آخ بمیرم برای بچه م.
امشب بعد از ۶ ماه بحثم شد و اشکم درومد.
دیدم پا به پای من که داشتم گریه میکردم بچه مم داشت تکون میخورد.
دلم‌میخواست بهش بگم چیزی نیست تو ناراحت نشو تو واکنش نشون نده، ولی نمیتونستم...
از وقتی بچه اومده انگار احساس مسئولیت بیشتری دارم نسبت یهش، با اینکه مثل بقیه نمیگم دوسش دارم و فلان ولی خیلی کارایی که قبلا میکردم رو الان نمیکنم،
بمیرم برات بچه که امشب ناراحت شدی💔تمام زحمات ۶ ماهه من و بابات هدر رفت، ما تمام تلاشمونو کردیم که تو این ۶ ماه هیچ وقت ناراحت نشم که یاعث ناراحتی تو شه ولی امشب در رفت دیگه...💔

واقعا حس عذاب وجدانش داغون می‌کنه

پیش میاد گلم الان خودتو آروم کن و نفس عمیق بکش

من امشب بخاطر اینکه شوهرم میوه ها رو یکم دیرتر شست و کار داشت گریه کردم
دیگه فکر کن من چقد دل نازک شدم

هی خواهر ..من چندروز کارم گریه و غم و غصه‌س...دیشب ی دعوای داشتم با شوهرم کتکاری.تا صبح گریه کردم امروزم همش غمگین ناراحت...اصلا حالم خوب نیست تموم جونم درد می‌کنه....

طوری نیست شرایط بارداری و هورمون و حساسیت هاش و بی خوابی هاش همه باهم قاطی شده عوضش تخلیه شدی از نظر احساسی نی نیم این ی بارو چشماشو میبنده منم دوسه روزه حالم بده گریه میکردم بالاخره ادم ی وقتی از کنترل خارج میشه احساساتش چاره چیه نمیشه هم ک همش شاد و خوشحال بود این چیزا فقط واسه تو فیلماس

یعنی شما جنگ شد هم ناراحت نشدی؟؟

الان داری جدی میگی دیگه؟؟ گهواره ک میایم تاپیک بعضی هارو ک میخونیم احساس میکنم ک فقط منم تو مغولستان. دارم زندگی میکنم خخخخ من تو این ۶ ماه سرجمع پنج ماه نیمش اشک ریختمو دعوا کردم نهایت ۱۵ روز خوب بوده حالم

دقیقا مثل امشب من
این همه سعی کردم همیشه آروم باشم ولی امشب نشد دیگ از اون موقع بچم نمیدونی چکار می کنه 🤦🏻🥺

منم تو این مواقع خیلی دلم میگیره 🥺🥺🥺 وای بعضی وقتا دست خود آدم نیست