۵ پاسخ

هممسر منم همینه ، هروقتم بهش میگم بیا با بچه وقت بگذرون منم ادمم خسته میشم ، میگه منکه خیلی باهاش بازی میکنم ،مثلا روزی ۱۰ دقیقه اگه بشه، تا یه دقه بهش میسپارم تا صدا بچه درمیاد میگه بیا تورو میخواد، یا سریع میگه فک کنم جیش کرده یا چمیدونم سرفه میکنه میگه وای بدو بدو ببین چی شده ، گوشیش ناراحت میشه اخه،،،،

دقیقا شوهر من میگم یه 20دقیقه نگه دار من برم دوش بگیرم میبینم دو دقیقه نشده میاد در میزنه
گوشی که نگو اینکار باهاش ازدواج کرده

همسر منم تقریبا همینه
تو خونه ک کاری نمیکنه
بچه داریم والا ۵ دقیقه بزارم‌پیشش‌برم اتاق میبینم پاشد با بچه اومد تو اتاق بالا سر من نشستن😄
راه چاره ای پیدا نکردم من
گوشیم ک نگم ....

وای دقیقا ترجیح میدن بازی کنن ولی بچه نگه ندارن

خوددد همسر منه .واسه خرید کردن خونه هم همش امروز فردا میکنه.البته ما خیچ وقت جاهامونو جدا نکردیم.

سوال های مرتبط

مامان فلفل🌶(متین) مامان فلفل🌶(متین) ۹ ماهگی
متین ۸ و نیم ماهه است یکی از چالش هایی ک تا قبل ماه هشتم داشتم و چنااااان آزارم میداد ک واقعا دیگه ب طلاق فکر میکردم این بود ک بچم با همه اوکی بود و وابستگی آنچنانی هم ب من نداشت رفتار خانواده شوهرمم جوری شده بود ک انگار متین ب مادر احتیاج نداره و خودشون از پسش برمیان ....اما الان تو این سن تغییراتی رخ داده...الان نگرانیم خیلی کم شده چون متین منو کاملن میشناسه صدامو تشخیص میده و دیگه خودش میاد بغلم ک باعث شده اون طرز فکر و رفتار خانواده شوهرم تغییر کنه سعی کردم رفت و امدم رو با خانواده شوهرم کمتر کنم تا وابستگی ب بیرون خانواده ایجاد نشه وقتایی ک برا بچم میبرن میدوزن تصمیم گرفتم دیگه سکوت نکنم و هوشمندانه ابراز وجود کنم و نشون بدم مامان داره وقتایی ک خوراکی هایی ک بنظرم صلاح نیس سرخود میدن دستش فوری از دست بچه میگیرم و میگم خطرناکه یا مجاز نیس ...من خیلی اذیت شدم تو این مدت فکر اینکه شاید متین واقعا منو دوست نداره بعنوان مادر و رفتار خانواده شوهرم ک همش این حسو ب من میدادن ک ب مادر احتیاج نداره ب حدی ازارم میداد ک واقعا جایگاه مادرانه ام رو در خطر میدیدم....اما خدا روشکر هم متین بزرگ شد هم من اون سکوتی ک فکر میکردم اسمش احترامه رو گذاشتم کنار و واقعا حرص خوردنم کمتر شده ... شما این مشکلات رو داشتید؟