آقا بیاین درد و دل دارم

از اول بارداریم تااخرش استراحت مطلق بودم بخاطر رحم دوشاخ و سرکلاژ
از همسرم ۹ ماه دور بودم بدون هیچ رابطه ای بخاطر شرایط شغلی اون هراز چندگاهی حرف میزدیم اصن انگار خیلی از هم دور شده بودیم
بعدش گفتم بریم خونمون گفت بعد ار ۴۰ روزه بریم چون خونه من تا سرویس بهداشتی دسشویی داشت و عمل مت سخت بود و خونریزی شدید داشتم دکتر گفت بهتره صبر کنیم
تا ۴۰ روزگی پسرم صبر کردیم اما پدرشوهرم فوت شد و بعد همسرم چون تنها پسر خانواده اس اومد شهرشون و شرکتش چون خصوصی بود بخاطر نبود محمد و مرخصی طولانی مدتش و قطعی برق از کار بیکار شد تااااااااا امروز ک کار گیرش اومد گلپايگان 😅شرکت دولتی
فردا ام میریم خونمون بچینیم خداروشکر
ولی از ی طرف ۱۶ موعد واکسن اهوراس از اونجایی ک من بچه بودم و تشنج کردم بخاطر تب زیاد
باید خیلی مواظب پسرم باشم ی جورایی ی ترسی تو وجودم
حالا مادرشوهرم گیر داده ک نیاین دیگ چ خبره میاین شهرستان
خب من تنهایی از پس واکسن و تباش بر نمیام
بعدم ب اون چ اصن دلم میخواد بیام
ولی همه جا رو پر کرده ک دیگ خونه شون آماده اس ولی لیلا نمیره خونه اش
بااینکه من بیشتر از همه عاشق سرخانه زندگی رفتنم

۴ پاسخ

والا من که نفهمیدم مشکلت چی بود کلا

خدابهت صبر بده ک بتونی تحمل کنی

سلام .چ مادر شوهری!!!

خونه من تا سرویس یاداشتی ۱۵ تا پله می‌خورد *

سوال های مرتبط

مامان آریاس مامان آریاس ۵ ماهگی
سلام مامانای عزیز میخوام بعد از ۴ ماه تجربه زایمانمو بزارم 🤭


اون شبی ک میخواستم برم برا عمل همه کارامو کرده بودم سوپمو بارگذاشته بودم ک برگشتم بخورم خونه تمیر همه چی عالی حموم رفته ساعت ۷ شام خوردم بیرون با همسرم یادمه بارون میبارید و برام کباب گرفته بود 😋🤣
از استرس هردوتامون خواب نداشتیم تا ساعت دوازده حرف زدیم و هندونه اورد گفت بخور توام منم ب حرف دکترم گوش نکردم و خوردم اخه تا بعد ۱۰نباید بخوری چیزی الکی خودمو گول زده بودم ک خوابم تا چشام گرم شد بیدار شدم و همسرم بیدار کردم خلاصه رفت مادرشوهرمو اورد و رفتیم دنبال مامانم و خودمم وسایلم و اماده کرده بودم از فلاکس و پتو ساک نی نی و لوازم ارایش و بهداشتی و اینا..
تو راه از بس استرس داشتم زدیم کنار ساعت ۵ من جیش میکردم😂😂😂 ۴و نیم راه افتادیم ۶ اونجا بودیم (بیمارستان بوعلی همدان)رفتیم تو با همسرم هیچکی نبود دیگ تا کارای اداریشو کردیم و منتظر شدیم تا پذیرش بشم و ازمایش خون گرفتن و رفتیم پیش دکتر بیهوشی و بقیش پارت بعدی