.من رفتم دستشویی با گریه و بدبختی و کمک پرستار اومدم بیرون ملاقاتیام اومده بودن من انقدر حالم بد بود بایدم راه میرفتم از دستشویی ک اومدم بیرون رفتم با پرستار ک راه برم شاید تونستم پنج تا قدم برم انقدر گریه کردم نمیتونستمم گریه کنم شکمم میگرفت نفسم در نمیومد برگشتم تو اتاق ۴نفری کمکم میکردم من اصلا هیچکسو ندیدم فقط سرم پایین بود بقیه زیر بغلامو داشتن منم گریه میکردم همه ام ساکت فقط نگام میکردن دراز کشیدم تو تخت بعد ۴_۵دقیقه بهتر شدم دیگه تازه ملاقاتیامو دیدم.از بعد اون راه رفتن خیلییی بهتر شدم جوری ک بار دوم ک خواستم برم دستشویی خودم از تخت اومدم پایین و رفتم دستشویی و راه رفتم تو راهرو.دیگه درد شدید نداشتم اصلا با پمپ درد و شیاف خیلی اروم بودم اصلا خدایی بعد راه رفتن اولیه اذیت نشدم.
در مورد ماساژ رحمی تو اتاق عمل فشار دادن اومدم تو ریکاوری ۲بار فشار دادن سر بودم هیجی نفهمیدم بعدم که اومدم تو اون اتاق دو تخته هر بیست دقیقه یکبار اومدن تا سه بار فشار دادن سریم رفته بود ولی درد نداشتم چیزی نمیفهمیدم.
اون قسمت ک گفتم سوند و زدن هی خیس میشدم اونا هی میخندیدن میگفتن هیچی‌نیست.اونجا کیسه ابم سوراخ شده بود اون اب کیسه ابم بوده نمیخواستن من بفهمم برا همین انقدر بی اهمیت رفتار میکردن.خلاصه که تا فرداش ک شد ۳۱جمعه بیمارستان بودم منو ابجیم بودیم شوهرم شب رفت خونه نذاشتن بمونه.ساعت۸صبح عکاس اومد عکاسی کرد و منم تا ۲مرخص شدم. درمورد هزینه هام بیمارستان با اتاق خصوصی شد نزدیک ۶۰تومن.با فیلمبرداری و پمپ درد.دکترمم دستمزد ۲۰۰دلار گرفته بود تو مطب خط بخیه ام اصلا ندارم هرکی میبینه تعجب میکنه هیچی‌معلوم نیست اصلا خودم ک اصلا ندیدم شکمم فعلا اجازه نمیده😅

۹ پاسخ

عزیزم شما میدونی هزینه ها رو چرا اینجوری حساب میکنن
برای شما سز با اتاق خصوصی و فیلمبرداری و پمپ درد شده ۶۰ تومن یه خانومه اسمش مامانه آرنه تجربشو نوشته بود گفته بود سز با اتاق خصوصی و فیلمبرداری و پمپ درد و بادکنک ارایی شده ۵۰
منم زنگ زدم بیمارستان یبار گفتن ۴۵ فقط سز با اتاق ۲ تخته یبار همینو گفتن ۵۰
اینجا یکیم میگفت برای من سز با اتاق ۲ تخته دراومده ۶۵ بدون چیز دیگه ای

تجربت رو خوندم شقایق جان گریم گرفت باهاش🥹🥹🥹🥲🥲چقدر لحظه های شیرینیه🌹🥰
خدارشکر که حال جفتتون خوبه
تبریک میگم بهت مامان خوشگل🥹💜💗

ای جانم‌، مرسی که اینقدر واضح و کامل توضیح دادی
انشالله که واسه منم عین شما بگذره،
گل طبیعی واسه ملاقات آوردن ؟ اجازه میدن ؟ برای بچه حساسیت زا نیست ؟

بسلامتی منم خیلی میترسم و استرس دارم مخصوصا ازدیدار با بچه

به سلااااامتی عزیزم. مبارک باشه

من بعد ۲۰ روز درد دارم هنووز

چقدر خوب ولی بازم میترسم من

یعنی چی خط بخیه نداری..؟
و چند هفته بودی و رفتی برای سزارین

الهی عزیزم
شیرین ترین لحظه اون لحظه‌ای هست ک بچه رو گذاشتن تو بغلت

سوال های مرتبط

مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 ۱ ماهگی
پارت ۶ سزارین تو بیمارستان آرمان :
ساعت ۳تا ۵تایم ملاقات بود همسرم اومد
اتاقی ک ما انتخاب کرده بودیم اتاق معمولی بیمارستان بود ک دو تخته بود و ی دستشویی فرنگی مشترک داشت
اما مریض تخت بغلی بخاطر حرکات جنین ۲شب بستری بود و شانسا من ک رفتم داخل بخش مرخص شد رفت اتاق موند برا منو دخترم و مامانم ک تقریبا اتاق خصوصی شد ۲ساعتی همسرم اونجا بود و بعد رفت ساعت ۵سوند منو جدا کردن زیاد سخت نبود فقط لحظه درومدنش انگار سینمو از دهن بچه بزور کشیدم بیرون بعدش پرستار اومد برام شورتکس پوشید و پوشاک گذاشت و کمک کرد کم کم راه برم دروغ نگم اولش ک اومدم پایین از تخت خیلی درد داشتم اصلا جای بخیه اینا رو ک حس نمیکنم هنوزم درد ماساژ رحم یا همون جای بچه درد میکرد یکم راه رفتم بهتر شدم و رفتم دسشویی بعدش دیگ هی اومدن حالمو پرسیدن پرستارا و مدام میومدم مسکن و شیاف میزدن خودمم تا صب هر یکی دو ساعت پاشدم راه رفتم و دسشویی رفتم و نینی شیر دادم هر بار ک راه میرفتم بهتر میشدم ی بار ساعت ۳برام سوپ آوردن ی بار ساعت ۶ساعت ۷ام جوجه بدون برنج و فاصله ی اینا چای و نسکافه اینا
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانمو بگم بهتون😍
من دقیقا ۳۸هفته بودم ک تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و رفتم معاینه لگن شدم ک خیلی واسم دردناک بود حالا معاینه تحریکی نبود و بعد اون لکه بینی داشتم و بخاطر درد معاینه از لحاظ روحی خیلیییی بهم ریخته شدم تا ۳ روز حالم بد بود بعد با خودم گفتم من قراره زایمان کنم ک خیلی از عوارض و نداشته باشم پس وقتی با معاینه انقد حالم بده حتما بعد زایمان بدتر میشم جوری بودم ک میگفتم من بعد زایمان خودمو میکشم ک دیگ خانوادم گفتن برو سزارین منم منتظر ی جرقه بودم سریع رفتم پیش دکتر خودم و واس فرداش وقت زایمان گرفتم و درسته عمل بود ولی خیلی استرس نداشتم و سریع وسیله هارو اماده کردیم و رفتیم بیمارستان سوند اصلا درد نداشت و یه حس بد داشت تو اتاق عمل هم هیچییی نفهمیدم فقط تهوعی ک داشتم اذیتم میکرد ولی چون ناشتا بودم فقط عوق میزدم بعدشم ک اوردنم بیرون ماساژ رحمی چندتای اولو اصلا نفهمیدم ولی دوبار ک ماساژ دادن درد داشت ولی ن اونجور ک میگفتن با ی دست اروووم ماساژ میدن بعدم ک گفتن راه برو من سعی میکردم خیلی نترسم دردناک بود ولی ب خودم میگفتم اینم میگذره پمپ دردم نداشتم فقط بدیش این بود ک بیمارستان مسکن نمیدادن دیگ خودم قایمکی رفتم ی مفنامیک خوردم و شبو خوابیدم ولی بدون مسکن یکم سخته
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۱ ماهگی
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان بردیا 🥰 مامان بردیا 🥰 ۴ ماهگی
سزارین قسمت چهارم
بعد رفتم بخش با بچه
اومدن برام تند تند سرم زدن و بعد شیاف گذاشتن و حدود 8 ساعت چیزی نخوردم و بعدش بی حسی رفت و بعد ازین که 8 ساعت گذشت و چیزی خوردم اومدن گفتن باید راه بری
وحشتناک بود!
بخیه هام میسوختتتتتتت
درد داشتم، شکمم فشار داده بودن انگار کوبیده شده بود
خلاصه تو عمرم این درد نداشتم
با هر بدبختی بود اومدم پایین از تخت
البته قبلشم دو تا شیاف زده بودماااااا
اومدم قدم بردارم دیدم اصلا نمیتونم با بدبختی دو قدم برداشتم گفتم توروخدا بهم مسکن بزن
آورد زد
بعدش یکم آروم شدم تونستم راه برم یکم بعد ازم لخته دفع شد ماما اومد گفت باید معاینه ت کنم ک رحمت مشکلی نباشه
منم نمیدونستم قراره ماساژ رحمی بده و رحمم چک کنه... دو بار دستشو گرفتم که نذارم آنقدر درد داشت خلاصه با هر بدبختی بود اجازه دادم و اون درد وحشتناک تحمل کردم و گفت خوبه و رفت...
خلاصه اون شب صبح شد و الان بعد 4 روز هنوز درد دارم نمیتونم درست بشینم پاشم ب پهلو بخوابم تکون بخورم و ..🥲🤕
بازم سوالی داشتید بپرسید.
مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 ۶ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۳

تقریبا یک ربع بعد صدای بچم اومد لباس پوشوندن و
اوردن چسبوندنش به صورتم ب همین ک بردن منو خاب گرفت و هیچی نفهمیدم تقریبا ۴۵ دیقه بعد بازم حالت تهوع اومد سراغم سه بار اول و وسط و اخرای عمل شدید شد ...
بعدشم بردنم اتاق ریکاوری کنار بچم
یساعتی اتاق ریکاوری بودم
بعدش بردنم بخش
روی شکمم شن گذاشتن ، مخدر تزریق کردن و سرم وصل کردن، شیاف گذاشتن گفتن ۸ ساعت نباید چیزی بخورم و تقریبا ۶ ساعت بعد بیحسی رفت
تو اتاق عمل شکمم فشار دادن تو ریکاوری فشار دادن و چندبار تو بخش فشار دادن چون‌بیحس بودم هیچی نفهمیدم فقط بار اخر که تو بخش فشار داد با مشت فشار داد و بیحسیم‌رفته بود خیلییی شکمم درد کرد

بعدش مایعات شروع کردم و سوند دراوردن و راه رفتم
اولین راه رفتن خیلیی سخته خیلییی همراه نداشته باشین نمیتونین اگه تونستین بگین همسرتون یا پدرتون کمک کنه یه اقا کمک کنه راحت تره چون بعد بیحسی من ورم داشتم و خیلی سنگین شده بودم
من به توصیه یکی از مامانا به همسرم‌گفتم اومد کمکم کرد
مامان آراد مامان آراد ۵ ماهگی
پارت سوم
صدای بچم تو اتاق پیچید اونم گریه میکرد منم گریه میکردم آوردنش کنارم حرف زدم باهاش بوسیدمش ، گفتن گریه نکنم سردرد نشم ، بچمو بردن منم بخیه زدن، محکم ماساژ رحمی دادن هیچی متوجه نشدم فرستادن ریکاوری اونجام دوبار ماساژ دادن با اینکه بی حس بودم ولی دردش رو خفیف احساسش میکردم ، نیم ساعتی بودم فرستادنم بخش بچمم با خودم آوردن، ماساژ رحمی که اونجا دادن بهم به شدت سخت بود من داد می‌کشیدم ، اون شب اصلا نخوابیدم همش چشمم به بچم بود چشاش باز بود نگاه می‌کرد، با اینکه نمیتونستم تکون بخورم ولی وقتی چشاش بسته بود میخواستم بخورمش انقدر ناز بود🥲 شب بالاخره سپری شد صبح اومدن گفتن باید پاشی بدترین قسمت کل سزارین همین راه رفتن بعدشه گفتم همسرمم اومد من به زور تونستم بشینم ، همکاری کردن بیام پایین دو قدم راه رفتم کل بدنم بی حال شد ، گرمم شد ، چشام سیاهی رفت پرستار رفت آب خنک آورد منو نشوندن رو تخت ، پنجره رو باز کردن یکم از سیاهی چشام برطرف شد پاشدم راه رفتم از اینور تخت تا اونور کنار بچم دوباره خوابوندنم ولی خودم یه ساعت بعد دوباره با تمام درد پاشدم رفتم سرویس، تا بخوام مرخص بشم ۴ بار اینا راه رفتم که ورم پاهام کم بشه، فقط میتونم بگم خودتون میتونید به خودتون کمک کنید ، برای من تجربه شیرینی بود باز برگردم عقب انجامش میدم 🥺♥️ انشالله همتون به خوشی بغل بگیرید تو دلیاتون رو
مامان پسریم مامان پسریم ۴ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان هانا و روشنا مامان هانا و روشنا ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین درقزوین
زایمان اولم طبیعی بود چون افتادگی رحم و پارگی بخیه اینا گرفتم و عمل کرده بودم رحمموکشیده بودم بالا سزارین اختیاری شدم تو بیمارستان خصوصی پاستورقزوین
تمام مدت استرس عمل و سوند و حتی سرم داشتم من خیلی ترسو هستم اما وارداتاق قبل زایمان شدم ۲ ساعت اونجا بودم کادر درمان فوق العاده مهربون بودن انقد ک تموم استرسم رفت و قشنگ خوشحال رفتم رو ویلچر یوند رو ک ی پماد بی حسی زد کلاعالی بود نفهمیدم و بقیه چیزا ۸ونیم رفتم اتاق عمل اونجام عالی بودن هر کاری میخاستن بکنن قبلش میگفتن میخایم بهت بتادین بزنیم سردت میشه نترسیا بعد ی اقااومد گفتم بیهوشی میخام قبلشم دکترم سلام صبح بخیر گفت بهم😄بعد نفهمیدم چطور بیهوش شدم ب هوش ک اومدم تو اتاقم بودم همسرو خواهر بالا سرم پمپ درد خاستم گفتن الان خوب میشی. ی دوتا امپول زدن تو سرم شیافم زدن دیگه تا شبش اروم بودم شب ک اومدم سوند درارن باز عرق سرد کردم ولی انقد راحت دراوردن ک نگو بعد ک یچی خوردم پاشدم راه برم ازتخت بلندشدن نشستن سخت بود راه رفتن کمی سخت تر ولی باز خوب بود ازدخترم اصلا نگفتم ک شیرم نیومد طفلک گرسنه بود بردن اتاق نوزاد هر چن ساعت شیرخشک دادن ولی نمیدونم چی بود نفخ کرد تا صبح گریه کرد تا تخت بغلیم خدا خیرش بده گفت برید ببلاک ۱بخرید خودتون بدید با قطره چکان خدارو شکر دادیم خورد اروم شد ب هوش ک اومدم دخترمو گذاشته بودن روصورتم هی میمالوندن ب صورتم خیلی قشنگ بود و چقدررر ارومم کرد
مامان 🩵رایان🩵👶 مامان 🩵رایان🩵👶 ۱ ماهگی
پارت دوم از زایمانم
گریه ام گرفته بود از صدای بچه
بعد بچه رو اورد بوسش کردم
بعد اون بالا تنم بشدت میلرزید و سردرد گرفتم دارو زدن بهتر شد دیگه یجوری بودم نفهمیدم زمان کی گذشت بردن ریکاوری اونجا بچه رو اوردن شیر دادن پمپ درد وصل کردن اونجام هی خوابم میبرد میلرزیدم دارو اینا میزدن فرستادنم بخش و همراها روصدا کردن و همه ریختن بالا سرم 😁پمپ دردم داشتم هی میزدم دکمه رو خوشحال ک درد ندارم پوشک نپوشونده بودن ولی حس میکردم ازم لخته میوفتاد .ولی وحشتناک تنم بودگفتم تا ۹ شب هیچی نباید بخوری ...
اخ از ۹ شب 😭اومدن سوندو دراوردن پوشک گذاشتن‌ شکممو فشار دادن😭مردم دیگه 😭 گفتن پاشو راه برو .دستشوییم داشت میریخت بزور بزور با بدبختی گریه فشارم افتاد ب کمک شوهرم رفتم دستشویی اونم نتونسم کنترل کنم ریخت🥺دیگه کمک کرد شستم خودمو برام پوشکو گذاشت شرت پوشوند لباس پوشوند منم گریه میکردم بزور وایسادم .پرستار گف بیا راه برو تا دم اتاق بزور رفتم نشد 😭اومدم دراز کشیدم درد داشتم وحستناک دوتا شیاف گذاشتم دوباره ۱۲ شب پاشدم دوباره یکم راه رفتم از دفه قبل بهتر
ولی کوتاه بود و‌بزور قدم از قدم هنوز نمیشه برداشت پاهامو میکشم
از جام نمیتونم پاشم راه نمیشه رفت دستشویی نمیشه رف شوهرم کمک میکنه صبح هم شیاف دادن برو دستشویی باز نتونسم ب موقع از جام پاشم پوشک کثیف شد 🥺ابروم پیش شوهرم رفته دیگه هر دفه میرم دستشویی شوهرم میاد😔...همچنان نمیشه راه رفت یا از جا پاشد ...
بدون فرنگی ک امکان نداره بشه نشست
خلاصه ک نرید سزارین🫡