مامانا پسر من با این کارش عذابم میده موندم چه رفتاری کنم، زور گیره تو مهد اسباب بازیه بچه هارو میگیره یا بازیشونو خراب میکنه، امشب با خواهرشوهرم رفتیم خانه بازی خواهرشوهرم قبلا مهد کار میکرده و دو تا بچه بزرگ داره
امشب با یه بچه دوست شد تو حیاط خانه بازی عالی بود تو پارکم عالیه ارتباط گیریش ولی پای اسباب بازی میاد وسط خیلی بد میشه، تو پارک از کسی چیزی نمیگیره ولی میفهمه تو خانه بازی و مهد اسباب بازیا مشترکه زور میگه.....
دوستش تو یه ماشین داشت اسباب بازیارو میریخت این اقا رفت ماشینو ازش گرفت من دخالت نکردم بار اول یعنی خواهرشوهرم نزاشت گفت تو چیزی نگو بزار از پس هم برمیان
سری دوم رفت خونه ای ک ساخته بود خراب کرد من رفتم گفتم نکن چرا اذیتش میکنی سری سوم رفت خونشو هول داد من از خانه بازی اوردمش بیرون..........
حالا خواهرشوهرم میگه تو حساسش میکنی جلو بچه ها دعوا نکن خب چی کارش کنم بزارم زور بگه بزارم بچه هارو اذیت کنه الان تربیت نشه دو روز دیگه این عادتای زشتش باهاش میمونه من دلسوز بچمم دوست ندارم سر این رفتاراش دوستاشو از دست بده.

۷ پاسخ

درستش این بود قسمت اول از اون بچه معذرت خواهی میکردی دست پسرتو میگرفتی میبردیش ی گوشه و بهش توضیح میدادی این کارش اشتباه و اگه ادامه بده مجبوری از خانه بازی ببریش و اگه ادامه میداد واقعا میبردیش حتی اگه گریه میکرد.اونوقت شب که آروم میشد براش توضیح میدادی به چه علت میگی کارش بده و تا زمانی که این رفتاراو ببیتی بازم از خانع بازی و....میاریش خونه.یکی دوبار قاطع باشی تکرار نمیکنه.برخلاف دوستان که میگند ولش کن نه ولش نکن باید بفهمه کارش اشتباه ولی علتشم باید بدونه باید حتما واکنش نشون بدی

باید بهش بگی تو مهد و خانه بازی وسیله ها برای همه ی بچه هاس. باید نوبتی یا باهم بازی کنین.

آفرین به شما ..
والا درسته نباید جلوی دیگران دعوا کرد ولی باید تنبیه و محروم بشه بخاطر این کارا
باید متوجه بشه ک نباید بازی دیگران رو بهم بزنه ب قول شما دوستاشو از دست میده ..

مسلما حرف خواهر شوهرت درست نیست که بذار از پس هم بر بیان

وای خواهر کاملا درکت میکنم منم پسرم یکی رو میبینه وحشی میشه هرچی باهاش حرف میرنه منطفی با ربون خوش اصلا جواب نمیده اخرش ی کتک میخوره 😔😔😔

راست میگه حساسش نکن جلو بقیه، براش قانون بذار، بگو اگه دیدم داری بچه ها رو اذیت میکنی یا به زور اسباب بازیو ازشون بگیری همون موقع از خانه بازی میریم بیرون، رو حرفتم بمون، البته بدون خشونت

عزیزم وقتی حساسیت نشان میدی بیشتر واکنش نشان میده خواهرشوهر شما راست میگه بچه ها از پس هم برمیان یه مدت سخت نگیر درست میشه

سوال های مرتبط

مامان دخترا مامان دخترا ۴ سالگی
سلام خانما
عصری دخترام بردم پارک.تو سر سره ی پسره جلو سر سره وایساده بود نمی‌داشت کسی بازی کنه.دختر بزرگم گفت آقا پسر میشه بری کنار ما بازی کنیم اونم خیلی با قلدری گفت نه مال خودمه.دخترم گفت کارت اشتباهه این واسه همه هست نه فقط واسه تو.اونم گفت دلم میخواد نمی‌رم کنار.ی دفه کوچیکه یه اخم بهش کرد و ی هول کوچیک بهش داد گفت برو کنااار می‌خوام بازی کنم اونم رفت کنار

خیلی نگران دختر بزرگم هستم.
به نظرتون چکار کنم یکم دل و جرآت پیدا کنه؟
تو خونه همیشه تو بازی تو داستان یا حتی وقتایی با هم دوتایی حرف می‌زنیم غیر مستقیم بهش میگم ولی فایده نداره.
بعد پارک رفتیم خونه مامانم خوراکی داشتن مامانم گفت دخترا خوراکی هاتون بدین ب من بعد شام بخورید.دختر بزرگم با اینکه دلش تو خوراکی بود گفت چشم مامان بزرگ ولی کوچیکه قبول نکرد و هر جور بود گرفت خوراکیش‌.
این جور مسائل خیلی زیاده در طول روز که من همیشه نگران میکنه.
شیوه تربیتی من یکی بوده پس چرا باید ایقد تو این زمینه متفاوت باشن.خیلی دلم میخواد برم مشاور کودک صحبت کنم ولی این چند وقت ایقد سرم شلوغه فرصت نمیکنم😞
مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون