امام علی بستری کردن ی سانت هم بیشتر باز نبودم سرمو آنتی بیوتیک بهم زدن ب مدت ۵ روز روزی ۳ تا سرم همون روز اول و دومم آمپول ریه رو بهم زدن خلاصه ک همچنان کیسه آبم آبریزش داشت آب دور بچه شده بود ۸ گفتن کمتر ازین بشه میری برا زایمان بیست‌و پنجم بود از ساعت ۳ صبح درد کمر میگرفت و ول میکرد ب ماماهای اونجا گفتم میگفتن ن چیزی تو آن اس تیت مشخص نیست ماه درده طبیعیه ولی من ب دلم افتاده بود درد زایمانه گفتمشون با رضایت خودم مرخصی کنید میخوام برم ی بیمارستان دیگ زایمان کنم چون وضعیت بهداشتی اون بیمارستان خیلی بد بود بیمارستان آموزشی دولتی هم بود دیگ بدتر خلاصه خودمو مرخص کردم شبشم با دکترم هماهنگ کردم ک فردا میام مطبت نامه ختم بارداری بده برم بیمارستان برا زایمان گفت باشه ۳۶ هفتم بود دیگ آمپول ریه هم زده بودم با کیسه آب پاره نمیخواستم جفتمون عفونت بگیریم خلاصه بماند ک دوساعت علافم کرد دکتر تا سونو فرستاد تو سونو آب دور بجرو ۱۴ نشون داد همه چی هم گلو بلبل منم مدام درد دارم سونو رو بردم نشونش دادم حتی باور نمیکرد کیسه آبم پاره شده بهم میگ کیسه آب خودشو ترمیم کرده تو چت جی بیتی پرسیدم نوشته بود اصلا همچین چیزی امکان نداره دکتر عوضی گفت هر دوروز یبار بیا سونو این سرمارم بگیر بزن بهش گفتم معاینم کن گفت ن معاینه نمیکنم این دردا ماه درده الکی تحریکت نمیکنم بااین سونوتم دیگ بیمارستانا بستریت نمیکنن

۳ پاسخ

خوب بعدش چی شد؟

منم منتظرم

خوب بقیش

سوال های مرتبط

مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
من تو بارداری هفته ۱۸ سرکلاژ شدم و استراحت نسبی بودم و هفتگی امپول میزدم و از هفته ۳۲ دیگه امپول رو دکترم قطع کرد و سرکلاژم رو هفته ۳۷ باز کردم بعد از اون معاینه شدم و گفتن لگن خوبی برای زایمان طبیعی داری منم فقط پیاده روی کردم یک روز در میون و خاکشیر و رابطه داشتم و ۳۹ هفته و ۶ روز رفتم سونو دادم فهمیدم اب دور جنین ۶ شده که کم بود و به ماما همراهم گفتم و اونم گفت برو بیمارستان بستریت میکنن منم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور اونجا معاینم کرد ۳ سانت بودم بدون درد ولی اونجا پذیرش نکردن و گفتن باید بری بیمارستان امام رضا یا بیمارستان قائم منم خیلی ترسیدم ولی در نهایت رفتم بیمارستان امام رضا،از در ورودیش انقدر ترسیدم که نگم براتون خیلی وحشتناک بود رفتم اونجا همه دانشجو و داغون بودن محیط بسیار کثیف و افتضاحی بود دانشجوهاشون ریختن سرم چندبار معاینم کرد میگفتن چرا ۴ سانتی ولی درد نداری خلاصه تو همون یک ساعت خیلی اذیتم کردن
مامان لیانا🍓🫧 مامان لیانا🍓🫧 ۲ ماهگی
تجربه زایمانم🎀

ساعت ۱۲و نیم شب بوود را افتادیم بریم بیمارستان خیالم راحت یود خونه تمیز همه کارامم کرده بودم شوهرم منو از زیر قرآن رد کرد و اومدیم سوار شدیم ی حسی میگفت ک میرم با نی نی برمیگردم از یطرفی هم درد نداشتم میگفتم خدایا برنگردم بدون نی نی دیگ خسته شدم از انتطار دل تو دلم نبود فقط ببینمش خلاصه رسیدیم اول بیمارستان بهارلو نامه رو نشون دادم گفتن درد داری گفتم نه گفتن بستری نمی‌کنیم که یا کیسه آبت پاره شده باشه بستری میکنیم یا درد داشته باشی بد گفت بشین تا صدات کنم بیای معاینت کنم اومدم بیرون ب شوهرم گفتم بیا بریم بیمارستان اکبرآبادی با اینکه خیلی بد تعریف کرده بودن ازش ولی گفتم برم خودم ببینم چجوری رفتیم اونجا ک گفتم اینجوری دکترم نامه داد گفت برو هرجا خواستی بستری شو و س سانتم فقط ی کم شکمم درد میکنه گفت اینجوری ک بستری نمیشی گقتم دکترم گفتم تا ۴ صبح امشب دیگ کیسه آبم پاره میشه🤣گفت چقد مطمعن!!بد گفتم الان چیکار کنم برم گفت نه بشین مدارکت بده تا دکتر بیاد معاینت کنه
مامان نخودی،مهدیار مامان نخودی،مهدیار ۵ ماهگی
تجربه زایمان من ۱
من۴۰ هفتم تمام شده بود قرار بود ۱۴ فروردین برم بیمارستان بشتری ضم با نامه بهداشت برای طبیعی ، اما روز سیزده به در با شوهرم یه دوری با ماشین زدیم فقط ، جایی نرفیم ، وقتی اومدیم از ۳ بعدظهر حس کردم شرتم داره خیش میشه محل ندادم و خوابیدم باز دوباره ۶و ۷ بعدظهر دیدم این خیسی ادامه داره و داره بیشتر میشه بازم زیاد نبود فکر کردم ترشح هست ، بی رنگ بود عین اب خلاصه ساعتای ۱۰ شب دیگ شک کردم گفتم نکنه کیسه اب باشه سهل انگاری نکنم ، ک رفتم بیمارستان میلاد تامبن اجتماعی و معاینه کرد و گفت پاره شده و بستری کرد ، به دکترم زنگ زد ، دکترم گفت تا ۶ صبح بستری باشه اگر درداش شروع نشد ۶ صبح امپول فشار بزنین ، منو تو زایشگاه تو اتاق ۲ تخت خوابی بستری کردن ، از شب تا صبحش بیدار بودم ک پرستار میگفت بخواب که فردا سرحال باشی برا زایمان ، اما حقیقتا از استرس و فکر و خیال خوابم نبرد ، همزمان با من تخت کناربم با پاره سدن کیسه اب بستری شده بود ، اون درداش همون شب شروع شد اما من نه
ادامه تاپیک بعد ....