۱۰ پاسخ

عزیزم همه چیز از مدرسه شروع میشه و حرف هایی که بین بچه ها رد و بدل میشه
کاری نمی تونی بکنی فقط باید با دخترت رفیق باشی تا همه چی را بهت بگه و شما بتونی خوب راهنمائیش کنی ی جوری باید باهاش خوب باشی و احساس راحتی باهات داشته‌باشد که در جریان همه چی باشی و کنترل دوستانه داشته باشی روی دخترت

۱۲سال کم نیستا ازسال بعد نوجوون حساب میشه زمان ماهم مجازی نبود واگرنه مث بچه های الان بودیم اونزمان رسانه و..خیلی ضعیف بود ولی درکل دخترها از۹سالگی بلوغ جنسیشون شروع میشه دیگه رشد سینه ها وموهای شرمگاهی و...بنظرم تاجایی که دوستی با جنس مخالف رو شروع نکرده زیاد حساسیت نشون ندین اگه شروع کرد ازاونجا ببعدش کارهرپدرمادری نیست خیلی سخته بتونید مدیریت کنید

عزیزم اول یه خواهرت بگوتا بدونه بهش بگو که چرااین کارو کرده با شماره شماروبیکا نصب کرده وای خدامن فعلا برابچه این سن کارها خیلی زیاده روی کرده نزاردخترت باهاش زیادبگرده

عزیزم دوره من و شما گذشته ، سن بلوغ جنسی رسیده زیر ۱۲ سال ، ماها فقط با بچه هامون دوست باشیم و آگاه باشیم

شما خودت هم خیلی زود شروع کردی واس گوشی با سیم‌کارت دادن ب بچه ۷ساله😒

ببخشبد عزیزم ی سوال خواهرانه.... بنظرت واقعا سن هفت سالگی مناسب گوشیه؟؟؟؟ اونم با سیم کارت؟؟؟
درضمن اگه جات باشم دیگه نمیزارم اصلا با خواهرزادت تنها بمونه ممکنه دخترت ازش تاثیر بگیره

من خودم ۱۴سالگی نامزدکردم فهمیدم چی به چیه اصلاهیچی حالیم نمیشدشوهرم چشم وگوشموبازکرد

دختر من ۱۵ سالشه
تمام وجودت باید بشه چشم وگوش .
الحمدالله دخترم با نماز وتقوا وچادری باراومده
خدا بچه هامونو به راه راست هدایت کنه
به خواهرت هم بگو جلو بچش رو بگیره اگه واسش مهمه البته

ببین خیلی دوستانه با ارامش با دخترت صحبت کن که به حرفای دختره گوش ندع شمارش هم عوض کن. میدونی با اسم دخترت رفته باپسرا دوست شده ینی چی؟ ینی دختر خواهرت خیلی مارمولکه فردا دخترتم وارد بازیهاش میکنه . دخترخاله منم خودشو پسر جا میزد با دخترا دوست میشد ازشون شارژ میکرفت پارسال ینی هنگ کردم وقتی فهمیدم اون ۱۴ سالشه

جای خاصی نداره بنظرم مدرسه گوشی کوچه و...
منم چیزی در مورد مسائل جنسی نمیدونستم
فکر کن شاغل بودم معنی همخوابی رو نمیدونستم😑
مامان یکی از بچه ها بهم گفت بچه کلاس دومی برای بچه ها در مورد همخوابی توضیح داده من رفتم تو نت سرچ کردم ببینم یعنی چی
یا مامان یکی از بچه گفت بچه ها تو کلاس میگن لزبین هستیم گفتم یعنی چی

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
بعد از یک سال و نیم کاردرمانی و گفتار درمانی و انواع و اقسام دکتر و دارو. به این نتیجه رسیدم که واقعا دخترم اتیسم داره به هر دری زدم به هر ریسمانی چنگ انداختم که دخترم بهتر بشه نمیخواستم اصلا قبول کنم دخترم اتیسمه اما انگار واقعا همینطوره چون همه علایمشو داره بچه هایی بودن که وضعشون از دختر من خیلی بدتر بود اما با کاردرمانی و گفتار درمانی بهتر شدن اما دختر من لاک‌پشتی داره پیشرفت میکنه الان اونا کاملا خوب شدن اما دختر خیلی باهاشون فرق داره یه مدته کلاسلس خلاقیت و مادر و کودکم میبرم. اما فرق خاصی نکرده میبینم نه دخترم خیلی با بقیه فرق داره. ارتباطش ضعیفه. دوس داره تنها بازی کنه اصلا نمیتونه با کسی دوست بشه یا بازی کنه. کلام رو داره اماحرف زدنش با بقیه فرق داره نمیتونه چیزی رو تعریف کنه. احساسات رو درک نمیکنه و خیلی از مشکلات ریز و درشت دیگه. امروز تو کلاس بازی یخ کنی انجام میدادن کن به زور یکم دخترم رو بردم که بازی کنه اما باز فرار رد رفت سراغ کار خودش. اصلاً بازی کردن بلد نیس انقد دخترم رو بردم و آوردم کلاسای مختلف تو جمع. اما امروز دیدم چقدر خسته شدم. فهمیدم بیخود دارم درجا میزنم انگار دخترم قرار نیس دیگه یه بچه عادی باشه باید اینو قبول کنم اما چ کنم نمیتونم جیگرم کبابه. اگه خدایی نکرده زبونم لال دخترم رو از دست میدادم هم همینقدر ناراحت میشدم. با تمام وجودم خستم از زندگی. هیچوقت حتی یه درصد هم فک نمیکردم یه روزی برسه خدا منو با بچم امتحان کنه. منی که انقد ضعیفم تو این مورد گاهی میگم کاش هیچ وقت بچه دار نمی‌شدم که الان بخوام این همه غم بخورم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده بچتون پیش بقيه بد ضایعتون کنه. امروز صب رفتم سرکار. پسرمم چون دادگاه نداشتم فقط تو دفتر یکم کار بود با خودم بردم. همکارم صبونه با خودش عدسی آورده بود من پسرم هیچوقت عدسی نمی‌خورد ینی همیشه درست میکنم از خدام بوده فقط یه قاشق بخوره فقط مزه کنه ببینه چه جوریه اصلا حتی طعمشم امتحان نکرده. خیلی خوش خوراکه اما عدسی اصلا نمیخوره. بعد این همکارم بهمون تعارف کرد من چون تازه صبونه خورده بودم گفتم ممنون نمی‌خورم. گفت به پسرت بده منم گفتم ممنون اصلا عدسی دوس نداره هیچوقت نمیخوره. بعد یهو پسرم گفت میخورم. منم گفتم لابد همین طوری یه چیزی گفته بچس نمیفهمه. گفتم نمیخوره الکی میگه فقط حیف میل میکنه. همکارم گفت حالا بزار یکم براش بریزم ببینم میخوره یا نه. تو کاسه کوچیک براش ریخت پسرم با چنان اشتهایی می‌خورد انگار از قحطی برگشته😳😥. حالا منو نگو جلو همکارم ضایع شد فک کزد الکی گفتم دوس نداره با خودم گفتم حتما فک میکنه من از غذاشش چندشم میشه دیگه بهش گفتم بخدا هیچوقت نمی‌خورد نمیدونم حتما برا شما خیلی خوشمزست. از خجالتم گفتم برا منم بریز بخورم. که فک نکنه یه وقت چندشم شده. تو عمرم اینجور ضایع نشده بودم😤