۶ پاسخ

۴روز تقریبا طول میکشه

من برا شیشه شیر ب پسرم گفتم ببین دندونت تیز شده پاره کرده سر شیشه رو
الان دیگه میتونی کباب بخوری( عشق کباب داره) ی چند شب میگفت ولی اصلا بیتابی و گریه نمیکرد
پسر من با مکیدن شیشه مث پستونک آروم میگرفت

دیر یا زود شدن ترک کردنشم ب طبیعتش بستگی داره

اگر منظورت پستونک اشکال نداره اما حواستون باشه دست خودشو نزار تو دهن...
برا شیر گرفتن تا دوسالگی وقت داره

سلام پسر منم عاشق پستونک بود پستونکش رو از منم بیشتر دوست داشت فکر میکردم که خیلی سختی بکشم برای ترک دادنش ولی جالب اینجا بود که بعد از هفده ماهگی موقعی‌که داشت دندون آسیاب درمیاورد خودش هی پستونکاش رو پاره میکرد منم براش هی میخریدم اما بعد از یه مدت خودش دیگه نخورد حتی من بهش پستونک نو میدادم دهنش نمیزاشت فقط تو دستش محکم نگه میداشت . بدون کوچکترین سختی برای خودش و من دیگه پستونک رو ترک کرد 😊😊😊

چه بانمک
پتوسه😁😘

منم گرفتم روز اول خیلی اذیت نکرد روز دوم و سوم اذیتاش بیشتر شد بعد دیگه بهونه نمی گرفت یهو تو خواب جیغ میزد بعد هفت هشت روز کاملا یادش رفت برا من که خیلی آسون بود فکر میکردم سخت تر باشه

سوال های مرتبط

مامان حسین جون مامان حسین جون ۱ سالگی
بزرگترین چالشمو با حسین شروع کردم
حسین درطول روز زیاد پستونک نمیخورد ینی درمعرض دیدش نمیزاشتم اونم مشغول بازی میشدو یادش میرفت ولی برای خاب حتما پستونک میخاد و بدون پستونک اصلا اصلا اصلا نمیخابه
حتی تو خاب از دهنش انداخته بشه بیدارمیشه میزاره دهنش میخابه
چن وقت پیش یکی از پستونکاشو سوراخ کردم ولی اصلا همکاری نکرد یکسره گریه گرد و من بهش پستونک دادم(شاید چون میدونست پستونک سالم داره همکاری نمیکرد و اونو میخاست)
این روزا نسبت به قبل خیلی وابسته تر شد و درطول روز ازم پستونک میخاست
حالا بعد فک میکنم دوماه امروز پستونکشو سوراخ کردم(یکی نو خریده دارم ولی بهش نشون ندادم)مدام پستونک سوراخ گذاشت تو دهنش و بهش گفتم خراب شده کخ کن و پرتش میکرد تشویقش کردم
موقع خاب بعدازظهرم یکم طول کشید ولی بالاخره بدون پستونک خابید
از نظ من تاالان بعد ختنه_شیرشب_جداکردن جای خواب_دندون_اینکه پستونک بتونم ازش بگیرم برام سختترینه
تجربه ایی اگه دارین بهم بگین لطفا…
و اگه براتون مقدوره یه سوره والعصر برای پسرم بخونین تا صبورباشه تو این زمینه 🙏🏻ر
مامان برکه مامان برکه ۱ سالگی
بزرگترین چالش برام گرفتن پستونک برکه بود 😢
سومین شبه پستونک نمیخوره🤩
و بازم خدارو شکر میکنم که کمکم کرد مثه شیر شبش که حدود یکسالگی قطعش کردم
از تجربه‌ام بگم برکه کل شبانه روز باید پستونکش رو دهنش بود به عروسک و پستونک بدجور وابسته. شنبه صبح از خواب بیدار شد صبحونه خورد بعدش پستونک گذاشت رو دهانش.بهش گفتم برکه ممه خوب نیست دیگه اخ شده گفت نه گریه کرد .گرفتم یکم نمک روش ریختم بدون اینکه برکه ببینه .گفت وااا اوووو گفتم دیدی برکه چقدر بد شده اه اه .یه لحظه به زبونش زد بدش اومد گذاشتم رو میز .هی نگاه می‌کرد. بعد گفتم ممه دیگه خوب نیست فقط نی نی عروسک خوبه . گفت نه آبه یعنی آب بزن تمیز کن زیر شیر آب،الکی گرفتم زیر آب گفتم تمیز نمیشه .روز اول جلوی چشمش بود کاملا ولی اصلا دست نمیزد فقط چندبار گفت ممه . حواسشو پرت میکردم .فردایی برداشتم از جلوی چشمش بیدار شد رفت سمت میز نیست گریه کرد دوباره گذاشتم سرجاش گفتم تلخ گفت تلخ. گفتم حواسشو پرت کنم بعد دوباره قایم کنم. بردم بیرونش بهش بستنی دادم و یکبار هم اسم پستونک نیاورد و من خوشحالترینم . اخرشب باز گفت کجاست گفتم ممه دیگه تلخ بود انداختم اشغالی برد خداروشکر قبول کرد .الان یکی دوبار شاید بگه اونم میگم مامان تلخه میگه تلخ تلخ میخنده
و موقع خواب دیگه کلا فراموشش کرده. همیشه فک میکردم برکه تا چندسالگی پستونک باید بخوره از بس وابسته .حتی تو دستشویی هم باید میاورد .فک نمیکردم بانمک به این راحتی فراموش شه 🤭🤭🤭
خلاصه اینم تجربه من برای گرفتن پستونک که برام کابوس شده بود
۱۹ماهگی
تاریخ ۲۰ اردیبهشت
لایک کنید بیاد بالا مامانا ببینن🥰🥰
مامان برکه مامان برکه ۱ سالگی
اصلاحیه تاپیک قبلی بزرگترین چالش برام گرفتن پستونک برکه بود
چهارمین روزه پستونک نمیخوره
و بازم خدارو شکر میکنم که کمکم کرد مثه شیر شبش که حدود یکسالگی قطعش کردم
از تجربه‌ام بگم برکه کل شبانه روز باید پستونکش رو دهنش بود به عروسک و پستونک بدجور وابسته. شنبه صبح از خواب بیدار شد صبحونه خورد بعدش پستونک گذاشت رو دهانش.بهش گفتم برکه ممه خوب نیست دیگه اخ شده گفت نه گریه کرد .گرفتم یکم نمک روش ریختم بدون اینکه برکه ببینه .گفت وااا اوووو گفتم دیدی برکه چقدر بد شده اه اه .یه لحظه به زبونش زد بدش اومد گذاشتم رو میز .هی نگاه می‌کرد. بعد گفتم ممه دیگه خوب نیست فقط نی نی عروسک خوبه . گفت نه آبه یعنی آب بزن تمیز کن زیر شیر آب،الکی گرفتم زیر آب گفتم تمیز نمیشه .روز اول جلوی چشمش بود کاملا ولی اصلا دست نمیزد فقط چندبار گفت ممه . حواسشو پرت میکردم .فردایی برداشتم از جلوی چشمش بیدار شد رفت سمت میز نیست گریه کرد دوباره گذاشتم سرجاش گفتم تلخ گفت تلخ. گفتم حواسشو پرت کنم بعد دوباره قایم کنم. بردم بیرونش بهش بستنی دادم و یکبار هم اسم پستونک نیاورد و من خوشحالترینم . اخرشب باز گفت کجاست گفتم ممه دیگه تلخ بود انداختم اشغالی برد خداروشکر قبول کرد .الان یکی دوبار شاید بگه اونم میگم مامان تلخه میگه تلخ تلخ میخنده
و موقع خواب دیگه کلا فراموشش کرده. همیشه فک میکردم برکه تا چندسالگی پستونک باید بخوره از بس وابسته .حتی تو دستشویی هم باید میاورد .فک نمیکردم بانمک به این راحتی فراموش شه 🤭🤭🤭
خلاصه اینم تجربه من برای گرفتن پستونک که برام کابوس شده بود
ادامه پایین