پارت چهارم
نگم براتون هرچی با اشاره بچه پاره شدم هرچی هم بریدن خلاصه کلی پارگی داشتم بعد اینکه بچه اومد رحمم خونریزی کرد وای نگم ک خون مثل شیر آب ازم میومد همه پرسنل هول شدن و به سمتی میدویدن که کمکم کنن و آمپول زدن برام تا کم کم جلوشو گرفتن
و دقیقا ۲ ساعت ریکاوری رو داشتم بخیه میشدم و گفتن برای هرکسی نهایت دوتا مشکل بیحسی بزنیم اما تو ۵ تا زدیم ایمقدر ک بخیه زیاد خوردی و سخت بود خداروشکر بچم صحیح و سالم بدنیا اومد و بغلم گرفتمش ساعت ۳:۲۵ دقیقه ۸ شهریور بدنیا اومد 😍

۵ پاسخ

من خیلی میترسم از طبیعی حس میکنم واقعا نمیتونمم

اینقدر اذیت شدید خوب چرا سزارین نکردید؟

بیمارستان دولتی بودی؟

بسلامتییی عزیزم،خداحفظش کنه برلت

عزیزم همینکه به سلامتی زایمان کردی خیلی خوبه، بهشت واقعا زیرپای مادرانه.. قدمش خیر و نیک انشالله🤍✨️

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
سفت شدن جای بخیه سزارین
سفت شدن جای بخیه سزارین و درمان آن
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر

سوال های مرتبط

مامان یاسین💙😍 مامان یاسین💙😍 ۱ ماهگی
داستان زایمان پارت سوم
۸/۱۸
ساعت ۱۰و‌۴۱, دقیقه آقا یاسین بدنیا اومد ساعت ۱۱ و نیم عملم تموم شد رفتیم داخل ریکاوری و ساعت ۱ هم رفتم داخل بخش و بچه رو آوردن زیر سینم شیر دادن و ۸/۲۰ هم ترخیص شدم و آقا یاسین رو آوردیم و اورژانسی شدم بخاطر اینکه بچه مدفوع کرده بود داخل شکمم چون دیر فهمیدم و نامه سزارین اختیاری رو امضا کردیم باید کل هزینه هارو می‌دادیم ۵۱ میلیون هم بیمارستان ازم گرفت تقریبا ۱۰۰ میلیون خرجم شد ولی خداروشکر ک‌بچم صحیح و سالم اومد بغلم بعد زایمانم پمپ درد داشتم اصلا چیزی متوجه نشدم بقیشم با شیاف کنترولش میشد اینم آقا یاسین روزی ک بدنیا اومد😍😍😍😍🧿🧿🧿🧿
مشاهده ۱۴ پاسخ
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۸ ماهگی
#پارت ۴

خالم ک همراهم بود و فرستاد از اتاق زایمان بیرون و خودشو آماده کرد برا زایمان لباس پوشید
دوباره ۳ تا شیاف دیگ گذاشت ک فول فول بشم
و ساعت ۳ بود ک بچم بدنیا اومدو تا ۳ و ۲ دقیقه هم جفتم افتاد تا ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه هم بخیه داشت میزد
۶ تا بخیه داخلی و ۲ تا هم بیرونی
مشاهده ۲ پاسخ
مامان نی نی مامان نی نی ۱ ماهگی
سلام ب همه ی ماماناااا🩵😍
پسر منم با پارگی کیسه اب و شروع دردام به تاریخ ۲۵ ابان ساعت ۸ و ۱۴ دقیقه صبح بدنیا اومد ..
مشاهده ۲۲ پاسخ
مامان اَمیرعلی مامان اَمیرعلی ۱ ماهگی
سلاام، پسرم بلاخره 16 آبان ساعت 12شب بدنیا اومد

زایمان طبیعی، ساعت ده صبح ترشحات خونی شروع شد، ساعت پنج عصر دردای خفیف، هر بیس دقیقه درحد پنج ثانیه میگرف ول میکرد تا کم کم شد هر پنج دقیقه رفتم بیمارستان ساعت 9بستری شدم سه سانت باز بودم صبر کردن تا رسید به 7سانت ونیم.ساعت 11ونیم آمپول وسرممو زدن وکیسه آبمو پاره کردن وپروسه زایمان شروع شد تا ساعت 12بچه بدنیا اومد. سه تا بخیه خوردم. ولی رحمم خیلی باد کرد وخونریزی میکرد، میگفتن بافت رحمت خیلی بده هرجا دس بزنیم معلوم نیس از کجا خون میاد کلی گاز استریل گذاستن تو رحمم هر سه چهارساعت عوض میکردن تا اینکه خونش خشک شد خداروشکر،، امروزم یدونه بخیه افتاد.
مشاهده ۶ پاسخ
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
* زایمان طبعیی پارت سوم ی نیم ساعتی بعد مامانم ماما اومد گفت حین زور پاهاتو بگیر زور بزن دگ درد هام تموم شدن فقط حس زور داشتم با تمام توانم زور زدم ماما رفت وسایلش اورد گفت پاهاتو بگیر زور محکم بزن هرچی ت بیشتر همراهی کنی زودتر بچه ات بدنیا میاد اگ زور خوب نزنی بچه ات زیاد بمونه خدایی نکرده خفه میشه دگ هرچ توان داشتم زور زدم چند تا زور زدم سر بچه اومد البته قبلش قیچی کرد ی برش داد سرش اومد گفت ی زور دیگه بده جفت بیاد بیرون ی زور زدم شکمم فشار داد جفت اومد بیرون مقعدم خیلی درد داشت
بچه ام ک بدنیا اومد کل درد هام فراموش شدن با اینکه زیاد طول کشد اما خیلی شیرین بود برام نی نی گذاشتن رو سینه ام بعد بردن لباس تنش کنن ساعت سه نیم بچه ام ب دنیا اومد شروع کرد ب بخیه زدن خیلی بخیه خوردم مامانم اومد دستم گرفت برد بخش
مشاهده ۶ پاسخ
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 روزهای ابتدایی تولد
طبیعی پارت چهار
و حالا رسیدیم ب مرحله جفت در اومدن ک گفت سرفه کن سرفه کردم و یکی هم اومد شکمم فشار داد و جفت و خون اومد بیرون اما یه جا خونریزی داخلی میکرد ک باند جا دادن داخل واژنم ک جلو یه بخشی از خون هارو بگیره و گشتن دنبال اونجایی ک خونریزی می‌کرد طوری خونریزی بود ک میپاشید تو صورت ماماها ک پیدا کردن و جلوشو گرفتن و میخاستن بخیه کنن ک گوشت من فوق العاده گوشت بد و شلی هست ک نگم براتون پنج بار داخلی هارو بخیه زد و هی باز شدن ک من سر بخیه زددددن آتیش گرفتم و خیلی خیلی اذیت شدم و بار آخر دیگه یه آمپول ریختن رو گوشتم ک گوشتمو سفت کنه بتونن داخلی هارو بخیه بزنن ک بخیه زدن و رسیدیم ب بخیه های بیرونی ک بخیه بیرونی هم ۴تا خوردم اما داخلی خیلی زیاد نگفتن بهم و من ساعت ۱۰ زایمان کردم و تا ۱۰:۵۰دقیقه بخیه میزدن و باند رو از واژنم در آوردن و گفتن ک الان پرسنل میاد جمع و جورت میکنه میبرتت بخش بچم تنش لباس کرده بودن رو تخت اونوری بود ک دیگه اماما اومد دوباره با بخیه ها معاینه کرد گفت بواسیرت زده بیرون ک من کلی تو ذوقم خورد و آنقدر درد دارم ک خدا میدونه بواسیر و بخیه ها خیلی خیلی دارن اذیتم میکنن نه خواب دارم نه میتونم بشینم نه راه برم همشون ب زور و کارم شده گریه اما خداروشکر میکنم دخترم سالمه و پیشمه ارزشش داشت اما خیلی داغون شدم هنوز برا یه نشستن گریه میکنم
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان فرزین مامان فرزین ۷ ماهگی
سلام
خانومای ک زایمان طبیعی کردین وقتی بچه بدنیا اومد برای بخیه کردنتون آمپول بی حسی زدن یانه؟🥺
مشاهده ۱۸ پاسخ
مامان افرا مامان افرا ۲ ماهگی
💫تجربه زایمان طبیعی💫 شماره ۲
بعد پرستارا اومدن و گفتن کیسه ابت پاره شده تا بلند شدم رو تخت ی عالمههه اب و خون ازم خارج شد، خیلی حس بدی بود🥲🥲🥲دیگه ازونجا دردام کم کم شروع شد... از ساعت ۵ تا ۹ شب تقریبا ۳ سانت بودم و هیچ امیدی نداشتم که پیشرفت کنم. تا اینکه از ساعت ۱۰ ماما همراهم اومد بالا سرم و منو بردن اتاق زایمان، انقدرررر درد داشتم که میخواستم بمیرم، چون اتاق خصوصی گدفته بودیم شوهرم تو پروسه زایمان کنارم بود و همین ارامش بهم میداد. دیگه ماما و شوهرم کلی تلاش کردن که من حرکتایی بزنم که بچه زود به دنیا بیاد اما نمیومد😅 خلاصه از ساعت ۱۰ تند تند بازشد دهانه رحمم و هربار که معاینه میکردن میگفت یک سانت بیشتر باز شده. من انقدر درد داشتم دااااااد میزدم چون نه تکنیک تنفس جواب میداد نه دوش اب گرم نه صحبتای همسرم. هرچقدر هم میگفتم اپیدورال بزنین گفتن بزنیم تو پیشرفتی نمیکنی و ساعت ۱و نیم نصف شب که ۱۰ سانت شده بودم آقای دکتری اومد و برام اپیدورال زد و دیگه دردام کم شد اما درد انقباض هارو هنوزم حس میکردم. خداروشکر دکترم اومد و هی گفت زور بزن و زور بزن تا اینکه حس کردم سر بچه بیرون اومد و بعد هم کلا بیرونش اوردن بغلم گذاشتن و من انقدررررررر سبک و راحت شدم که حد و انداره نداشت. خلاصه ساعت۲ و سه دقیقه نصف شب به دنیا اومد نی نی. انقدر زایمان طبیعی درد داشت که نگم براتون اما بارم انتخابم زایمان طبیعیه
مشاهده ۶ پاسخ
مامان رهام مامان رهام ۸ ماهگی
تجربه زایمان ۲
بععد که رفتم تو اتاق امپول فشار دادن بعد نیم ساعت شدم پنج ثانت گاز بی دردی اوردن برام ک اصلن فایده نداشت برا من بعد حدود ساعت ۹نیم بود که احساس زور داشتم بعد گف زور نده بعد تو دردام میومد دهانه رحممو تحریک میکرد بعد بگم قبل این کیسه ابم ترکید بعد یه رب اینا گف فول شدی منم زور میزدم سرش که اومد پایین گف بریم تخت زایمان خلاصه ده شد تا برم تخت زایمان امادم کنن اومد قیچیو زد بچه با یه زور اومد بیرون نگم از اون حس براتون خیلی خوب بود بعد خلاصه سخت نبود برام دهانه رحمم خوب بود اونایی ک با من بودن من زاییدم هنوز ۴سانت بودن فقط بجای جیغ زور بزنید همین
مشاهده ۵ پاسخ
مامان دلوین👧🩷 مامان دلوین👧🩷 ۲ ماهگی
یه دو ساعت بعدش کیسه ابم پاره شد سوندو در اوردن از یکسانت شدم دوسانت دیگه همینجوری من تو اتاق تنها موندم تا صب ساعت ۶ امپول فشارو زدن وای نگم برات امپول فشار دردایی ک قراره کم کم شروع بشه رو با شدت بیشتر شروع میکنه اینقدر دردش زیاد بود ک یکساعت بعدش داشتم جیغ میزدم منو ببرید سزارین خیلیی سخت بود هرچی بگم تا تجربه نکردی نمیفهمی اینو منی دارم میگم معروفم ب سگ جون بودن خیلی تحمل دردو دارم اغا من همینجور درد کشیدم تا شدم ۳ سانت از ۳ شد ۳.۵ بعدش شد ۴ از چهار شد ۶ از ۶ شد ۸ هنوز دو دقیقه نشده بود گفتم یه چی داره میاد معاینه کرد گفت ده سانت شدی زود زور بزن بچه مدفوع کرده جاشم جای بدیه فوری شروع کردم زور زدن قیچیم برداشت شروع کرد برش زدن زود بچه رو در اورد ولی مدفوع رو خورده بود خلاصه بچه رو بردن فوری تمیز کردن منم شروع کردن بخیه زدن
مشاهده ۲ پاسخ
مامان ابرا مامان ابرا ۱ ماهگی
پارت 3
از ساعت 8 شب دیگ بطور وحشتناکی جیغ میزد و همچنان میگفتن 3 سانتی هیچ دارو یا امپول بی حسی ام نمیزدن بهم میگفتن باید بیشتر باشه خیلی کمه برات بی حسی بزنیم دیگ دیدن ضربان قلب ابرا خیلی اومد پایین گفتن باید بری سزارین بچه هر لحظه ممکنه خفه بشه تو شکمت سوند زدن و لباس اتاق عمل پوشوند ک ببرنم و دکتر اومد گف باید معاینه اخرتم کنیم بعد بری اتاق عمل ک دیدن 9 سانتم و سر ابرا بیرونه و دکتر گف زور بزن منم کمکت کنم بچت بدنیا بیاد انقد دیگ زور زدم تا ساعت 11:10 دقه چهارشنبه دخترم بدنیا اومد وقتی گذاشتنش بغلم همه دردام یادم رفتن و انگار دنیا رو بهم دادن دیگ نوقع بخیه زدن هیچی نفهمیدم با اینک درد داشتم همش چشم ب دخترم بود
ولی ارزششو داش اینهمه اذیت شدن
خداروشکر ک بچم سالم بود🤗🥺
مشاهده ۲ پاسخ
مامان ماهلین مامان ماهلین ۴ ماهگی
دخمل ماهم بالاخره دنیا اومد 😅❤️
خوش اومدی به زندگیم دخترکم❤️😍
خیلی حس قشنگیه ایشالا اونایی ک منتظر نینی ان زودتر این حس قشنگو تجربه کنن
شنبه شب ازم خونابه میومد خیلی کم و درد پریودی خفیف داشتم رفتم بیمارستان دهانه رحمم باز بود دیکه بستری کردن فرداش ساعت ۱و۲۰دقیقه نینیمو گذاشتن بغلم طبیعی زایمان کردم خیلی سخت بود از شاعت دوازده شب تا وقتی دنیا اومد درد داشتم بعدش تا ساعت سه هم بخیه زدن برام ۳۶هفته و ۵روز به دنیا اومد خداروشگر دستکاه هم نرفت
خوشحال ترینم😍درسته هیچی اماده نکرده بودم اتلیه قرار بود برم گذاشتم دیقه نودی نتونستم برم و هزار کار دیگه ولی وقتی دخترمو گذاشتن بغلم کل درد و ناراحتی هایی که داشتم از بین رفتن 🥺🥰❤️
مشاهده ۱۹ پاسخ
مامان گندم🤰🏻 مامان گندم🤰🏻 ۳ ماهگی
پارت 3
اومد امپول فشار ریخت تو سرم گفت تا زود تر زایمان کنی از وقتی امپول ریخت ساعت ۱۱شب بود دردام شروع شد خوب بود خودم تنها تو زایشگاه بودم حواسشون بهم بود ک گذاشتن همراه بیاد داخل ک خالم اومد من از ساعت ۱۱درد کشیدم تا ۱ شب معاینه کرد گفت خوبه فول شدی دیگه دردام رفت فقط حس فشار داشتم میگفت فشار بده پاهام جون نداشتن تا ساعت ۲نیم ک بچه دنیا اومد گفتن شانس اوردی کمی دیگ میموند خفه میشد یعنی اگه پام جون داشتم فشار بدم نیم ساعته تموم میشد ساعت ۲نیم به دنیا اومد تا ساعت ۴داشت بخیه میکرد میگفت خیلی بخیه خوردی خیلی باید مواظب باشی ساعت ۴ اوردنم تو بخش تا هنوزم تو بخشم منتظرم دکتر بیاد..سوالی داشتین بپرسین تا جواب بدم
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان 💜آوینا💜 مامان 💜آوینا💜 ۵ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره زایمان کردم دخمل قشنگمو دیدم
انشالله قسمت هرکسی که بچه میخواد..
بچم ساعت 9 بدنیا اومد پی پی نکرده تا الان
جیش هم کم کرد
نگرانم شیر هم خورده چندبار
طبیعیه ؟؟
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت هفت✅
میتونستم زور میزدم تا اینکه مثل ماهی پسرم لیز خورد اومد بیرون بهترریییین حس دنیا بود اون لحظه لباسمو دادن بالا بچه رو گذاشتن رو سینم منم داشتم عین بید می‌لرزیدم تا چند دقیقه بعد بچه رو برداشتن و گفتن زور بزن تا جفت بیاد اونم اندازه یه بچه زور و درد داشت تا بیادبعد اینکه جفت اومد بخیه زد بعد بخیه متوجه شد من خونریزی داخلی کردم دستشو با وجود بخیه کرد تو تا لخته هارو خارج کنه و من همه بخیه هام باز شد دوباره‌ همه پرستارا ودکترارو صدا کرد گفت خونریزی کرده 😂 همه ریختن رو سرم یه نفر بهم قرص زیر زبونی داد یه نفر ازم رگ می‌گرفت یه نفر آمپول زد رو باسنم خدمه هم همینطور داشت شکممو فشار میداد تا لخته ها خارج بشن بلاخره هر طوری بود خونریزیم بند اومد و اومد بخیه بزنه ک بی حسیم تقریبا رفته بود من قشنگ می‌فهمیدم داره میدوزه و کلی درد داشتم تا هر طوری بود بلاخره منو بخیه زدن بردن بخش زایمان تا اومدن بهم دستگاه وصل کردن دیدن تبم سر 40درجه و فشارم رو14هستش بچه رو آوردن پیشم و مامانمو صدا کردن بیاد لباسامو بپوشونه تا برم بخش بستری مامانم اومد کلی با مامانم گریه کردیم و بلاخره رفتم تو بخش این بین هم همسرم اومد منو بچه رو دید منم دو روز به خاطر فشارم و تبم بستری بودم سه روزم به خاطر زردی پسرم تا پریروز مرخص شدم اومدم خونه و بخیه هام یه خورده اذیت می‌کنه چون خیلی بخیه خوردم پسرم یکم ماشاالله درشت بود 3650گرم بود و باعث شد مامانش کلی بخیه بخوره و عذاب بکشه خلاصه ببخشید سرتونو درآوردم اینم از تجربه زایمانم وبگم بهترین و بدترین تجربه عمرم شد😍😂
مشاهده ۱۷ پاسخ