۷ پاسخ

سلام عزیزم ببخشید اینو میگم ولی من اصلا با این شرایط جایی نمیرم.باید بقیه رو هم درک کنیم ادم حوصله بچه و نوه ی خودشم نداره بعد چرا باید حوصله بچه خاهرشو داشته باشه رفتی هم در حد یه ساعت دوساعت نه اینکه شب بمونی.من تاحالا هیچوقت خونه خاله و دایی شب نموندم.مامانم که مامانم یکم بیشتر بمونم حوصله بچمو نداره از کسی دیگه چه توقعیه.زندگی های الان پر از تنش و استرسه باید به بقیه هم حق داد اونا که دیگه سنشون هم بالاس

اگه دیگه خالت یا هر کس دیگه ای به بچت گفت اذیت نکن بگو خاله اینا اذیت نیست بچگیه.
کاری نکرده آسیب به کسی نزده که بش بگیم اذیت نکن
بگو خاله خودت بچه داری کسی به پاش ضربه بزنه حتی خیلی آروم چه حالی میشی؟ بگو من ناراحت میشم بهش بزنی یه جور دیگه سرگرمش کن که اون شیطنتا رو نکنه.
آخه بچن جلو یکی انگار بیشتر شیطونی میکنن.

عزیزم بچه هستن به صراطی مستقیم نیستن..من اینجور مواقع اصلن شب نمی‌مونم نهایت دوساعت...ببینم بچم اذیت میکنه بلند میشم...خیلی هم پیش اومده اصرار میکنن که بمونم.
منم کسی بچم دعوا کنه خییییلی ناراحت میشم دست خودم نیست.

وا
چرا شب موندی که حالا بخوای قهر کنی

همون موقع برمیگشتی
منم خواهرم چند روز اومد خونه مامانم
همش ب بچه من توهین می‌کرد میگفت خری نفهمی وحشی هستی
بچه اش هر حرفی میزد خیلی تحمل کردم
ب مامانم گفتم آخرش از کوره در میرم بگو تکرار نکنن
با اینکه مامانم بهش تذکر داده بود بازم تکرار کردن حتی بچه پیر خرش اومد بچه منو میزد خواهرم بالا سرش نگاهش می‌کرد بچه من ۳ ساله خوردی اون ۱۲ ۱۳ ساله
آخرش از کوره در رفتم و گفتم دفعه احرتون باشه ب بچه من توهین میکنید پرو شدین از بس سکوت کردم
خواهرم درجا دست دخترش گرفت قهر کرد رفت خونه پدر شوهرش منم اصلا ن زنگش زدم ن پیام

الان دیگه فایده نداره اون موقع باید میگفتی
به یه تیر دوتانشون زده هم اعصابش خورد شده بچه اروم میخواسته کنه برا اعصاب خوذش هم تو رو جلوش بد جلوه داده
که به هاطر مامانت که من زدمت

هیچی
نرو دیگه خونش
اگه گفت چرا نمیای بگو بچم شلوغه کسی دعواش کنه ناراحت میشم برا همین نمیام کسی هم اذیت نشه

سوال های مرتبط

مامان 👒رستا گلی🧸 مامان 👒رستا گلی🧸 ۳ سالگی
سلام مامانا لطفا راهنماییم کنید من دیگ واقعا کم اوردم امروز نشستم کلی گریه کردم
رستا تا پارسال ک بچه تر بود خیلی حرف گوش کن تر بود الان هرروز پارک ک میریم موقع برگشتن انقدر گریه میکنه حد نداره درحالی ک دوستاشم برمیگردن
امروز وقتی از کلاس برمیگشتیم دستمو ول کرد دوید سمت پارک منم پشت سرش همش داشتم صداش میکردم ی دفعه ی ماشین ب زور خودشو نگهداشت نخوره ب رستا😭انقد حالم بد شد گریه کردم حد نداره همش تصور میکنم اگ ماشین بهش میزد چی میشد
درحالی ک من هرروز بدون استثنا پارک میبرمش دوستای زیاذی داره تو خونه هم ی دیقه نمیشینه همش بااسباب بازیاش بازی میکنه نقاشی میکشه هفته ای دوبار هم کلاس میبرمش
اخرهفته ب باباش میریم بیرون
این بچه چی کم داره ک انقد منو اذیت میکنه
دیگ ی جوری شده موقع برگشتن همه دوستاش میگن رستا ببین ماهم داریم برمیگردیم حالا این جیغو داد ک من نمیام
با هزارتا روش و گول زدن میارمش
باباش میگ از امروز هرروز نبرش هفته ای دو بار سه بار ببر انقد هرروز میره اینجوری شده
واقعا دیگ کم اوردم مخصوصا این هفته ب شدت اذیتم کرده
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۴ سالگی
خیلی خسته ام چیکار کنم از دست این بچه از ی طرف نگران و دلشوره چشمش از ی طرف بیش از حد تصور اذیتم میکنه خیلی لجبازه و شیطنت بسیار هرجا میرم ابروم میره خیلی گریه و زاری و باجیغ های بد با بچه های همسن خودش نمیسازه هروسیله ای ببینه میخواد مهمون میاد خونمون انقدر اذیت میکنه با سرو صدا طرف میگه غلط کردم اومدم از مبلا میکشه بالا اصلانم با اسباب بازیاش بازی نمیکنه قبلا باز با اونام سرگرم میشد مهمونی برم همینجوریه مهمونم بیاد همینه دیشب خونه مامانم اینا مهمون اومد اشتباهی اسمش صدا زد زن دایم داد میزد ک من فلانی نیستم رفته اتاق در بسته میگه من از زندایت خوشم نمیاد ب زور خودش ب خواب یا سر سفره سبزی میبره میندازه تو ترشی با دست غذای پامیشه راه میفته کل خونه رو دستمالی میکنه منم باید فقط حرص بخورم یعنی نگم عمق فاجعه هست عصبی شدم نمیدونم باید چیکار کنم الانم نشستم دارم گریه میکنم ک از این زندگی هیچ شانس نیاوردم
ظهر خونه مامانم اینا خواب بودیم اومد گفت مامان بده برم سر تراس با خاله بشینم اهنگ گوش بدم وقصه ببینم دیدم رفته لخت شده اب بازی میکنه از خواب بیدار شدم رفتم لباسش عوض کردم گفتم اب باز نکنی گفت باشه دیدم رفته گوشیمو از دو طبقه انداخت پایین گوشیم صفحش خورد شده پشتشم ی کم شکسته
مثلا اومدم شهرستان ی کم حال روحیم عوض شه برا عمل چشمش این بلاها سرم میاره مجبور شدم دوتا بزنم ب پشت پاش از عصبانیت
ببخشید طولانی شد ب نظرتون بچم مشکل داره ببرمش روانشناس بخدا افسرده شدم