۵ پاسخ

من اوایل انقد خودمو اذیت میکردم که وای باید باهاش بازیای هدفمند کنم باید آموزش بدم ولی نمیشد با این حجم کار و مسئولیت اما الان فقط اعصاب خودم برام مهم تره😁میگم اگه تو روز فقط سرش داد نزنمو عصبانی نشم و باهاش مهربون باشم بسه
اگه وقت کنم یه کم بازی ام میکنم حالا هرچی، شده بدوعم دنبالش یکم بخندیم همین

دیگه انقد اذیت میکنن که وقتی برای آموزش نمی‌مونه 🤣🤣🤣

میذارمش تاب سرسره چن تا اسباب بازی جدید گرفتم فقط یبار بازی کرد اکثرا انیسا باید فقط بخوره تا سرگرم باشه

قایم موشک،دنبال بازی،کتاب،ماشین بازی،خونه سازی،توپ بازی،بادکنک بازی،بقیشم خودش سرگرم میشه یا خونه مامانمیم و این بازی ها با بقیه اعضای خونه تکرار میشه،وقت کااب خوندن با خیلی چیزا اشنا شده،رنگ ها رو فقط ابی و نارنجی بلده بگه ولی مثلا بگم قرمز کدومه نشون میده،توی کتاباش هرچی که میخونیم عکساشو میشناسه و نشون میده،مثلا امبولانس رو میشناسه هم عکسشو هم ماشبن واقعیش رو بیرون ببینه،خلاصه هرچی لازم باشه بهش یاد بدم یا قصه میگم براش و توی قصه به دوست خیالیش توضیح میدمو اونم روی هوا میزنه،یا توی کتابا بهش میگم تو حالت عادی دلش نمیخواد یاد بگیره و طبق توصیه روانشناسا همه چیز رو تو عالم قصه و داستان بهش میگم

ای بابا خواهر

سوال های مرتبط