۲ پاسخ

با این همه نوار خراب خیلی خوب بوده تا چهل هفته خدا دوستت داشته

عزیزممم ادامشو هم بزار،

سوال های مرتبط

مامان نینی🩷 مامان نینی🩷 روزهای ابتدایی تولد
خانما گفتید تحربه زایمانم رو بگم
لطفا اونایی که حساسن و میترسن نخونن🫠

من بزای آخرین بار که رفتم پیش دکترم بهم گفت که همه چی اوکیه وزن بچه هم ۳ کیلوعه شنبه تاریخ ۱۰ آبان برو بیمارستان برای بستری شدن
منم با اینکه درد نداشتم ولی خب وقتش بود رفتم بیمارستان... نوار قلب گرفتن معاینه کردن گفتم اصلا دهانه رحمت باز نشده برو سونوگرافی جوابشو بیار برای ما
منم رفتم سونو، دکتری که داشت سونو میکرد گفت آب دور جنین کم شده حتما باید بستری شی. خلاصه من دوباره رفتم بیمارستان که گفتن ن دوباره باید بری سونو تا مطمئن بشیم😐 اقا من دوباره ی سونوی دیگه پیش ی دکتر دیگه رفتم و اون دکتر هم همون حرفای دکتر قبلی رو زد اما باز بستری نکردن 🙂‍↔️ گفتن ما تشخیص میدیم آب دور جنین اندازه اس نیازی بستری نیس برو ولی هرروز بیا برای نوار قلب
منم اومدم خونه و تا سه شنبه هرروز رفتم برای نوار قلب و هر دفعه هم معاینه میکردن میگفتن اصلا باز نشدی
منم که کلی از این معاینه ها کلافه شده بودم از بیمارستان رفتم پیش مامای خودم، اونم ک سونو کرد گفت چراا تا حالا بسترین کردن آب دور جنین خیلی کم شده حتما باید امروز بستری شی
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان حسین مامان حسین روزهای ابتدایی تولد
خوب خانم های عزیز
از اونجایی که من قرار بود طبیعی زایمان کنم و تا هفته ۴۱ رسیدم و رد کردم و همتون میومدم تو گهواره می‌گفتید هنوز تو زایمان نکردی
آمدم حرف بزنم
من هفته۴۱ رسیدم یعنی هفته ۴۰ کامل پر کردم
و هیچ دردی احساس نمی‌کردم پیاده روی میکردم روی ۵ بار راه پله ۲۰ تا میرفتم میومدم پایین ولی هیچ نمییدم نه درد نه چیزی
خوب این به جا و از هفته ۴۰ جنین کاهش حرکت داشتم اصلن تکون نمیخورد
رفتم بیمارستان
منو بستری کردن گفتن ظربان پایین باید بستری بشی
خوب من هم بستری شدم تا ۳ شب شروع به آمپول فشار کردن یعنی توی ۳ شب من ۶ تا آمپول فشار بهم دادن ولی باز درد حس نمی‌کردم رحمم فینگر یک سانت بود بیشتر باز نمیشد
و آمپول فشار آخری که زدن قلب بچه روی ۴۰ آمد که هر چی چک میکردن نمی‌رفت بالا من نفسم گرفت حالم بد شد
و اورژانسی به انقال عمل رفتم و سزارین شدم
خواستم تجربه زایمان بزار انشالله که این اتفاق ها واسه هیچکس نیوفته
ولی در هر صورت خدا همراهم بود و بچم دستم از خدا ممنونم قربونش برم