وای شمام همینجوری این 😐 چنان عادت کردم به بچم ک مادرشوهرم میاد میبرش من یکم بخوابم نمیتونم بخوابم همش حس میکنم یچیزی کمه حس میکنم بهم نیاز داره یا دلم براش تنگ میش اصلا نمیتونم بخوابم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ چقد زندگی با بچه سختههه من قبلا با خودم میگغتم بچه بیاد میزارمش با شوهرم میرم مسافرت الان چند ساعتم نمیتونم ازش دور باشم🫠🤦🏻‍♀️ کی بود میگفتتتت بچه بیار بعدش برو عشق و حال و مسافرتتتت

ما خودمون به بچه هامون بیشتر وابسته هستیم تا اونا به ما

عررررر دقیقن حتی من وقتی یکی بغلش میکنه حساسم میگم دستم اینجوریع سرش درست بگیر روزای اول حسی بهش نداشتم روز به روز علاقم بیشتر میشه🥹

منم خوابم نمیبره.دوروزه پیش شیر دادم خوابوندمش پیش خانواده خودم بود و بعد همسرم هم رفت خونه خانواده من.خودم رفتم ترمیم ناخن یعنی اون یک ساعت انگار از تمام وجودم یه چیزی کم بود میخاستم زودتر برگردم بااینکه گاهی خسته مبشم کلافه میشم دلم میخاد هردوتاشونو بزارم و برم یکم برای خودم باشم بازدلم طاقت نمیاره
خوشبحال اونایی ک میتونند بزارن وبرن مسافرت یا به خودشون برسن یکم

من ۲ ساعت گذاشتم رفتم بازار اصلا نفهمیدم چی خریدم

وای من اصلا احساس امنیت ندارم بخام بزارم پیشش اصلاااااا دس خودم نیست حس میکنم وقتی گریه کنه آریا ارومش نمکنه