به داداش گرامیت بگو شما کنار مامان بابایین هر وقت بخایین میبیندشون من هم دام تنگ میشه اخر هفته میام پیششون شما دیگه نیاین که دعوا نکنن
عزیزم اتفاقا برو حتی وقتی اونا بودن برو
تا خواستن کسی چیزی ب بچت بگه بگو بی مادر نیستی بچت رو هرجا میبری ببر دختر من تنها نیست مادرجونش هست بابا جونش هست من هستم باباش هست فک کردی بچه تو نباشه این میمیره فک کردی بچه تو نباشه این تنها میمونه
درمورد خوراکی منم اینجور هستم برای بچه خواهرم میخرم اما کم دیدم خواهرم برای بچه های من بخره،البته من دردم خریدن نخریدن نیست من دلی میخرم اون شاید عوض خریدن من بخره...
اصن کم نیار
بچه خواهر منم اینجور هست اما دیگ شناختمش بهش هم میگم ک کارت درست نیست چ پیش مامانش چ پیش باباش
همشون هم میدونن من مثل مادرشون هستم چون خواهرم محصل هست مواقعی پیش من میزاره برا همون ب من چیزی نمیگن
اصن کوتاه نیا
ب داداشت بگو بچت برات عزیزه بچه منم برای من عزیزه
بگو من عمه هستم اسمم بد در رفته ولی بچه تورم مثل بچه خودم دوست دارم اما تو اینجور نیستی گله ای هم نیست
هرکس هرچی ب دخترت گفتن جواب بده اصن کوتاه نیا
اونا دوس ندارن دخترشون بازی کنه در حد اینکه بیان در خونه بگیرن والا من جای تو باشم شیک و مجلسی میگم جایی من هستم نیاین اگه اینقدر ناراحتین والا به خدا
ولی وقتی میرم خونه خاهرشوهرم ی دخترش هم سن دختر خاهرمه اینقد بی سرو صدا بازی میکنن باهاش دخترجاریمم همینطور خیلی اروم بی سروصدا باهاش بازی میکنن میرم خونه مادرشوهرم جاریم خونش همونجا پسربرادرشوهر دیگه ام هست اصلا من ازین بچه خبرندارم دخترعمو پسرعموش باهاش بازی میکنن اذیتم نمیکنن پسرمهربونه بازم بااینکه بخاطردخترخاهرم خیلی وقتا زدم بچمو بازم میگه دوستش دارم گناه داره
دقیقا درکت میکنم منو خاهرم همسایع هستیم دخترش کلاس دومه پسرمن ۴ سالو نیمش هست ولی وقتی میرم خونه خاهرم یااون میاد اولش باهم خوبن بچها بعد دعوا میکنن مقصرم دخترخاهرمه پسرمن ی اخلاقی داره یچیزی را ببینه فقط واسع ی لحظه میخاد دستش باشه نگاه کنه ک اگ بخوبی بهش بدن ولی دخترخاهرم لج میکنه و نمیده بعدم همه مقصر اینو میدونن دخترخاهرم خیلی خودشو مظلوم میگیره ولی نرم نرم بگرد میده فقط دوستداره پسرمنو اذیت کنه ک گریه کنه مثلا ی خوراکی داره یا اسبابازی داره میاره از قصد نشون میده اینم واسع ی لحظه میخاد ببینه نمیده اینم گریه میکنع عصبی میشه هرچیم واسش توضیح میدم بچس نمیدونه دیگه دیگه اخرش کاری میکنه ک میزنمش واعصاب خودم ازینکه بچمو میزنم خیلی بهم میریزه خاهرم میبینه فقط ب دخترش میگه تو خیلی پرو شدی بعضیا وقتاام ک اصلا بی ادبی دخترشو نمیبینه میگه بچت پرو زور بگیره دیگه تصمیم گرفتم خونه بابام یا بازار باهاشون نرم خونشونم کم میرم وقتی ام میرم کلی سفارش میکنم ب پسرم
من برخلاف بقیه ب نظری دارم که البته نمیدونم همینطوره یا نه دختر شما شاید احساس مالکیت بیشتری داره نسبت به اون که حدود دوسال از دختر شما کوچیکه و این طبیعیه که هم اونا از این بابت ناراحت بشن هم شما
مثلا من خودم دوست ندارم یکی که از پسرم بزرگتره بهش امر و نهی کنه یا بهش اسباب بازی نده .بچه ها باید همسن هم باشن و از پس هم بربیان
چون این دوتا فاصلشون یکم زیاده همبازی های خوبی برای هم نیستن
منم این مشکل رو دارم با این تفاوت که هیچ کدوم حساس نیستیم یعنی اون اوایل یه بار داداشم باهام بحث کرد منم بی محلی کردم یه مدت باهاشون دیدن که نمیشه سر بچه همش جنگ کنیم دیگه بی خیال شدن الان خدارو شکر نه من و همسرم حساسیم نه داداش و زنداداشم ،خداییش هم اگه بخوان بچه ی منو اذیت کنن داداشم از بچه ی من دفاع میکنه و نمیزاره بچه ی منو اذیت کنن سر همین منم عکس العمل نشون نمیدم وقتی میبینم هواش رو دارن ولی کلا سخته دیگه ما هم سعی میکنیم ماهی دو ماهی همو ببینیم
من پسر داداشم خیلی بچمو میزد و اذیت میکرد منم نمی رفتم،،،،چیزی هم میگفتم ناراحت میشدن ،،،،،تررجیحم این بود فقط در مواقع ضروری که حالا عده زیاده برم یکم پسرم بزرگتر شد دیگه دیدن اینم از حقش دفاع میکنه خودشونو جمع کردن ،،،،این که اومدی خوبه چون فهمیدن بچه ی شما هم برا شما ارزشمنده اما به نظرم وقتی با همین بهدخترت هیچی نگو ایراد از شما نیست ایراد از اوناس حتی اگه دخترشون یا خودشون ناراحت شدن ،به خودتون نیارید ،،،بگید بچه آن ،،،،میدونی بزار مزه اش رو بفهمن
چندسالشونه ؟ فاصله سنیشون چقدره
خب نبر عزیزم اونو صدا نکن بزار بره با بچه های دیگه بازی کنه ببینه
مدتی از هم دور شید برای بچه هام بهتره ماهم همچین مشکلی رو داشتیم مدتی دوری کردیم یکم بهتر شد
منم این مشکلو با خواهرم دارم. شبها میرم خونه مامانم که اونجا نباشن اعصابمون خورد نشه. اما مامانم میگه بدو میان اونجا. مثلا بدو بازی میکنن میخوره بچش زمین گریه میکنه. اونام به بجه ی من میگن نکن ندو. والا نمیدونم بچه هاشون بلد نیستن بازی کنن ما باید تاوان بدیم! دیگه اعصاب نمونده. خوب کاری کردی. با احترام بگو عزیزم جایی که من هستم نیاین اگه انقدر ناراحتین.
بهش بگو وقتی میام. خونه مامان دخترتو نفرسی درم باز نکنی این اومد دتبالش
به نظر من که کارت درست بوده بعدشم شما هم مادری چرا باید اجازه بدی با اعصاب بچه ات بازی بشه از طرفی نمی خواستی بحثی پیش بیاد بهترین کار و کردی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.