زایمان سزارین
پارت آخر
بچها من تجربه زایمان طبیعی نداشتم ولی اگه میخوایید از درد طبیعی فرار کنید و سزارین بشید باید بگم اینم همونه و دردای خودشو داره پس برای فرار از درد نوع زایمانتون رو انتخاب نکنید.
.
خلاصه بار اول که میخوای راه بری برای من وحشتناک بود یعنی انگار دوش آب رو باز کردن رو سرم خیس عرق بودم از درد و سوزش جای بخیه ها
انگار فلفل ریخته بودن رو زخمم از تخت که اومدم پایین دیگه نه میتونستم سرپا باشم نه میتونستم بشینم نه میتونستم برگردم رو تخت مجبور بودم که ادامه بدم و این خیلی خیلی سخت بود اما تاب آوردم
تا سرویس بهداشتی رفتم و با اینکه پمپ درد داشتم شیاف گذاشتم و با همون مشقای که رفته بودم برگشتم و رو تخت خوابیدم.
اما بار دوم راحت تر بود یعنی درد بار اول از ۱۰۰درصد ۹۰درصد بود بار دوم ۷۰ درصد بار سوم ۵۰ درصد....هربار کم میشد از دردش
تا آخرشب شب که باید شکمم کار میکرد و نکرده بود...شیاف و شربت و میوه خوردم تا شکمم کار کنه ولی میترسیدم که موقع مدفوع هم درد داشته باشم اما نداشت و خیلی راحت بودم حتی وقتی شکمم کار کرد دردام یکم سبک تر شد و سرحال ترشدم....ساعت ۱ شب بود مرخص شدم.
ممنون از همتون دوستان اگه سوال داشتید بپرسید تا جواب میدم😘

۶ پاسخ

مرسی ازت عزیزم
مبارکت باشه انشالله روزهای قشنگی رو با دختر نازت بگذرونی🥰😘♥️

ممنون عزیزم که وقت گذاشتی واز تجربیاتت برامون تعریف کردی.انشاالله که هر چه زودتر سر پا بشی.میشه لطف کنید بگید کدوم دکتر وکدام بیمارستان زایمان کردید؟

تکون های بچه رو چطور چک میکردی؟ که فهمیدی کم شده؟
من الان نگران شدم واقعا🥴 از هرکی هم میپرسم یه چیزی میگه واسه چک کردن

عزیزم مبارکت باشه🥹
منم مثل شما زایمان کردم ۳۷ هفته

با همون لباس و شلوار که گان بهش میگن رفتید اتاق عمل؟؟ منظورم یعنی حین عمل پوشیده بودید یا اینکه میگن باید بدون شلوار باشید؟ برا وصل سوند منظورمه!
البته فکرکنم شما گفتی قبل از اتاق عمل براتون سوند زدن. درسته؟؟

دقیقا فک کن با بخیه امپول فشارم میززن که چیز میزای داخل رحم بره

سوال های مرتبط

مامان جوجه ی من🐣🩷 مامان جوجه ی من🐣🩷 ۱ ماهگی
مامان رادمان💙 مامان رادمان💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۲ ماهگی
مامان بچه قشنگمون💞 مامان بچه قشنگمون💞 ۲ ماهگی
#پارت_چهار_زایمان
بیدار که شدم توی ریکاوری بودم اما نمیدونستم ساعت چنده دیگه یکم گیج بودم.. پرستار بهم گفت برات مسکن و شیاف زدیم. من کمی درد مثل پریود زیر شکمم حس میکردم که قابل تحمل بود. چند دیقه‌ای خوابیدم تا اینکه اومدن ببرنم بخش، بردنم اتاقم،کارامو انجام دادن و گذاشتنم رو تخت و رفتن. تازه حواسم داشت جمع میشد، حواسم‌رفت به پاهام که گزگز میکردن و نمیتونستم تکونشون بدم. بچمو هم اوردن.. حالا خیالم راحت بود که بالاخره گذروندم..
از فشارهای رحمی باید بگم که درد داشت ولی کوتاه بود، برای من شاید روز اول تا وقتی که بی حسی پاهام بود ۵_۶باری اومدن فشار دادن...از اولین راه رفتنم باید بگم که سخت بود، من اون لحظه هم درد زیر شکمی داشتم هم یه حس سوزش خیلی بد سر بخیم، با مصیب دو تاقدم برداشتم، وقتی دیدن اذیتم برام شیاف و مخدر زدن که چند دیقه بعدش آروم شدم.
راجب پمپ درد هم میخواستم بگیرم، همسرم هم رفته بود پذیرش کاراشو انجام بده اما آنقدر زایمان من سریع اتفاق افتاد ک بهم نرسید و دکتر هم گفت لازم نیست اصلا.
این بود تجربه‌ی اون روزم:)
مامان آیهان مامان آیهان ۱ ماهگی
داشتم از درد گریه میکردم که دونفر پرستار اومدن یکیشون کامل افتاد روم و با تمام توانش داشت شکممو فشار میداد واقعا دردش خیلی خیلی بده نفسم کامل میرفت با هربار فشارش ولی اگه شمارو تو بی حسی فشار بدن اصلا ادم نمیفهمه خلاصه کلی جیغ زدم تا تموم شد و داشتن با تخت میبردنم بخش که با برخوردای تخت به هر نقطه کوچیکی میمردمو زنده میشدم تا رسیدم بخش دوتا شیاف واسم استفاده کردن و نواربهداشتی گذاشتن و مسکن زدن و یه سرم زد که گفت این رحمتو جمع میکنه و تا موقع تموم شدنش شکمت درد میکنه باید تحمل کنی تا وقتی اون سرم تموم نشده بود درد داشتم ولی بعده اون دیگه هیچی تا وقتی که از تخت بیام پایین اولین مرحله سختش ماساژ بود دومیشم راه رفتن واقعا خیلی سخته ولی بار اولش سخته هربار که راه میری کم کم بهتر میشی من زیاد راه میرفتم ک زود خوب شم ولی اون دردایی که میکشیدم به خودم فحش میدادم ک چرا نرفتم طبیعی سزارینم دردای خودشو داره ک واقعا قابل تحمل نیستن شاید برمیگشتم عقب طبیعی رو انتخاب میکردم 😭چون الان کمر درد گردن درد سردرد دارم ولی کسایی ک اونجا طبیعی کرده بودن خیلی عادی نشسته بود انگار زایمان نکردن
مامان نی‌نی 🩵 مامان نی‌نی 🩵 ۲ ماهگی
خب ببخشید من رفتم باز اومدم با بقیه ماجرا🤣
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت ۵
رفتم روی تخت لیبر ،برش زدن اصلا اصلا حس نکردم بدترین قسمتش اونجا بود که چون بچه بیرون نمیومد از بالا فشار میدادم تا برنگرده و بیاد بیرون اونجا بود که واقعا درد داشت و من برای اولین بار داد زدم از درد،بچه‌ک‌اومد بیرون اون گریه میکرد من بد تر از اون ،‌نمیدونم چرا ولی خیلی گریه کردم و میلرزیدم ،بخیه زدن اذیت کننده بود با این که برام دوبار بیحسی زد ،اما چون من ترسیده بودم خودمو سفت گرفته بودم و واقعا می‌سوخت ماساژ شکمی درد نداشت برام چون انقد قبلش با آرنج به شکمم فشار آوردن بودن اون دگ چیزی نبود .هنوزم جای اون ساعد روی شکمم درد می‌کنه
ساعت ۶/۵ صبح پسرم با ناز و عشوه به دنیا اومد ☺️
اپیدورال خوب بود، کارم رو راحت کرد ،من بیش تر حس میکنم این که نمی‌تونستم زور بزنم بخاطر این بود ک آموزشش رو ندیده بودم و نمی‌فهمیدم باید چیکار کنم البته اپیدورال بی تقصیر نبود ولی نه اونقدر که بگم راضی نیستم ازش
جای سوزنش درد می‌کنه هنوز و کبود شده
زایمان سخته ....و آدم بعد از انجامش حس می‌کنی یه ابر انسان شدی ،قدرت واقعیتو میفهمی و انگار از نو ساخته شدی ...برام جالب بود ،حس غرور داشتم حس این من چقدر قوی ام من سخت ترین کار دنیا رو انجام دادم ... واقعاً امیدوارم همه ی چشم انتظار ها تجربه کنن.
نی‌نی من خدا خواسته بود ،و قربون خدا ک‌همیشه بهترین هارو برا بنده هاش میخواد