سلاام، پسرم بلاخره 16 آبان ساعت 12شب بدنیا اومد

زایمان طبیعی، ساعت ده صبح ترشحات خونی شروع شد، ساعت پنج عصر دردای خفیف، هر بیس دقیقه درحد پنج ثانیه میگرف ول میکرد تا کم کم شد هر پنج دقیقه رفتم بیمارستان ساعت 9بستری شدم سه سانت باز بودم صبر کردن تا رسید به 7سانت ونیم.ساعت 11ونیم آمپول وسرممو زدن وکیسه آبمو پاره کردن وپروسه زایمان شروع شد تا ساعت 12بچه بدنیا اومد. سه تا بخیه خوردم. ولی رحمم خیلی باد کرد وخونریزی میکرد، میگفتن بافت رحمت خیلی بده هرجا دس بزنیم معلوم نیس از کجا خون میاد کلی گاز استریل گذاستن تو رحمم هر سه چهارساعت عوض میکردن تا اینکه خونش خشک شد خداروشکر،، امروزم یدونه بخیه افتاد.

۶ پاسخ

به سلامتی عزیزم. زمان علائم اولیه ت تا زایمانت چقدر خوب بوده.🩷

مبارکه عزیزم

ب گردی عقب باز طبیعی میاری؟

عزیزم بسلامتی .قدمش مبارک

بسلامتی عزیزم
ان شاالله پاقدمش خیر باشه

خوشبحالت.قدمش مبارک

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
نکات خواب کودک از تولد تا سه ماهگی
نکات خواب کودک از تولد تا سه ماهگی
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۵ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی ۲
ساعت ۳ نیم ظهر بستری شدم برام سروم فشار آوردن وصل کردن
بعد چهار نیم بود کیسه آب ام پاره کردن
دیگ دردام شروع شد هر پنج دقیقه دل‌درد داشتم ولی قابل تحمل بود ‌. ساعت ۱۱ شب بود اومدن سروم قطع کردن گفتن فعلا ادامه نمیدیم تا پنج صبح . من تا پنج صبح هر پنج دقیقه درد داشتم و ورزش میکردم . ماما همراه نداشتم . دیگ پنج صبح فشار وصل کردن دردای بدجور شروع شد
دوز بردن بالا دیگ من ساعت ۷ ۸ صبح از درد داد می‌کشیدم
مشاهده ۲ پاسخ
مامان مهدیس امیرماهان مامان مهدیس امیرماهان ۱ ماهگی
سلام شب همگی بخیر
ممنون از تبریکاتون
من امروز ساعت ۶ صبح دردام شروع شد زیر دلم و کمر می‌گرفت هر یه ربع بیست دقیقه تا ساعت ۹ که دیدم قابل تحمل نیس زنگ زدم شوهرم اومد دنبالم راهی مشهد شدیم ساعت ۱۱ رسیدیم بیمارستان
تو ماشین هر پنج دقیقه دردم می‌گرفت ترسیدیم معاینه کردن گفتن ۷ سانت شدی کیسه ابمو پاره کردن رفتم تو اتاق زایشگاه دوسته تا زور زدم دیدم بچه اومد
نمیگم درد نداشت ولی خب قابل تامل بود خداروشکر خیلی سریع زایمان کردم
بیمارستان ۱۷ شهریور
بچه ۳۳۰۰ بود وزنش بخیه هم نخوردم
من خداروشکر راضی بودم از پرسنل
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان اِلارُز مامان اِلارُز ۲ ماهگی
من پنجم شهریور زایمان طبیعی کردم😍🤍گل دختر نازم به دنیا اومد
ساعت ۴نیم دردام شروع شد یک ساعت تا بیمارستان فاصله داشتم ساعت ۵نیم رسیدم بیمارستان ۹سانت دهانه رحمم باز شده بود و ساعت ۷ صبح روز پنج گل دخترم تو بغلم بود😍۳۹هفته پنج روز
مشاهده ۲۲ پاسخ
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
#زایمان طبیعی
خب تا بچه خوابه من بیام تجربه ام و از زایمان طبیعی بگم
من سه روز بود هر جا میرفتم یه چیزی میگفتن برای دهانه رحم یکی می‌گفت یک سانت یکی می‌گفت سه سانت یکی می‌گفت چهار سانت
خیلی درد داشتم اومدم بیمارستان هفده شهریور که معاینه کردن و گفتن دو ساعت راه برو بعد بیا رفتم و برگشتم بستری کردن منو
رفتم تو زایشگاه درد خیلی زیاد شده بود هر پنج دقیقه یه بار ۴۰ ثانیه می‌گرفت باز هر سه دقیقه دیگه آخرش شد هر دو دقیقه
مشاهده ۱ پاسخ
مامان المیرا😍الین❤️ مامان المیرا😍الین❤️ ۴ ماهگی
خانما من زایمان کردم ساعت هفت و نیم بستریم کردن ساعت ده و نیم بدنیا اومد باشی تا بخیه بخاطر لکه بینی بستری شدم با سه سانت دهانه رحم
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان آیلین🎀 مامان آیلین🎀 ۳ ماهگی
خانوما من از صب درد داشتم تا غروب بعداظهز دوساعت هر پنج دقیقه دردم میگرفت رفتم دوش گرفتم بعد دیگ خیلی کمتر شد ینی هر ده دقیقه یه ربع الان میگیره چرا یهو کم شد باز
ظهر سه سانت باز بودم بنظرتون فردا زایمان میکنم ؟
مشاهده ۳ پاسخ
مامان علیسان🧿 مامان علیسان🧿 ۵ ماهگی
سلام مامانای گل
من امروز ساعت ۶ صبح زایمان کردم
دیشب ساعت ۱۱ شب دردم شروع شد تا ۳ خونه موندم دوش گرفتم و ورزش کردم
ساعت ۳ اومدم بیمارستان ۵ سانت باز شده بود دهانه رحمم و تو ۳ ساعت سریع فول شدم و پسرم بدنیا اومد و ۸ تا هم بخیه خوردم
دوستان اصلا نترسین واقعا خدا کمک میکنه ،من چون کلاسای بارداری رو رفته بودم خیلی بهم کمک کرد .
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان آدریان مامان آدریان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من
ساعت ۵ عصر یا شماست آبریزش خیلی کم رفتم بیمارستان ۳۸ هفته و پنج روز بودم دکترم دستور ختم بارداری داد بدون اینکه دهانه رحمم باز باشه فقط چند تا انقباض نامنظم داشتم منم خیلی خوشحال بستری شدم بعدش سرم فشار گرفتم و بی استرس منتظر شروع دردا بودم چون قرار بود زایمان بی‌درد انجام بدم که از ۴ سانت برام اپیدورال بزنن
خلاصه دردهای من با شدت خیلی زیاد شروع شد فاصله ی انقباضا یکدفعه ای شد هر دو دقیقه با درد هایی که اصلا با تنفس قابل تحمل نبود تو همین حین مامای همراه میشه ابمو پاره کرد و من فقط نزدیک دو سانت باز شده بودم استرس اینکه بچه تو خشکی بیفته و تنفسش مشکل پیدا کنه ام اضافه شد
مامای همراهم هر یه ربع نیم ساعت میومد معاینه میکرد اونم حین انقباضات که خودش به اندازه کافی درد داشت و بیشتر از پنج بار معاینه تحریکی انجام داد تازه ساعت ۷ شدم سه سانت
مشاهده ۱ پاسخ
مامان ماهان دایان مامان ماهان دایان ۱ ماهگی
من بعد هشت روز آمدم از زایمانم بگم شب ساعت ده کیسه آبم نشتی کرد رفتم بیمارستان اونجا معاینه کرد گفت چهار سانت هست بعد یک نوار قلب گرفت ساعت 12برد اوتاق زایمان اما دردم خیلی کم بود ساعت یک قرص زیر زبانی داد دردم یکم بیشتر شد منم ورزش میکردم تا دردم کم کم منزم شد تا ساعت سه درد داشتم قابل تحمل ساعت سه یک آمپول فشار زد دردم زیاد شد سه بیست دقیقه پسرم به دنیا آمد ورزش وتنفس عمیق به کم شدن درد م خیلی کمک کرد
مشاهده ۹ پاسخ
مامان نورا مامان نورا ۶ ماهگی
تجربه زایمان:
ساعت ۴صبح درد شدیدی گرفتم ب مدت ۴ثامبه هر نیم ساعت میگرفت ول میکرد
تا ساعت۹ ک میخاستم برم بیمارستان یهو دردم ساکت شد ولی مامانم گف بیا دست احتیاط بریم بیمارستان
اومدم شانسی معاینه شدم گفتم ۴ ۵سانت دهانه رحم بازه
بستری شدمو
سرمو آمپول ضد درد و اینا زدن تا اینک کیسه آبمو پاره کردنو دردام شروع شد ساعتای۱۲بود
بعدش دیگ با کمک ماما همراه
زور زدمو ورزش کردمو بقیه مراحل ک دکتر اومد و
زایمان شروع شد
ساعت ۳ونیم دخترم اومذ بغلم 🥰
بچم وزنش۲۹۰۰بود و سه تا بیشتر بخیه نخوردم
ا
مشاهده ۹ پاسخ
مامان آوین مامان آوین ۳ ماهگی
سلام خانوما دیروز صبح گفتم درد زایمان دارم
درد زایمان و کشیدم از ساعت 6.30صبح تا 10اومدم بیمارستان رحمم 7سانت باز شده بود کیسه اینو پاره کردن بچه بدنیا بیاد ولی بچه مدفوع کرده بود تو شکمم بردنم سزارین ولی هر دوتا دردو تجربه کردم خیلی خیلی سخته
مشاهده ۸ پاسخ
مامان دلوین مامان دلوین ۴ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
پارت دو
خلاصه مارو بستری کردن ساعت هشت و نیم بهم نصف قرصی دادن خوردم
بعد از خوردن قرصع بالا آوردن من شروع شد یه ربع بعد اومد بهم سوند وصل کرد و کیسه ابمو سوراخ کرد و سرم وصل کرد ب رحمم گفت این همون امپول فشاره کم کم دردای پریودی اومد سراغم و کمرم میگرف مامانم با روغن سیاهدانه ماساژ میداد
ساعت ۱۱شد و من هی درد میومد سراغم و میرف دوازده شد اومد معاینه کرد ۳سانت بودم باز هی درد داشتم و فشار میومد ب مقعدم و همچنان بالا میاوردم و همش میرفتم دسشویی ساعت یک و نیم دردام بیشتر شد جوری ک میگرف جیغم میرف ت هوا اون موقع ۵سانت بودم و باز بالا میاوردم تا ساعت پنج همین بودم ساعت پنج عصر اومد معاینه کرد گف کم‌کم داری فول میشی دکتره اومد بالا سرم و هی میگف وقتی درد میاد سراغت فشار بیار ب مقعدت انگار یبوستی و میخایی مدفوع کنی همچنان من زور میزدم و بالا میاوردم
بچه که اومده بود تا کانال زایمانی من از طرف لگن راست باز نشده بودم چون تو بارداری زیاد به پهلو راست میخابیدم دکتر گف همکاری کن دوتا زور محکم بده
منم کم کم داشتم زور میدادم و تشنج کرده بودم و فشار ب قفسه سینم میومد خلاصه با اون دو سه تا زور محکم بچه نیومد و گیر کرد ت لگن راست و برش زدن تا بچه دنیا اومد و منم ۴۰,تا بخیه خوردم و الان که میخام راه برم یا وایسم تنگی نفس دارم و تپش قلبم بالا می‌ره
بچمم ساعت پنج و نیم عصر با وزن۳۲۰۰ به دنیا اومد
مشاهده ۹ پاسخ
مامان هانا مامان هانا ۷ ماهگی
تجربه زایمان
الهی که همتون زایمان راحتی داشته باشید و این تجربه من بدردتون بخوره من چهل هفته و ۵ روزم بود و جز ماه دردی هیچ دردی نداشتم و سه روزم از تاریخ انتی من گذشته بود دکترمم مسافرت رفته بود مونده بودم چیکار کنم ازین طرفم از امپول فشار میترسیدم خلاصه اینکه سیزده بدر شبش از ساعت ۹ شب تا ۱۲ شب یسری دردای پریودی و خفیف منو میکرفت و ول میکرد ولی تایمش خیلی نا منظم مثلا هر نیم ساعت هر پنج دقیقه بعدش که خوابیدم دردا کامل از بین رفت فرداش تا ۲ هیچ دردی نداشتم تا اینکه یکسری دردای خفیف پریودی منو میکرفت و تایما خیلی نا منظم و ول میکرد دو ساعت بعدشم کامل قطع میشد بعد چند ساعت باز میگرفت تا اینکه شبش رفتیم بیرون شام خوردیم و پیاده روی کردیم باز درد قطع شد و خوابیدیم که فردا بریم بیرون شهر ساعت ۲ نصف سب دردا هعی منظم تر میشد ساعت ۳ قوی تر شد ساعت ۴ دگ واقعا دردا قوی شده بودن و و من نالم بلند شد و
مشاهده ۱ پاسخ
مامان شاهان جانم مامان شاهان جانم ۷ ماهگی
تجربه زایمان یک:
بلاخره بعد از ۶ روز فرصت شد بیام اینجا خب بخوام از تجربه ام بگم براتون اگه برگردم عقب هیچوقت زایمان طبیعی رو انتخاب نمیکردم.
توی ۳۹ هفته و پنج روز بودم سه شنبه ۲۷ فروردین از ساعت ۸:۳۰ دقیقه شب کم کم دردام شروع شد اولش با یک ربع یکبار شروع شد با ماما همراهم صحبت کردم گفت بیا بیمارستان معاینه ات کنم رفتم پیشش ۳ سانت بودم اومدم خونه ورزش و ماساژ و حموم کردم که کم کم دردام شد سه دقیقه یکبار خیلی وحشتناک بود دردا ساعت سه شب رفتم بیمارستان شده بودم چهارسانت با رضایت خودم بستری شدم …..
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان تیام مامان تیام ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 2
حموم کردم داخل آب گرم رب ساعت نشستم در اومدم از حموم هنوز اینجا شیاف نذاشتم موهام خشک کردم دراز کشیدم دارم با گوشی بازی میکنم یهو حس کردم یکی به شکمم لگد زد بعد کیسه آب ام ترکید کلی آب روم ریخت
اینجا درد هام زیاد شد رفتم بیمارستان سه سانت بودم ماما داشتم بستریم کردن تا ماما اومد من پنج سانت بودم بردنم زایشگاه بهم سروم زدن نوار قلب بچه رو گرفتم ولی آمپول فشار نزدن چون بدنم فول بود ساعت نه رفتم ساعت دوازده من نه سانت شدم بعد بهم اکسیژن بی حسی زدن خیلی کمک ام کرد تو درد هام دیگه گفتن هر وقت دل پیچه داشتی زور بده من هی زور میدادم تا اینکه گفتن بچه سرش در اومد و درد هام رفتن و سه تا بخیه خوردم ساعت 12:۵۰به دنیا اومد
مشاهده ۷ پاسخ