خدا همه جوجو ها رو برا پدر مادراشون حفظ کنه
داشتم خاطراتتون رو میخوندم دیدم هر روز چقدر خاطر قشنگ برای هرکسی اتفاق میافته به نظرم بچه باید سالم و صالح باشه وگرنه هستن دخترایی که بد باشن و پسرایی که جونشون رو میدن برا مادر پدرشون
ولی در کل من و شوهرم جفتمون خیلی دختری هستیم و شوهرم صد برابر بیشتر من منم دوتا خاطره بگم از دخترام
برای دختر اولم من دانشجو بودم چون تنبلی تخمدان دارم پریود نمیشم کلا از ۱۸ سالگی دکترا گفته بودن ممکنه باردار نشم و من تحت نظر بودم بعد ی مدت طولانی بود پریود نشده بودم رفتم دکتر بهم دارو بده و فکر نمیکرد من اصلا نمیدونم حاملم داشت سونو میکرد وسطش گفت دخترت هم که سالمه من فکر کردم داره با منشی که تو اتاقش بود حرف میزنه بدون عکس العمل گفتم مشکلی هست؟ باز دکتره گفت نه خداروشکر دخترت سالمه من خندیدم گفتم وا مگه شوخی دارم باهاتون دکتره میگفت خانم خودت نمیدونی چیکار کردی و من بارداری مخفی داشتم تو ۶ ماهگی تو ی روز هم فهمیدم حاملهام هم جنسیتش بعد با استرس از مطب اومدم بیرون دست و پام میلرزید که چطور به شوهرم بگم چون اصلا موقعیت اینکه بچهدار بشیم نبود جلو پارک گفت جون به لبم کردی دکتر چی گفت مشکلی داری ؟ گفتم گفته دخترت سالمه چند ثانیه طول کشید حرفم رو برای خودش معنی کنه بفهمه من چی گفتم یهو همون وسط شروع کرد جیغ کشیدن و رقصیدن همون شبش هم براش ی لیست اسم نوشت هرچند که بعدش سپردیم به پدرشوهرم اسم انتخاب کنه
ای جوونم عزیزم💚
من خواهر ندارم همیشه بابام میگفت ان شاالله خدا بهت یه دختر بده هوای مارو هم داشته باشه
شبی که خواستم برم سونو برای تعیین جنسیت یادمه شب قبلش بابابزرگم فوت شده بودن خیلی از نظر روحی داغون بودم😔
وقتی رفتم داخل اتاق به دکتر گفتم میشه همسرمم بیان داخل آخه ما قرار بوده جشن بگیریم الان که بابابزرگم فوت شدن دیگه نمیشه اونم قبول کرد و وقتی گفت نی نی دختره خدا میدونه چقدر ذوق کردیم شوهرمم بلافاصله شیرینی گرفت بردیم خونه مادرشوهرم🥹😍
مامان گیسو جان میشه بگی مدل کالسکه دخترت چیه؟راضی هستی؟
مامان گیسو پستانک دخترت چه قشنگه عکسشوبفرست چقدگرفتی همراه با بندش
همیشه آرزوم بود بچه اولم دختر باشه تو انتی که بهم گفت دختره داشتم از خوشحالی بال در میآوردم خداروشکر بابت وجود دخترم
تنش سالم باشه عزیزم الهی عاقبت بخیریشوببینی🥰خدا نویانوبعد۴تاسقط بهم داد رفتم سونوگرافی پاهاش بسته بودن گفت بعدظهربیا منم گفتم برام مهم نیست تنش سالم باشه شب خواب دیدم مادرشوهرم اشک میریزه به پدرشوهرخدابیامرزم میگه پسرت یه پسرداره بهم نگفته(من تا۵ماه حتی به مادرخودمم نگفتم)هفته بعدی رفتم سونوگفت پسره🤪
دختر عشقه
من وقتی رفتم سونو هی به دکتره میگفتم جنسیتش چیه میگفت مشخص نیست خلاصه آخرش که میخواستم بیام بیرون یهدفعه گفت بچتم دختره به احتمال زیاد، وای منو میگی انگار جفت ۶ آورده باشم یه آهنگ شادی تو مغزم شروع شد به پخش شدن محو شده بودم رفته بودم تو فکر اینکه تمام بارداری با این گفتن که دختره برام معنی پیدا کرد خودم خیلی پسر خوشم نمیاد خلاصه اومدم بیرون انگار از اول متولد شده بودم خوشحاااال به شوهرم زنگ زدم گفتم دختره اون انگار اصلا نشنیده باشه روخودش نزاشت فقط میپرسید سالمه سالمه. شوهرم کلا پسر میخواست ولی از وقتی دخترمون به دنیا اومده جونش رو براش میده همش خدا روشکر میکنه که دختره و من هنوز تو دلم مونده که چرا اولین بار که بهش گفتم دختره دو خودش نزاشت. البته تاثیر خواهر و مادرش هم هست اونا همش دنبال پسر بودن تا لحظه آخر هر سونویی پن میرفتم میگفتن جنسیتم بپرس که شاید دختر نباشه ، حتی وقتی دنیا اومد اومده بودن دم در اتاق ریکاوری پرسیده بودن دختره حالا یا پسره!!!!!!
شوهر من آرزو داشت بچه مون دختر باشه
همیشه میگفت خدا ی دختر بهم بده اسم شو بزارم دریا عکس ی دختر هم ت گوشیش بود موهاش خرگوشی عاشق اون بود
من میگفتم ن پسر باشه دروغ چرا😂
نمیفهمیدم آخه، الان میفهمم چ اشتباهی میکردم
دیگ رفتیم سونو گفت دختره ب شوهرم الکی گفتم پسره خیلی خوشحال نشد خیلی عادی گفت ع مبارکه خیلی عادی ها
بعدا برام تعریف میکرد میگفت ت دلم گفتم کاش بگه دختره کاش شوخی کنه
دیگ وقتی گفتم دختره انقد ذوق زد
خودم تا وقتی ک لپ شو گذاشتن رو لپم اصن دنیام عوض شده عاشقشم
خدا دید خیلی تنهام بهم دختر داد ❤️
بمونه برات عزیزم
منم زمانی ک رفتم چون کرونا بود نمیزاشتن همسرم بیاد تو پشت در موند ولی خیلی بیقرار بود
قبل سونو بهم گفتن لباساتو و در بیار و با گان برو اتاق سونو
وقتی خانم دکتر بهم گفت دختره از خوشحالی ترکیدم از گریه
بعد ک اومدم بیرون اصلا هواست نبود لباس تنم نیست و گان پوشیدم همونجوری دوییدم برم سمت همسرم ک خودش و تمام آقایون همراه پشت در منتظر خانوماشون بودن
یهو منشی گفت خانوم کجا ؟ با همین لباس میخای بری بیرون؟؟
نفهمیدم تند تند چ جور لباس عوض کردم
وقتی همسرم و دیدم زدم زیره گریه از اون گریه هایی ک شاید هیچوقت تو زندگیت ماقبلش تکرار نشده باشه برات
ی گریه همراه با خنده و قر و قاطی
هی میگفتم گریه کن داریم گریه کن داریم....همسرم نمیفهمید چی میگم هی میگفت چی میگی؟ چی شده؟....
چندین بار تکرار کردم تا متوجه شد
حالا وقتی یادمون میاد کلی میخندیم و همسرم میگه چیز بهتر دیگه ایی بلد نبودی بگی؟ گریه کن چیه دیگه خانووم....
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.