سوال های مرتبط

مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۱ ماهگی
زایمان سزارین
پارت آخر
بچها من تجربه زایمان طبیعی نداشتم ولی اگه میخوایید از درد طبیعی فرار کنید و سزارین بشید باید بگم اینم همونه و دردای خودشو داره پس برای فرار از درد نوع زایمانتون رو انتخاب نکنید.
.
خلاصه بار اول که میخوای راه بری برای من وحشتناک بود یعنی انگار دوش آب رو باز کردن رو سرم خیس عرق بودم از درد و سوزش جای بخیه ها
انگار فلفل ریخته بودن رو زخمم از تخت که اومدم پایین دیگه نه میتونستم سرپا باشم نه میتونستم بشینم نه میتونستم برگردم رو تخت مجبور بودم که ادامه بدم و این خیلی خیلی سخت بود اما تاب آوردم
تا سرویس بهداشتی رفتم و با اینکه پمپ درد داشتم شیاف گذاشتم و با همون مشقای که رفته بودم برگشتم و رو تخت خوابیدم.
اما بار دوم راحت تر بود یعنی درد بار اول از ۱۰۰درصد ۹۰درصد بود بار دوم ۷۰ درصد بار سوم ۵۰ درصد....هربار کم میشد از دردش
تا آخرشب شب که باید شکمم کار میکرد و نکرده بود...شیاف و شربت و میوه خوردم تا شکمم کار کنه ولی میترسیدم که موقع مدفوع هم درد داشته باشم اما نداشت و خیلی راحت بودم حتی وقتی شکمم کار کرد دردام یکم سبک تر شد و سرحال ترشدم....ساعت ۱ شب بود مرخص شدم.
ممنون از همتون دوستان اگه سوال داشتید بپرسید تا جواب میدم😘
مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته
مامان رامان مامان رامان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت آخر
بعد از بخیه توی لیبر تنها بودم دوبار خودم پسرمو شیر دادم فقط چون تبم رفت بالا ساعت ۹ رفتم بخش حتی ی جا پسرم گریه کرد دیدم کسی نمیاد خودم پاشدم ی هو پرستار اومد کلی داد زد سرم که چرا تنها پاشدی اگر سرت گیج میرفت چی درصورتی که خیلی حالم خوب بود تااینکه منو بردن بخش مامانمم اومد از ذوق نمیتونستم درازبکشم قشنگ اومدم بخش دوساعت بود نشسته بودم ولی اونایی که سزارین بودن حالشون بد بود مامانشون شیاف میزد براشون با همراه میرفتن سرویس نمیتونستن بچه رو شیر بدن ولی من خیلی حالم خوب بود زایمانم سخت بود ولی انگار بعدش خیلی راحت تر بودم صبحشم مرخصم کردن خونم اومدم فقط سه روز اول یکم زیاد مینشستم نمیتونستم قشنگ بلند شم وگرنه درد بخصوصی نداشتم که سوزش بخیه و اینا داشته باشم .اصلا دلم نمیخواد به روز زایمانم فکر کنم چون واقعا سخت بود زایمانم ولی وقتی پسرمو میبینم یادم میره از بس که شیرینه ایشالا هرکی آرزو داره دامنش سبز بشه خیلی حس قشنگی داره خیلی🥺
مامان مــ🌙ـاهلین مامان مــ🌙ـاهلین ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت (۳)
حدود ساعتای ۹بود که بهوش اومدم و تو‌ریکاوری بودم درد داشتم که پرستار اومد یه شیاف بهم زد ولی من فقط گریه میکردم از درد قشنگ کمرم انگار نصف شده بود
چنددقیقه بعد اومد که ماساژ رحمی بده که کلا یکبار برام انجام داد تو همون‌ریکاوری که دردش قابل تحمل بود چون یه لحظس
فکرکنم کلا دوسه مرتبه انجام میدن ولی از من یکبارش زمانی بود که بهوش بودم بقیش فکرکنم تو‌بیهوشی بود در کل چیز خاصی نبود
بعدش منو‌بردن داخل اتاقم و اومدن لباسامو عوض کردن
با شیاف کمی دردا قابل تحمله بازم
شبشم همسرم و‌مامانم پیشم بودن که عجب شب سخت و‌بدی بود🥲
بیهوشی افتاد به کتف و شونم تا صبح نشسته و با اکسیژن خوابیدم چون نفسم قطع میشد انگار بنظرم این قسمتش برام سخت تر بود تا خود زایمان🤦🏼‍♀️
تا دوسه روز همین حالتو داشتم فکر کن من دوسه روز فقط حالت نشسته بودم رو بخیه هام از اونور شب اول خیلی بچم ناآروم بود دیگ خیلی سخت گذشت🥲
فرداشم قبل از ظهر دیگه مرخص شدم و اومدم خونه 🤷🏼‍♀️🥰
بعداز ۱۳روز الان خداروشکر خیلی بهترم و دیگ کارای دخترمو خودم انجام میدم😍🥹💗
خیلی حس قشنگ و غیر قابل توصیفیه👩🏼‍🍼🙂
ان شاءالله قسمت همه ی چشم انتظارا💖🍃
اینم اتاق من و ماهلینم داخل بیمارستان👼🏻🤍