ای خدا از دست دخترم روانی شدم ساعت سه و نیم خوابیده ۶ بیدار شده همش گریه و بدقلقی میکنه هیچیشم نیست ۳شبه پدرمو درآورده یه کاری کرده از همون اول سرشیر نخوردن و بدخوابیش که از هرچی بچه دار شدنه مثل سگ پشیمون شدم این ۳ شبم بدتر از هر شب دیگه

تا دوسالگی ک دندون کامل دربیارن و ب غذا بیافتن همینه

وااای خیلی بده ای کاش یکی بهم میگفت بچه داری انقدر سخته من دیگه تواناییشو ندارم🥲

بخاطر دندونه پسر منم یه هفته اینجوری بود خودش خوب شد

دختر منم قشنگ سه شله دهن منو آسفالت کرده واس خواب خوب شده بود ۱۱ ،۱۲ نهایت ۱ می‌خوابید الان ۲،۳ بلکه دیرتر میخوابه بااینکه تو روزم زیاد نمیخوابه

من دخترم تا ۱۰ ماهگی خیلی آروم بود همه چیز خوب بود ولی از ۱۰ ماهگی همش جیغ میزنه تا وقتی خونه خودمونیم خوبه تا کسی میاد خونمون یا میریم جایی من دیگه روانی میشیم جیغ های خیلی وحشت ناکی میزنه من دوتا گوشامم درد میکنه حتی نمیتونم گوشی بذارم کنار گوشم

چیییی گفتی منم میگم هیچ وقتی ب این دورانا برنمیگردم واقعا بی نهایت سخت گذشته مدام بیحالم و خابم میاد از بس بچم خاب ندارع یا شیر میخوره شبا
اونایی ک بچه دوس دارن نیشه ی بچه ی شیطونو نخوردن بچه هاشون ارومه دوس دارن باز بیارن منک نه اصلا

عزیزم‌منم‌مثل شمام کمر برام‌نمونده کل بچه های طایفه آرومن جز بچه من
هیچکی هم‌باور نداره بچم یه خواب نداره

منم روانی شدم از کله سحر بیداره و در حال غررررررر