به خودم قول دادم به جبران اینکه از نوزادی دختر اولم نتونستم لذتی ببرم از نوزادی دومی نهایت لذت رو ببرم
بعد زایمان دوم، همه زورمو زدم که نذارم افسردگیم مثل زایمان اول شدید بشه
ولی خدا نذاشت
خواهشاً دعا کنید چیزی که تو ذهنمه نباشه وگرنه با دوتا بچه نابود میشم دیگه نمیتونم به بچه هامم برسم
خدایا اگه بخوای اینجوری امتحانم کنی دیگه هیچوقت نمیشناسمت😞😞
من که این دنیام خراب شده، بذار اون دنیامم خراب بشه
فقط میگم خدایا نکن😞 التماست میکنم نکن، حداقل تو این دوره از زندگیم که دوتا بچه کوچیک دارم نکن

ما که هر چه از خدا دیدیم معرفت بود خوبی و کمک خدا دستتو ول نمیکنه ولی اون شیطانی که به اسم انسان دارن اینجا زندگی میکنن کاری میکنن که آدم از دین و خدا دور بشه هر چی هست اگه بد هست اتفاق نیفته خدا نزاره

عزیزم همه چیز از ذهن خودت شروع میشه انسان تنها موجودیه ک خدا بهش حق انتخاب داده ذهنتو ببر سمت مثبت ها
سمت خوبی ها ببین چقدر روحیاتت تغییر میکنه
وگرنه خدا هیچ وقت بدبندشو نخواسته ونمیخواد

فقط میتونم بگم خیره انشالله ب زودی بیای خبر خوبی بدی

همه چی میگذره
برای چیزی که هنوز معلوم نیست غصه نخور

من یکی از عزیزانم با سرطان بدخیم میجنگه درسته سخته یه جاهایی ناامیدیم یه جاهایی کم میاریم ولی روحیه خیلی مهمه

چیشده اخه.

عزیزم در مورد هرچی که ناراحتت میکنه بهت استرس میده صحبت کن با دوستی خواهری هرکسی که بتونه آرومت کنه تو خودت نریز مثبت فکر کن کی مریض شده؟

امیدوارم ک بیماری نباشه فقط همه چی درست میشه

بنظرم دست خودته من روزای اولی که بچه دوم اومد بدترین اتفاق افتاد.خیلی گریه کردم..ولی نشستم با خودم فک کردم من حالم بد بشه بچهامو کی نگه داره..انگیزم شدن بچهام

امید بخدا که خیره
این دوره هم میگذره فقط تلاش کن برای خودت داستان جدیدی بالا نیاری
به خودت و دخترات فکر کن و اولویتت رو عشق دادن بهشون بذار